دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

از نظر تاریخی مسئلة شر به عنوان دلیلی منطقی بر ضد وجود خدا و مغالطة هست-باید، هر دو میراث هیوم هستند. در حالی که این دو میراث با یکدیگر قابل جمع نیست. نمی‌توان دانش را از ارزش جدا دانست و همزمان از وجود شر به عنوان دلیلی برای قضاوت در خصوص وجود چیزها استفاده کرد. در واقع تمسک به مسئلة شر به عنوان دلیلی بر ضد وجود خداوند نمونه‌ای از استنتاج گزاره‌های عینی از احکام ارزشی است و چنین استنتاجی از زمان هیوم با عنوان مغالطة هست-باید منع شده است.

البته هیوم استدلال خود را فقط در مورد وجود و صفات خداوند مطرح کرده بود. استدلال او این بود که حتی اگر وجود خدا اثبات شود از این مطلب نمی‌توان نتیجه گرفت که باید خدا را عبادت کرد. اما بعد از هیوم این استدلال صورت متفاوتی گرفت و هر گونه استدلالی که در آن "باید" از هست‌ها استنتاج شود، مغالطی تلقی شد. یک بیان از مغالطة هست-باید این است که از هزاران مقدمه که از "هست‌ها" خبر می‌دهند اگر نتیجه‌ای بگیریم که در آن "بایدی" باشد دچار مغالطه شده‌ایم. چون این "باید" در مقدمات وجود نداشت و استدلالی که نتیجة آن در مقدمات نباشد مغالطی است.

اگر این مطلب درست باشد دانش و ارزش از یکدیگر جدا می‌شوند و هر گونه ارتباط استنتاجی بین دانش و ارزش نفی می‌شود. چون احکام دانش تجربی از هست‌ها خبر می‌دهند و احکام اخلاقی از ارزش‌ها و بایدها و کسانی که احکام اخلاقی را نسبی می‌دانند و قصد دارند از عینیت دانش تجربی دفاع کنند جدایی دانش از ارزش را با انگیزة دفاع از عینیت علم دنبال می‌کنند.

در ارزیابی این استدلال اغلب به نمونه‌های نقض تمسک شده است. به عنوان نمونه اینکه یک کودک خونریزی شدیدی دارد یک واقعیت تجربی است که در علم پزشکی از آن نتیجه می‌گیرند باید کودک را فورا به بیمارستان منتقل کرد. یا از وجود جاذبه نتیجه می‌گیریم که برای پرتاب سفینه باید بر نیروی جاذبه غلبه کند. اما هدف ما نقد این استدلال نیست که از هست‌‌ها نمی‌توان بایدی استنتاج کرد. بحث در این است که اگر این استدلال درست باشد عکس آن نیز صادق است. یعنی از گزاره‌های بیانگر ارزشهای اخلاقی نیز نمی‌توان نتایجی عینی گرفت. در مسئلة شر از وجود شرور نتیجه‌ای عینی گرفته شده است و همان استدلال که استنتاج باید از هست را منع می‌کند استنتاج نیست از نباید را نیز منع می‌کند.

طرح مسئلة شر در نظام فکری هیوم مشکل دیگری نیز دارد. هیوم دلیل استقرایی را تعمیم بی‌دلیل می‌داند و دلیل قیاسی را نیز به دلیل آنکه فقط آنچه در مقدمات است در نتیجه تکرار می‌شود، تکرار مکررات و بی‌فایده تلقی می‌کند. اکنون می‌توان گفت مسئلة شر به عنوان دلیلی بر ضد خداوند اگر قیاس است صرفا تکرار مقدمات است و چیزی جدای از مقدمات مفروض خود را نتیجه نمی‌دهد و اگر دلیلی تجربی است نتیجة آن فاقد اعتباری قطعی است.

در اینجا بحث از معیارهای دوگانه است که در بحث از خداباوری وجود دارد. یک استدلال کلامی که متضمن مفهوم علیت است تا زمانی که برای شبهة هیوم در مورد علیت پاسخی قطعی مطرح نشود بی‌اعتبار است و هر گونه استدلال قیاسی فاقد نتیجه و بی‌اهمیت است. اما این قبیل محدودیت‌ها برای ملحدین و بحث‌های الحادی وجود ندارد. به سادگی استدلال می شود که مسئلة شر یک قیاس قاطع منطقی است که از آن می‌توان نتیجه گرفت خدایی وجود ندارد.  آیا اینکه هر قیاسی این‌همانگویی و تکرار مکررات است فقط مشکل روش قیاسی الهیات است؟

 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۹ ، ۰۷:۴۰
رضا صادقی

 

حتی اگر روی زمین هیچ ویروسی هم نباشد، تنهایی برای نابودی نسل بشر کافی است. وجود و بقای بشر مشروط به وجود نهاد خانواده است و تنهایی اگر یک قانون شود نسل بشر نابود می‌شود. در زمانة شیوع کرونا نقش خانواده در بقای نوع بشر بیش از هر زمانی آشکار است. این بیماری به جان و بدن و روان تنهاها بیشتر آسیب می‌زند.  در دوران مدرن به همان اندازه که تمایل به پوچی و نیستی و نیهلیسم رواج یافت، تمایل به تنهایی نیز افزایش یافت. اما در فرهنگ‌هایی که بودن تقدس دارد و باور به جاودانگی و تمایل به ماندگاری رواج دارد، خانواده نیز تقدس دارد. تقدس خانواده با تقدس وجود مطلق نسبتی دارد و ضمانتی برای بقای نوع بشر است.

در هر طرحی برای کتابی با نام"چرا شیعه هستم" نخستین فصل را باید به مفهوم خانواده اختصاص داد. اهل بیت یک خانواده هستند. یک پیام آیة مباهله تقدس خانواده است. (تفوق خانواده بر تجرد؟) در مسیحیت نداشتن خانواده نشانة برتری کشیشان بود. اما پیامبر اسلام در رویارویی مستقیم با بزرگان مسیحیت با خانوادة خود حاضر شد و آنها با دیدن یک خانواده در حقانیت خود تردید کردند. حدیث کساء داستان بیماری یک پدربزرگ و پناه بردن به خانواده است. همان خانوادة آیة مباهله در هنگام بیماری نیز در زیر یک عبا جمع هستند و تضمین می‌دهند که با پیروی از این الگو می‌توان بر هر درد و رنجی غلبه کرد. حتی رویداد عاشورا نیز بدون مفهوم خانواده قابل فهم نیست و در توصیف این رویداد مفاهیمی مانند پدر، پسر، برادر، خواهر، عمو و عمه مدام تکرار می‌شود. همان خانواده در مصیبت‌ها نیز همراه یکدیگر هستند و الگوی تاب‌آوری در هنگام مصیبت می‌شوند. 

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۹ ، ۱۲:۵۹
رضا صادقی

 

از طبقات بالا که به دریای طواف نگاه کنی کاروان‌هایی را می‌بینی که همچو رودی که سرودخوان به دریا می‌ریزد، با لباس‌هایی یک رنگ به طواف وارد می‌شوند و در طول مسیر دعاهایی را به زبان عربی با مضمونِ طلب بخشش و قبولی اعمال همخوانی می‌کنند. آنها که قرار است با هم طواف کنند برای اینکه یکدیگر را پیدا کنند تکه‌هایی از پارچه‌های رنگی به لباس‌های خود سنجاق می‌کنند. رنگ این پارچه‌ها باید خاص و متفاوت باشد تا با رنگ پارچه‌های دیگر گروه‌ها اشتباه نشود. جمع این رنگ‌های خاص و متفاوت که در دایره‌های منظم می‌چرخند، همراه با رنگ چترهایی که روزهای آفتابی یا بارانی روی سر زائران است، از طبقات بالای مسجد رنگین‌کمانی دیدنی خلق می‌کند. گویی هر زایری از دیار خود از هر گل و برگی، رنگی متفاوت آورده تا وقتی دست به دامان آن آشناست، دامن حریر او پر از رنگ و طرح شود.

 تصویر این رنگ‌های روان که به هم می‌پیچند و می‌چرخند برای روستا آشناست. پاییز برگ‌های درختان در مسیر آب جمع می‌شوند. آب که در جوی روان می‌شود برگ‌هایی با هزار شکل و رنگ با آب همراه می‌شوند. دیگر آبی پیدا نیست. فقط کف‌های آب است و چرخ و رقص برگ و رنگ. برگ‌هایی که در بهار از آب زندگی گرفته‌اند، اکنون حرکت خود را هم از آب روانی دارند که دیده نمی‌شود.

در روستا آب که در جوی خشک روان می‌شود معنایش زندگی است. به کودکان روستا می‌گفتند اگر بتوانید لب آب را ببوسید پول پیدا می‌کنید. آنها به دنبال آب می‌دویدند و در قسمت خشک جوی می‌نشستند و منتظر آمدن آب زانو می‌زدند. آب که به آنها می‌رسید خم می‌شدند تا در سجده لب آب را ببوسند. اگر در یک رودخانه دو بار نمی‌توان پا گذاشت، لب جوی را یک بار هم نمی‌توان بوسید. پیش از آنکه لب‌های کودک روستایی به آب برسد، تا کمر غرق در آب شده است. اما او هیچ وقت نمی‌تواند لب آب را ببوسد. لب آب همیشه از لب‌های او جلوتر است.  شاید پولی که این بچه‌های روستا پیدا می‌کنند همین است که برای بوسیدن و بوییدن آب باید مثل برگ‌ها در آب روان شد. مثل این حاجی‌ها که با این چترهای رنگی در این آب روان می‌چرخند و به هوای آب حیات یک لحظه آرام ندارند.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۹ ، ۰۸:۱۵
رضا صادقی