دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

اگر کسی غرق خیالات خود باشد از واقعیت ها غافل می ماند. این وضعیت اگر به یک عادت تبدیل شود فرد در زندگی رشد نخواهد کرد و در بلند مدت دچار مالیخولیا می شود. یک فرد خیالاتی زندگی در واقعیت را قربانی خیالات خودش می کند. 


این در صورتی است که انسان در خیالات خودش غرق شود. اما وضعیت کسی که در خیالات دیگران غرق شود از این هم بدتر است. نهایت خسارت در جایی است که انسان ذهن خودش را به خیالات دیگران مشغول کند و زندگی در واقعیت را قربانی خیالات دیگران کند. 

 

فیلم the platform زندانی مدرن و طبقاتی را به تصویر می کشد. در این زندان ظرفی بزرگ پر از غذاهای رنگارنگ از طبقات بالا تا پایین حرکت می کند و  ته مانده های غذاهای طبقات بالاتر خوراک زندانی ها در طبقات پایین میشود.  رمانها و سریالها و بازی های کامپیوتری تنها بخشی از خیالات طبقات بالا هستند که در زندان مدرن خوراک ذهن طبقات پایین می شود.

آیا the platform  همین سخن را با تصویرسازی و به زبانی امروزی به مخاطب القا نمی کند؟  شاید این فیلم برای بیان همین سخن ساخته شده باشد و شاید هم پیام دیگری داشته باشد. رمانها و فیلم ها استعاری هستند و برداشتهای مختلفی از آنها می شود. استعاره و ابهام ویژگی خیال است. عقل با منطق و استدلال و گفتگوی صریح پیام خود را منتقل می کند و انسان اگر پیرو منطق و عقل باشد زودتر به حقیقت می رسد و فرصت رشد بیشتری خواهد داشت. 

انسانهای عادی چه میزان از وقت خود را برای آگاهی از خیالات دیگران از دست می دهند؟ انسانهای نخبه و موفق چطور؟ آیا جهانی بهتر نیست که انسانها به همان میزان که ما غرق خیال خود یا خیال دیگران هستیم به یکدیگر توجه  کنند و به طبیعت. در چنین جهانی پیامهای متناقضی که ما با فیلمها و رمانها دریافت می کنیم در گفتگوهایی منطقی مطرح می شوند  و با استدلال و عقل ارزیابی می شوند. در چنین جهانی نه تنها خود، دیگری و طبیعت را از دست نمی دهیم بلکه امید به فراتر رفتن از طبیعت نیز وجود دارد.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۳۱
رضا صادقی

در روم باستان یکی از سرگرمی‌ها این بود که گلادیاتورها با یکدیگر می‌جنگیدند تا یکی کشته شود. اکنون اخلاق رشد کرده و این سرگرمی وجود ندارد. اگر این رفتار اکنون رخ دهد آن را وحشتناک می دانیم. اما دقیقا به دلیل باور به پیشرفت حاضر نیستیم رفتار گلادیاتورها را وحشتناک بدانیم و آن را با این توجیه که این رفتار در آن زمان عادی بود تحمل می کنیم.  از نظر پیتر  انگر این گرایش فراگیر است که باعث می‌شود قضاوتهای اخلاقی ما یکسان نباشد.

در تمام قرن 18 و بیشتر قرن 19 یکی از سرگرمی‌های برده‌داران ثروتمند این بود که دو برده را مجبور می‌کردند با یکدیگر گلاویز شوند و پایان این بازی زمانی بود که یکی از برده‌ها کشته می‌شد. اکنون ما می‌دانیم که جفرسون از پایه گذاران ایالات متحده برخی از برده‌های خود را به این شیوه از دست داد. یعنی برای تفریح  برده‌ها را مجبور می‌کرد یکدیگر را تکه پاره کنند.

از این نمونه‌ها می‌توان نتیجه گرفت که ما از نظر اخلاقی رو به پیشرفت هستیم. اما این باور به پیشرفت یک نتیجة دیگر نیز دارند. این باور به پیشرفت باعث می‌شود به رفتار جفرسون با بردگان خود اهمیتی ندهیم و در مورد او قضاوت بدی نداشته باشیم. اما خطر اصلی جایی است که همین باور به پیشرفت باعث می‌شود رفتارهای مشابه خودمان را نیز نادیده بگیریم و به آن اهمیتی ندهیم. این باور باعث می‌شود شهودها و گرایشهای اخلاقی ما تحریف شوند. شاید همین الان رفتار اخلاقی وحشتناکی داشته باشیم که برای ما به دلیل آنکه از آن فراتر نرفته‌ایم، رفتاری عادی تلقی ‌شود. نسل‌های بعدی از این بخش از رفتار ما فراتر می‌روند و نسبت به ما قضاوت مشابهی خواهند داشت.

از نظر انگر "بی‌تفاوتی نسبت به مرگ گرسنگان در دوردستها"رفتاری است که ما همگی به آن عادت کرده‌ایم و ممکن است نسل‌های آینده از آن گذر کنند. اکنون همة ما به مرگ‌هایی که به آسانی می‌توانیم مانع آن شویم عادت کرده‌ایم، همان‌گونه که مردم زمان جفرسون با تفریح او هنگامی که بردگان را به جان یکدیگر می‌انداخت مشکلی نداشتند ما نیز با خودمان که مرگ کودکان گرسنه را تحمل می کنیم مشکلی نداریم. 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۰ ، ۱۳:۰۶
رضا صادقی

باورها را با دلیل می توان تغییر داد. اما تغییر باورها به معنای تغییر  عواطف نیست. عواطف ریشه ای قوی تر دارند و گاهی برای تغییر انها به تمرین و تلاش زیادی نیاز است. دو مثال می زنم که از کتاب "توهم بی تقصیری"‌ اثر پیتر انگر است:

 

۱- اگر کودکی در نزدیکی شما گرسنه یا بیمار است و شما با هزینه ای اندک می توانید مانع رنج و یا مرگ او شوید وظیفه شما نجات جان آن کودک است. اگر کودکی جلوی چشمان شما در آبی کم عمق غرق شود و بدون هیچ دلیلی آن کودک را نجات ندهید دچار عذاب وجدان خواهید شد. اما این عاطفه و عذاب وجدان در مورد مرگ کودکان در مناطق دوردست وجود ندارد.  

در حالی که اکنون همه ما باور داریم که در عصر ارتباطات هستیم و فاصله ها کم شده است. ما به سادگی  از وضعیت کودکان در مناطق دیگر آگاه هستیم و با هزینه ای اندک می توانیم مانع بیماری و مرگ یک کودک شویم.

اگر ما برای مرگ کودکان در مکانی دیگر  هیچ احساس گناهی نداریم معنایش این است که عواطف  ما با باورهای ما هماهنگ نیستند. در چنین موردی به تعبیر انگر دچار "توهم بی گناهی" هستیم.

 

۲- این وضعیت در تصمیم دولتها نیز دیده میشود. مثال انگر در این مورد خواندنی است:

هیو داونز مدیر یونیسف در آمریکا در مقاله‌ای با عنوان "فلج اطفال هنوز ریشه کن نشده است" توضیح می‌دهد که  ایالات متحده  هر سال 270 میلیون دلار برای ایمن سازی کودکان آمریکایی در برابر فلج اطفال هزینه می کند. اما نظر کارشناسان یونیسف این است که اگر فقط نیمی از این مبلغ به مدت پنج سال برای واکسن کودکان کشورهای فقیر هزینه شود این بیماری از روی زمین ریشه‌کن می‌شود و در این صورت دیگر نیازی به واکسینه کردن کودکان در آمریکا نیست و این 270 میلیون دلار برای سایر نیازهای حیاتی کودکان هزینه خواهد شد.

"Polio Isn't Dead Yet," The New York Times, June 10, 1995, Hugh Downs

در اینجا نظر کارشناسان یونیسف یک باور علمی است. اما اقدام دولت ایالات متحده بر اساس عواطفی ملی است که هنوز با باورهای علمی هماهنگ نیستند.

 

 

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۹ ، ۱۱:۴۰
رضا صادقی

 

پیش از اینکه گوشی ها مجهز به دوربین شوند این عبارت اطراف کعبه زیاد نوشته شده بود و شنیده می شد که "التصویر ممنوع". در برخی از مذاهب تصویر و نقاشی حرام است. اما خادمان حرم به دلیل حرمت تصویر مانع این کار نمی‌شدند. آنها بیشتر نگران به هم خوردن آرامش و فضای معنوی اطراف کعبه بودند و اگر نور فلش دوربینی را می‌دیدند با سماجت آن را پیدا می کردند و تمام فیلمهای دوربین را پاک می کردند. اما از زمانی که هر گوشی یک دوربین شد دیگر رشته کار از دست آنها خارج شد و  تصویر و فیلم گرفتن از کعبه نیز عادی شد. اکنون برخی از زائران در هنگام طواف با خانواده یا دوستان نیز تماس تصویری دارند.

تصویر از پدیده‌ها راززدایی می کند. در دنیای بدون تصویر اینکه در بهار یک چوب‌ خشک پر از شکوفه های رنگی و عطری می‌شود یک معجزه است. این پدیده از عصایی که اژدها می‌شود عجیب تر و مانند کعبه رازآمیز و مقدس است. آشنایی با فتوستنز و آگاهی از اینکه نور و اکسیژن و آب در تحقق چنین پدیده‌ای دخالت دارند، شگفتی آن را کاهش نمی‌دهد و هزار برابر می‌کند. اما مشاهده تصاویر این پدیده در شبکه ها و گوشی‌ها و سایت‌ها آن را به یک پدیده تکراری و دم دستی و عادی تبدیل کرد. دنیای پر از تصویر یک دنیای بی معنا و بدون راز است. همه چیز عادی است و هیچ شگفتی و هیجانی در آن نیست.

اکنون تصاویر بخشی از زندگی ما هستند و با اینکه قواعدی حقوقی و اخلاقی دارند، اما قابل حذف و منع و تحریم نیستند. اما هر فردی در کنار قواعد اجتماعی و اخلاقی که باید رعایت کند،  می‌تواند برای خودش قواعدی شخصی داشته باشد. تصاویر شکوفه ها در گوشی شما شگفتی دیدن شکوفه ها و راز و تقدس آنها را نابود می کند. اگر خودتان را از دیدن تصویر  شکوفه های بهاری محروم کنید نزدیک بهار برای دیدن نخستین شکوفه ها لحظه شماری می کنید. یا اگر در قواعد شخصی خودتان نگاه کردن به تصویر نوزدان و کودکان را حرام بدانید، بر خود واجب می دانید به چهره خود آنها نگاه کنید. اگر در دنیای شما تصویری از کودکان نباشد با دیدن خود آنها از رازی که در روشنایی چشم‌های آنهاست مست می شوید. حتی یک نفر ممکن است هنگام دیدار پدر و مادر و  طواف به دور آنها بگوید: "التصویر ممنوع". دست کم در قواعد شخصی خودتان دیدن تصویر دریا را  حرام بدانید تا مجبور باشید برای دیدن دریا کیلومترها رانندگی کنید. تصویر دریا لذت و شگفتی دیدن خود دریا را از شما می گیرد. تصاویر معنا و هیجان و لذت دیدن خود جهان را از ما می گیرند.

تصاویر را نیز مانند واژه ها باید شست.
تصویر باید خود باد، تصویر باید خود باران باشد. 

 

واژه ها را باید شست واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
واژه ها را باید شست واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۴۰
رضا صادقی

یونانی ها خود را از نسل خدایان می دانستند. اما قرآن اهل کتاب را نیز متهم می کند که خود را فرزند خدا می دانند. 

البته یهودیان و مسیحیان با صراحت چنین ادعایی را ندارند. اما نشانه‌هایی از این ادعا در متون آنها وجود دارد. در تورات بعد از بیان داستان خلقت انسان، با ابهام از نسل خدایان نیز سخن به میان آمده است. "چون آدمیان شروع کردند به زیاد شدن بر روی زمین و دختران برای ایشان متولد گردیدند، پسران خدا دختران آدم را دیدند که نیکومنظرند و از هر کدام که خواستند زنان برای خویش می گرفتند." (پیدایش، 6:3) آیا پیدایش قوم برگزیده حاصل این ازدواج است؟

در عهد جدید نیز خدا بیشتر با عنوان پدر آسمانی معرفی می‌شود و برخی از فیلسوفان مسیحی با صراحت نسبت انسان با خدا را نسبت پدر و فرزندی می‌دانند. به عنوان نمونه لایب‌نیتز می‌نویسد: "هر روح در محدودة خویش الوهیت کوچکی به شمار می‌رود. از این روست که ارواح قادرند وارد نوعی اجتماع با خداوند شوند و نسبت خداوند به آنها نه فقط مثل نسبت مخترع به ماشین خود ... بلکه همچنین مانند نسبت سلطان به رعایای خود و حتی مانند نسبت پدر به فرزندان خویش است" (لایب نیتز، ۱۳۷۲، ۱۸۴)

دلایل قرآنی در رد انسان‌خدایی صورت منطقی مشترکی دارند. در تمام این دلایل به ضعف‌ها و نقص‌های انسان اشاره می‌شود. خدایی برازندة کسی است که در وجود خود نیازمند به چیزها نباشد. خدایی که چیزها را خلق کرده است باید از خلقت خود آگاهی کامل داشته باشد و بر آن مسلط باشد. اما رویدادهایی که باعث رنج و مرگ انسان می‌شود خارج از سیطره و یا آگاهی اوست.

در قرآن مهم‌ترین آیات توحیدی با نفی الوهیت انسان همراه هستند. در سورة توحید وحدت خداوند با نفی صفات انسانی همراه می‌شود. اینکه خداوند زاده نمی‌شود و نمی‌زاید به معنای نفی الوهیت انسان است. در آیات توحیدی سورة بقره نیز بعد از بیان یکتایی خداوند ضعف‌های انسانی مانند چرت و خواب و مرگ و جهل و خستگی از خداوند نفی شده است. در چند آیة بعد ناتوانی نمرود در تغییر جهت طلوع خورشید دلیلی بر نفی الوهیت اوست و سپس انسانی که توحید را پذیرفته است زنده کردن پرندگان را که فعلی خدایی است تجربه می‌کند. این فراز از آیات زنده کردن مردگان را که ادعای نمرود بود به ابراهیم نسبت می‌دهد. این پایان خوش برای انسانی که بندگی را پذیرفته است نشان می‌دهد اشارة آیات قبلی به جهل و مرگ انسان از سر بدخواهی و برای تحقیر او نیست. ضعف و نیاز و بندگی حقیقتی است که انسان با پذیرش آن می‌تواند صفات الهی را بشناسد و با تقرب به او رنگی الهی بیابد.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۳۹
رضا صادقی

سگ پاولف الگوی موفقی در روش تربیت انسان مدرن بود و به شیوه‌ای گسترده به کار گرفته شد. مهمترین کشف پاولف این بود که اگر برای مدتی هنگام غذا دادن به سگ صدای زنگ به گوش برسد، پس از آن صدای زنگ به تنهایی باعث تشرح بزاق می‌شود. با این الگو می‌توان انسان‌ها را شرطی کرد و با محرک و پاسخ عادت‌های رفتاری آنها را تنظیم کرد. در تبلیغات، کارتون‌ها و بازی‌های رایانه‌ای به شک گسترده‌ای از این الگو استفاده می‌شود و انسان‌ها شرطی می‌شوند. انسانی که شرطی می‌شود بر اساس عادت رفتار می‌کند. عقل و تفکر و آزادی در رفتار ناشی از عادت نقش زیادی ندارند.

کشورها را نیز می‌توان بر اساس مدل سگ پاولف شرطی کرد. اگر بتوان اقتصاد یک جامعه را شرطی کرد، می‌توان نبض اقتصاد آن جامعه را در دست گرفت. ترشح بزاق سگ با صدای یک زنگ به این معناست که بدون هیچ هزینه‌ای می‌توان هیجان ایجاد کرد. اقتصادی که شرطی می‌شود گرفتار چرخه‌ای از عادت‌ها می‌شود و ممکن است با صدای یک زنگ رشد کند و با صدای یک زنگ سقوط کند. در چنین اقتصادی آزادی و عقلانیت حاکم نیست. اقتصادی که شرطی می‌شود با شنیدن یک جمله به هم می‌ریزد. شرطی کردن یک اقتصاد شکل پنهانی از استعمار و سلطه و اشغال است.

اقتصادی که آزاد باشد به واقعیت‌ها و اتفاقات خارجی واکنش نشان می‌دهد. اقتصادی که شرطی می‌شود به سخنان و امضا و قهر و آشتی دیگران واکنش نشان می‌دهد. در دنیای امروز مذاکره و ارتباط اقتصادی لازم است. اما اقتصاد نباید شرطی شود. اکنون واژه برجام به صدای زنگی تبدیل شده است که در بازار هیجان ایجاد می‌کند و مخالفین و موافقین برجام در شرطی شدن اقتصاد ایران به یک اندازه مقصر هستند. این واژه  باید از ادبیات اقتصادی و سیاسی حذف شود، تا رفتار بازار عقلانی شود و منتظر شنیدن صدای زنگ نباشد.

ترامپ در چند ماه آخر دیگر با هیچ سخنی نمی‌توانست اقتصاد ایران را تحت تأثیر قرار دهد. بایدن برای اینکه گرفتار وضعیت مشابهی نشود و تسلط خود بر اقتصاد ایران را بازسازی کند مجبور است به برجام برگردد. اکنون برجام به ابزاری برای شرطی کردن اقتصاد ایران تبدیل شده است. گرچه بازگشت رئیس جمهور جدید به برجام باعث رشد ارزش ریال (ترشح بزاق) می‌شود، اما بار دیگر این قدرت را به او می‌دهد که با یک جمله (صدای زنگ) بتواند ارزش ریال را نصف کند.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۳۵
رضا صادقی

از نظر تاریخی مسئلة شر به عنوان دلیلی منطقی بر ضد وجود خدا و مغالطة هست-باید، هر دو میراث هیوم هستند. در حالی که این دو میراث با یکدیگر قابل جمع نیست. نمی‌توان دانش را از ارزش جدا دانست و همزمان از وجود شر به عنوان دلیلی برای قضاوت در خصوص وجود چیزها استفاده کرد. در واقع تمسک به مسئلة شر به عنوان دلیلی بر ضد وجود خداوند نمونه‌ای از استنتاج گزاره‌های عینی از احکام ارزشی است و چنین استنتاجی از زمان هیوم با عنوان مغالطة هست-باید منع شده است.

البته هیوم استدلال خود را فقط در مورد وجود و صفات خداوند مطرح کرده بود. استدلال او این بود که حتی اگر وجود خدا اثبات شود از این مطلب نمی‌توان نتیجه گرفت که باید خدا را عبادت کرد. اما بعد از هیوم این استدلال صورت متفاوتی گرفت و هر گونه استدلالی که در آن "باید" از هست‌ها استنتاج شود، مغالطی تلقی شد. یک بیان از مغالطة هست-باید این است که از هزاران مقدمه که از "هست‌ها" خبر می‌دهند اگر نتیجه‌ای بگیریم که در آن "بایدی" باشد دچار مغالطه شده‌ایم. چون این "باید" در مقدمات وجود نداشت و استدلالی که نتیجة آن در مقدمات نباشد مغالطی است.

اگر این مطلب درست باشد دانش و ارزش از یکدیگر جدا می‌شوند و هر گونه ارتباط استنتاجی بین دانش و ارزش نفی می‌شود. چون احکام دانش تجربی از هست‌ها خبر می‌دهند و احکام اخلاقی از ارزش‌ها و بایدها و کسانی که احکام اخلاقی را نسبی می‌دانند و قصد دارند از عینیت دانش تجربی دفاع کنند جدایی دانش از ارزش را با انگیزة دفاع از عینیت علم دنبال می‌کنند.

در ارزیابی این استدلال اغلب به نمونه‌های نقض تمسک شده است. به عنوان نمونه اینکه یک کودک خونریزی شدیدی دارد یک واقعیت تجربی است که در علم پزشکی از آن نتیجه می‌گیرند باید کودک را فورا به بیمارستان منتقل کرد. یا از وجود جاذبه نتیجه می‌گیریم که برای پرتاب سفینه باید بر نیروی جاذبه غلبه کند. اما هدف ما نقد این استدلال نیست که از هست‌‌ها نمی‌توان بایدی استنتاج کرد. بحث در این است که اگر این استدلال درست باشد عکس آن نیز صادق است. یعنی از گزاره‌های بیانگر ارزشهای اخلاقی نیز نمی‌توان نتایجی عینی گرفت. در مسئلة شر از وجود شرور نتیجه‌ای عینی گرفته شده است و همان استدلال که استنتاج باید از هست را منع می‌کند استنتاج نیست از نباید را نیز منع می‌کند.

طرح مسئلة شر در نظام فکری هیوم مشکل دیگری نیز دارد. هیوم دلیل استقرایی را تعمیم بی‌دلیل می‌داند و دلیل قیاسی را نیز به دلیل آنکه فقط آنچه در مقدمات است در نتیجه تکرار می‌شود، تکرار مکررات و بی‌فایده تلقی می‌کند. اکنون می‌توان گفت مسئلة شر به عنوان دلیلی بر ضد خداوند اگر قیاس است صرفا تکرار مقدمات است و چیزی جدای از مقدمات مفروض خود را نتیجه نمی‌دهد و اگر دلیلی تجربی است نتیجة آن فاقد اعتباری قطعی است.

در اینجا بحث از معیارهای دوگانه است که در بحث از خداباوری وجود دارد. یک استدلال کلامی که متضمن مفهوم علیت است تا زمانی که برای شبهة هیوم در مورد علیت پاسخی قطعی مطرح نشود بی‌اعتبار است و هر گونه استدلال قیاسی فاقد نتیجه و بی‌اهمیت است. اما این قبیل محدودیت‌ها برای ملحدین و بحث‌های الحادی وجود ندارد. به سادگی استدلال می شود که مسئلة شر یک قیاس قاطع منطقی است که از آن می‌توان نتیجه گرفت خدایی وجود ندارد.  آیا اینکه هر قیاسی این‌همانگویی و تکرار مکررات است فقط مشکل روش قیاسی الهیات است؟

 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۹ ، ۰۷:۴۰
رضا صادقی

 

حتی اگر روی زمین هیچ ویروسی هم نباشد، تنهایی برای نابودی نسل بشر کافی است. وجود و بقای بشر مشروط به وجود نهاد خانواده است و تنهایی اگر یک قانون شود نسل بشر نابود می‌شود. در زمانة شیوع کرونا نقش خانواده در بقای نوع بشر بیش از هر زمانی آشکار است. این بیماری به جان و بدن و روان تنهاها بیشتر آسیب می‌زند.  در دوران مدرن به همان اندازه که تمایل به پوچی و نیستی و نیهلیسم رواج یافت، تمایل به تنهایی نیز افزایش یافت. اما در فرهنگ‌هایی که بودن تقدس دارد و باور به جاودانگی و تمایل به ماندگاری رواج دارد، خانواده نیز تقدس دارد. تقدس خانواده با تقدس وجود مطلق نسبتی دارد و ضمانتی برای بقای نوع بشر است.

در هر طرحی برای کتابی با نام"چرا شیعه هستم" نخستین فصل را باید به مفهوم خانواده اختصاص داد. اهل بیت یک خانواده هستند. یک پیام آیة مباهله تقدس خانواده است. (تفوق خانواده بر تجرد؟) در مسیحیت نداشتن خانواده نشانة برتری کشیشان بود. اما پیامبر اسلام در رویارویی مستقیم با بزرگان مسیحیت با خانوادة خود حاضر شد و آنها با دیدن یک خانواده در حقانیت خود تردید کردند. حدیث کساء داستان بیماری یک پدربزرگ و پناه بردن به خانواده است. همان خانوادة آیة مباهله در هنگام بیماری نیز در زیر یک عبا جمع هستند و تضمین می‌دهند که با پیروی از این الگو می‌توان بر هر درد و رنجی غلبه کرد. حتی رویداد عاشورا نیز بدون مفهوم خانواده قابل فهم نیست و در توصیف این رویداد مفاهیمی مانند پدر، پسر، برادر، خواهر، عمو و عمه مدام تکرار می‌شود. همان خانواده در مصیبت‌ها نیز همراه یکدیگر هستند و الگوی تاب‌آوری در هنگام مصیبت می‌شوند. 

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۹ ، ۱۲:۵۹
رضا صادقی

 

این عبارت که "بودن یا نبودن. مسئله این است." از شکسپیر است و اغلب این گونه تفسیر شده است که:

 "ما باید در این مورد تصمیم بگیریم و بین بودن یا نبودن یک راه را انتخاب کنیم.  آیا زندگی با تمام سختی هایی که دارد ارزش زیستن دارد؟ اگر زندگی پوچ و بی معناست نبودن بر بودن ترجیح دارد."

 

اما این تفسیر با نگاهی مادی مطرح شده است. تصور شده است انسان می تواند بین بودن یا نبودن انتخاب کند. اما آیا بودن یا نبودن اختیاری است؟ شاید انسان مجبور به بودن باشد. در بسیاری از نظام‌های فلسفی بودنِ جاودانه  اجباری است (درست همان‌گونه که ما آزادی را انتخاب نکرده ایم و آزادی و اختیار اجباری است، بودن تا ابد نیز اجباری است.)  در این صورت بودن یا نبودن مسئلة ما نیست. چون با اختیار خود نمیتوانیم بودن یا نبودن را انتخاب کنیم.  مسئله فقط "چگونه بودن "است نه بودن یا نبودن.

 

 

شکسپیر بعد از آنکه بودن یا نبودن را به عنوان یک مسئله معرفی می کند ، مسئلة دیگر را امکان اجباری بودن وجود می داند و  می نویسد:

 

"خوابیدن، شاید خواب دیدن: آری، مشکل همین‌جاست، زیرا در آن خوابِ مرگ، آن‌گاه که از این کالبدِ فانی رها شدیم، اینکه چه رویاهایی ممکن است از ره رسند، ما را به تردید می‌افکنند."

 

اگر وجود جاودانه اجباری باشد ما در مورد بودن یا نبودن امکان انتخاب نداریم و فقط ماهیت خودمان را می توانیم انتخاب کنیم. از سنگ تا نزدیکیِ خدا گزینه های زیادی برای چگونه بودن وجود دارد. مجبوریم وجود داشته باشیم.  اما اینکه چگونه باشیم به انتخاب ماست. کور یا بینا؟‌ انسان یا حیوان؟ مسئله این است.

 

بر اساس این دیدگاه

سختی‌های دانة گیاه در زیر خاک برای آن است که جوانه بزند و رشد کند. اگر دانة گیاه تحمل تاریکی و فشار را نداشته باشد و پیش از آنکه ریشه‌دار شود از دل خاک خارج شود، نابود نمی‌شود. دانة گیاه اگر خودکشی کند، فقط از رشد باز می‌ماند. در این نگاه کسی که از بدن خود که زمین رشد روح اوست جدا می شود فقط از تاریکی به نور وارد می‌شود قبل از آنکه چشم‌هایش آمادة دیدن نور باشند. کور بودن در دنیایی پر از نور عذابی ابدی است.

 

( از نظر منطقی بین بودن و نبودن فرض سومی قابل تصور نیست. اما انتخاب بین بودن یا نبودن فرض بدیل دیگری نیز دارد که عبارت است از اینکه بودن یا نبودن اجباری باشد. بنابراین کسانی که بودن یا نبودن را اختیاری نمی دانند دچار تناقض نیستند و اصل امتناع تناقض یا اصل طرد شق ثالث را نقض نمی کنند. کسانی که تنها راه را انتخاب بین بودن یا نبودن می دانند دچار مغالطه منطقی بسیار پیچیده ای هستند. آنها از اینکه  بودن و نبودن  نقیض یکدیگر هستند و بدیل دیگری ندارند به این نتیجه می رسند که انتخاب بین بودن و نبودن نیز بدیل دیگری ندارد.)

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۹ ، ۱۱:۲۴
رضا صادقی

 

به نظر شما چند درصد از رنج بشر در کرة زمین ناشی از سخنان اوست؟ به عنوان نمونه  سکوت در برابر سخنان نامربوط دیگران چند درصد از نزاعهای خیابانی و خانوادگی را کاهش می‌دهد؟

در سیاست بین الملل نیز  بسیاری از جنگها و نزاعهای بین‌المللی  با سخنانی آغاز می شوند که طرف مقابل به آن جواب می دهد.

 

به جدیدترین نمونه توجه کنید:

 

 اردوغان روز گذشته در سخنرانی خود در باکو  قطعه‌ای از ترانه معروف ارس (آراز) را خواند.

بیتی که او خواند این بود: «ارس را جدا کردند و آن را با میله و سنگ پر کردند / من از تو جدا نمی شوم، به زور جدایمان کردند».

 

محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان، در حساب توییتری خود به او پاسخ داد و نوشت:

 «به اردوغان نگفته بودند شعری که به غلط در باکو خواند مربوط به جدایی قهری مناطق شمالی ارس از سرزمین مادریشان ایران است!

آیا او نفهمید که علیه استقلال جمهوری آذربایجان سخن گفته است؟

هیچکس نمی‌تواند در باره آذربایجان عزیز ما صحبت کند

منتظر واکنش آقای اردوغان در توئیتر نباشید. او در هنگام تنظیم روابط اقتصادی و امنیتی کشور خود با ایران پاسخ وزیر سیاستمدار ایرانی را خواهد داد.

 

اگر آقای اردوغان اشتباه کرده است که این شعر را خوانده است فکر می کنم آقای ظریف اشتباه بزرگتری کرده است. او اگر ساکت می ماند اصلا کسی به شعر آقای اردوغان توجه نمی کرد. همین توئیت باعث می شود بازار جدایی طلبان داغ شود و روابط ایران با یک کشور مهم منطقه سرد شود.

 

یک بیت شعر که یک سیاستمدار در حالت سرخوشی می خواند و یک توئیت که شاید در نیمه شب و در حالت خستگی و نیمه هوشیاری با نام وزیر امور خارجه منتشر می شود می تواند قراردادهای میلیاردی را لغو کند و اگر این بگو مگوها ادامه پیدا کند باید منتظر هزاران رنج بی پایان دیگر برای مردم منطقه به ویژه آذربایجان عزیز باشیم.

گاهی بهترین توئیت  سکوت است.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۹ ، ۱۱:۵۳
رضا صادقی