دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۵ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

 

 

در رمان 1984 اثر جرج ارول برادر بزرگی هست که با کمک "وزارت حقیقت" اندیشه‌ها را کنترل می‌کند. "وزارت حقیقت" به اندازه‌ای قدرت دارد که اگر اعلام کند جمع دو با دو مساوی با پنج است همه باید بپذیرند. همه جا این پیام وجود دارد که برادر بزرگ مراقب شماست. کسانی که اندیشه‌های مورد تأیید "وزارت حقیقت" را نپذیرند به راحتی شناسایی و به سختی مجازات می‌شوند. آنها در قفس زندانی شده و خوراک موش‌های گرسنه می‌شوند.

از زمان نگارش این رمان واژة ارولی Orwellian بر هر پدیده و روشی اطلاق شد که استبداد و سرکوب را با تغییر معنای واژه‌ها پنهان ‌کند. البته ارولی بیشتر به عنوان توصیفی از فضای سیاست به کار رفته است و امثال استالین و ترامپ به عنوان برادر بزرگ معرفی شده‌اند. اما خطر اصلی که ارول نسبت به آن هشدار می‌دهد، یعنی کنترل پنهان ذهن‌ها با دستکاری معنای واژه‌ها، نه تنها در مورد واژه‌هایی مانند آزادی و دیکتاتوری، بلکه حتی در مورد خود واژة "ارولی" نیز وجود دارد. به عنوان نمونه رسانه‌هایی که ذهن‌ها را مدیریت می‌کنند به راحتی می‌توانند ترامپ را به عنوان برادر بزرگ معرفی ‌کنند، تا ساختاری که حکومت را به امثال او واگذار می‌کند، پابرجا بماند.

ارول عنوان "برادر بزرگ" را از تابلوی یک دانشگاه الهام گرفت که در آن استاد راهنما خطاب به دانشجویان می‌گفت: "بگذارید برادرتان باشیم". (در این تابلو ابتدا از قول استاد راهنما خطاب به دانشجویان نگاشته شده بود "بگذارید پدرتان باشیم" که خیلی زود اصلاح شد!)  

دانشگاه با توجه به نقشی که در مدیریت ذهن‌ها دارد بیش از هر نهادی در خطر تبدیل شدن به "وزارت حقیقت" است. در واقع هم ساختاری که ترامپ از آن بیرون می‌آید و هم استبداد رسانه‌ای که از این ساختار حمایت می‌کند، هر دو با دانشگاه مدرن در تعامل هستند و ریشه‌ای دانشگاهی دارند. دانشگاه وقتی به "وزارت حقیقت" تبدیل می‌شود با اینکه نقش اصلی را در نقض آزادی دارد، اما استبداد را پشت عنوان دانش و حقیقت پنهان می‌کند. دانشگاه مدرن در تعامل با قدرت‌های جهانی از دانش استفاده‌ای ابزاری می‌کند و این توان را دارد که خشم ناشی از سلب آزادی را متوجة نهادهایی کند که مخالف این تعامل هستند.

دانشگاه مدرن بر پایة این اندیشة بیکن ساخته شده است  که دانایی با توانایی و قدرت در ارتباط است و در تمام طول حیات خود با قدرت مدرن تعاملی وسیع و عمیق داشته است. دانشگاه مدرن در چند قرن اخیر در راستای تشکیل دهکدة جهانی، روش و محتوای خود را به سایر موسسات آموزشی در تمام نقاط جهان تحمیل کرده و آنها را سرسپردة برادر بزرگ یا همان کدخدای دهکدة جهانی کرده است. دانش‌آموختگان این موسسات اگر موفق باشند در خدمت کدخدا خواهند بود و اگر موفق نباشند به دلیل آنکه جوانی خود را در این موسسات باخته‌اند، به بازتولید نفرت و خشم در جامعة خود کمک می‌کنند. با اینکه استبداد وزارت حقیقت علت این نفرت است اما این وزارت هیچ اتهامی را نمی‌پذیرد و از این انباشت نفرت و خشم برای تخریب هر نیرویی استفاده می‌کند که ممکن است خواهان تغییر روش و محتوای آموزشی دانشگاه باشد.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۴۰
رضا صادقی


 دانشگاه برای دانشجویان در طول تحصیل وظایفی را در نظر می‌گیرد که مدام به آنها گوشزد می‌شود. اما واقعیت این است که دانشجویان در برابر این وظایف، حقوقی نیز دارند که فراتر از سلف و خوابگاه است و هیچگاه به آنها گفته نمیشود. به عنوان نمونه مهم‌ترین و نخستین حق دانشجویی این است که محتوای دوره‌های آموزشی متناسب با نیازهای دانشجویان تنظیم شود و در آینده به کار آنها بیاید. اکنون بخش زیادی از دانشجویان نه تنها از این حق اولیة خود محروم هستند، بلکه حتی از این محرومیت خود نیز بی‌خبر هستند. نشانة این بی‌خبری این است که تحول در محتوا و روش دروس هیچ گاه  یکی از مطالبات صنفی دانشجویان نیست. دلیل این بی‌خبری عدم شفافیت است.

در هر جامعه‌ای برای آگاهی از حقوق و پی‌گیری مطالبات اعضا به شفافیت نیاز است. اما انگار دانشگاه از این نظر یک استثنا ست. چون دانشجویان تا پایان دورة تحصیل از نحوة نگارش برنامة درسی و دلیل انتخاب واحدهای خاص بی‌خبر هستند. بیشتر آنها در ابتدای دورة تحصیل گمان می‌کنند برنامة درسی یک گروه هیچ جایگزینی ندارد و بهترین و کامل‌ترین برنامة قابل تصور است. در حالی که برای هر دورة درسی برنامه‌های زیادی وجود دارد و با یک جستجوی ساده می‌توان تنوع برنامه‌های دانشگاه‌های مختلف را مشاهده کرد. اینکه یک گروه برنامه‌های درسی خود را بر اساس چه معیارهایی انتخاب کرده است باید شفاف باشد.

دانشجومحوری به این معناست که محتوای درس‌ها باید متناسب با نیاز دانشجویان باشد و آیندة شغلی آنها را تضمین کند. اکنون بیشتر درس‌ها متناسب با تخصص و توان استادها انتخاب می‌شود و فقط شغل آنها را تضمین می‌کند.  از طرفی چون تخصص‌ آنها ثابت است و  حال و حوصلة هیچ تغییری  را ندارند، محتوای درس‌ها نیز در طول چند دهه ثابت می‌ماند . گویی نحوة بازبینی برنامة درسی و میزان تغییر درسها در طول سال‌های متمادی نیز فوق سری است و ساز و کار آن هیچگاه به صورت شفاف به دانشجویان اعلام نمی‌شود. در حال حاضر هیچ اطلاع رسانی روشنی وجود ندارد. بسیاری از دانشجویان تا پایان دوره از سرفصل درس‌های رشتة خود نیز خبر ندارند. در بسیاری از کلاس‌ها حتی تا پایان ترم از موضوعاتی که قرار است در کلاس بحث شود نیز رونمایی نمی‌شود.


نحوة نگارش قوانین داخلی دانشگاه‌ها که روابط دانشجو با استادان و کارمندان را تنظیم می‌کند نیز اغلب سری است. در حالی که این حق دانشجویان است که از این قوانین آگاه باشند و از نحوه و معیار تصویب آنها باخبر باشند. بیشتر دانشجویان خبر ندارند که بخش زیادی از قوانین داخلی در درون دانشگاه تنظیم می‌شود و دانشگاهها تا حدودی استقلالی نسبی دارند. این عدم شفافیت باعث می‌شود دانشگاه از دانشجومحوری فاصله بگیرد و در تنظیم قوانین حقوق اولیة دانشجویان را نادیده بگیرد. این حق دانشجویان است که نماینده های صنفی آنها در فرایند تصویب و اجرای قوانین مربوط به دانشجویان حضور داشته باشند. اما اکنون آنها اصلا از سازوکار تصویب قوانین مربوط به خود خبر هم ندارند.

شفافیت بودجة دانشگاه‌ها و نحوة هزینه کردن آن  نیز حقی دانشجویی است. بودجة دانشگاه از مریخ که نمی‌آید. این بودجه از مالیات و پول نفتی است که هر دو متعلق به خود دانشجویان است. حتی ساختمان دانشگاه نیز به همین شیوه ساخته شده است و در اصل متعلق به خود دانشجویان است. این حق دانشجویان است که بدانند چرا بخش‌های زیادی این ساختمان‌ها و امکانات دانشگاه در بیشتر زمان‌ها بدون استفاده است؟ اینکه خروجی این هزینه‌ها چیست؟ و هر دانشکده‌ای چه میزان هزینه دارد و با این هزینه کدام بخش از مشکلات جامعه را حل می‌کند؟ اینکه دانشگاه برای یک دانشجو در طول دورة تحصیلی خود چه میزان بودجه می گیرد و آن را چگونه مصرف می کند؟‌ اینکه برای یک پایان نامه چه مقدار بودجه داده می شود و این بودجه چگونه هزینه می شود؟ چرا هیچ دانشجویی حق ندارد پاسخ به این پرسشها را بداند؟ پاسخ این پرسشها چه خطری برای دانشجویان دارد که باید پنهان بماند؟ 
 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۵۷
رضا صادقی

 

به نظر شما آیا جامعة ایران در ده سال آینده از نظر اقتصادی و فرهنگی و سیاسی متحول می‌شود؟ پاسخ روشن است. دانشگاه اکنون با همان روش و محتوای ده سال قبل در حال تنظیم ذهنیت و فرهنگ چهار میلیون جوان ایرانی است. نسل‌های قبلی که ذهنیت آنها به این شیوه تنظیم شد و از دانشگاه وارد جامعه شدند یا خلاقیت و کارآفرینی ندارند و یا اگر در آموزش و پرورش، صنعت خودرو، بانک، بیمه، سیاست و هر جای دیگری مشغول به کار شده‌اند، مانند دانشگاه منفعل هستند و فاقد خلاقیت لازم برای حل مشکلات موجود هستند.

دانشگاه اگر دانش لازم برای حل مشکلات جامعه را داشته باشد، می‌تواند ذهن دانش‌آموختگان خود را طوری تنظیم کند که در جامعه‌ای که کار نیست به یک کارآفرین تبدیل شوند. اما اکنون دانشگاه نسبت به سودمندی دانشی که به ذهن دانشجو وارد می‌کند، هیچ مسئولیتی را نمی‌پذیرد و به جای پاسخگویی نسبت به تولید ذهنیت‌های فاقد کارآیی، نقش مدعی را بازی می‌کند و سایر نهادها را به عنوان مسئول بی‌کاری دانش‌آموختگان خود معرفی می‌کند. در حالی که یک دانشگاه زنده و آگاه باید بتواند مشکلات جامعه را رصد ‌کند و نیروهایی را برای حل این مشکلات تربیت ‌کند. دانشگاهی که دانش بی‌ارتباط با مشکلات جامعه را تدریس کند شبیه صنعتگری است که هواپیمایی را بدون در نظر گرفتن آب و هوای کشور طراحی کند و در هنگام سقوط آن ادعا کند که مشکل از هواپیما نیست و مشکل از آب و هواست.

آیا دانشگاه در چند دهة گذشته بیرون از جامعه و تاریخ کشور بوده و در تحقق جامعه ی کنونی صرفا منفعل بوده است؟ آمار کسانی که با امضا و مهر و مدرک دانشگاه وارد عرصه‌های مختلف فرهنگی و اقتصادی شده‌اند پاسخ به این پرسش را روشن می‌کند. دانشگاه به دلیل نقش محوری خود در مهندسی ذهنیت و فرهنگ میلیونها صنعتگر و کارمند و معلم و مدیر و وزیر و وکیل ... نقشی محوری در تحقق جامعة کنونی کشور داشته است. بنابراین تحول در جامعه‌ای که در آن مشکلات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی وجود دارد، نخست باید از دانشگاه آغاز شود. با توجه به اینکه دانشگاه نقش قطب‌نما را دارد، هر یک درصد تغییر در محتوا و روش درسهای دانشگاهی معادل با ده درصد تغییر در آیندة اقتصاد و سیاست کشور است.

اما چرا جوانانی که خواهان کشور متفاوتی هستند تغییر را از دانشگاه مطالبه نمی کنند؟ پاسخ روشن است. کسانی که کرسی‌های دانشگاهی را به صورت انحصاری به نام خود کرده‌اند و نان این انفعال و بی‌تحرکی را می‌خورند، در برابر هر گونه تحولی مقاومت می‌کنند. روش آنها این است که دانشگاه را در برابر سیاست و اقتصاد منفعل و درمانده معرفی کنند. آنها بار تمام مشکلات را به دوش سیاست می‌گذارند. گویی دانشگاه در کرة مریخ قرار دارد و هیچ تعاملی با سیاست و اقتصاد ندارد. دانشگاه منفعل هر چند سال یک بار نیروی تحول‌خواه دانشجویی را در فضای سیاست خنثی می‌کند و خود را از هر گونه مطالبه‌ای در امان نگه می‌دارد.

 دلیل دیگر سکوت دانشجویان در برابر انفعال دانشگاه این است که دانشگاهی که منفعل و مدعی است، همزمان می‌تواند انتقام‌جو و کینه‌ورز نیز باشد. حذف دانشجویان تحول‌خواه با برچسب بی‌سواد روش رایجی است و با توجه به اینکه دانش‌آموختگان برای هر گونه استخدامی و حتی برای مهاجرت نیازمند تأیید دانشگاه هستند این کینه‌جویی می‌تواند برابر با نابودی تمام زندگی یک دانشجو باشد. در چنین شرایطی برای تحول در دانشگاه به نیرویی نیاز است که حاضر باشد از تمام هستی خود بگذرد. نشانه‌هایی از چنین شجاعتی در نسل کنونی دانشجویان به چشم می‌آید و این نسل اگر تحول محتوا و روش درسها را مطالبه کند خروجی دانشگاه نسل متفاوتی از مدیران و معلمان و صنعتگران خواهد بود.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۱ ، ۱۶:۰۰
رضا صادقی

 

بقای نوع انسان مشروط به حفظ نهاد خانواده است و انسان تنها موجودی است که تقریبا در تمام مراحل زندگی به خانواده نیازمند است. بدون خانواده انسان وجود نخواهد داشت وارزش‌های انسانی مانند آگاهی و نیکی و مهربانی نیز وجود نخواهند داشت.خانواده شروع زندگی اجتماعی است و بدون خانواده ارزش‌های جمعی مانند فرهنگ و هنر و همکاری نیز وجود نخواهند داشت.مکتبی که به خانواده اهمیت ندهد نمی‌تواند خود را مدافع انسان یا هر ارزش دیگری معرفی کند. اهمیت خانواده با اهمیت نوع انسان برابر است و ارزش انسان در هر مکتبی به ارزش خانواده در آن مکتب بستگی دارد.

خانواده در بیشتر مکاتب اخلاقی و الهی دارای تقدس است.از نگاه دینی خانواده نهادی الهی است و شیطان که با وجود انسان مخالف است به دنبال نابودی نسل اوست. خانواده در آموزه‌های اسلامی به اندازه‌ای اهمیت دارد که تشکیل خانواده برابر با نصف دین معرفی شده است.سورة کوثر در قرآن تنها یک نمونه از تأیید اهمیت نهاد خانواده است. این سوره اهمیت داشتن نسل و نقش محوری زن در بقای نسل انسان را تأیید می‌کند.آموزه‌های مکتب تشیع در متن زندگی همین خانواده تدوین شده است. این مکتب انسان را به پیروی از اهل بیت دعوت می‌کند و اهل بیت در درجة نخست یک خانواده هستند. بدون توجه به زندگی این خانواده نمی‌توان خود را شیعه دانست.[1]

رویداد مباهله داستان پیروزی خانواده بر مسیحیت است. روحانی‌های مسیحی به زن و ازدواج نگاهی منفی دارند و جدایی از زن و فرزند را پیروی از مسیح و افتخاری برای خود می‌دانند. اما در روز مباهله پیامبر برای دفاع از حقانیت اسلام با یک خانواده همراه شدند و با خانواده حقانیت اسلام را اثبات کردند. قران در بیان دلیل پیروزی اسلام بر مسیحیت فقط به حضور خانواده اشاره می‌کند. گویی خانواده برای پیروزی بر هر سلاح و برهانی تقدم دارد. اکنون نیز  نهیلیسم دشمن خانواده است و فقط با خانواده می توان از پوچگرایی گذر کرد و وجود انسان را در تاریخ تداوم بخشید. 

حدیث کساء نیزیکی از زیباترین صحنه‌های روی زمین یعنی پیوند عاطفی بین اعضای این خانواده را با تفصیل بیان می‌کند. در حدیث کساء جمع شدن سه نسل از این خاندان در کنار هم و توجه عاطفی آنها به یکدیگر گزارش شده است و از نقشی که توجه به این رویداد در زدودن رنج و غم پیروان این خاندان دارد خبر می‌دهد. حادثة عاشورا نیز اوج مصیبت‌ها و سختی‌های همین خانواده است. در این رویدادآنها که نماد خوبی‌ها هستند یک خانواده هستند.رویداد عاشورا داستانپدر و پسر و خواهر و برادر و عمو و عمه است و در اینجا نیز مانند داستان مباهله و حدیث کساء بدون اشاره به اعضای خانواده نمی‌توان داستان عاشورا را بیان کرد. در مجالس روضه زمانی که مصیبت‌های این خانواده بیان می‌شود، مادران فرزند خود را با عاطفة بیشتری در آغوش می‌گیرند و بعد از این مجالس پدران دست فرزند خود را با توجه بیشتری لمس می‌کنند.

 

[1]آموزه های یهودی در طول زندگی یک قوم تدوین شده است و آموزه‌های مسیحی در طول همراهی حواریون با حضرت مسیح تدوین شده است.

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۱ ، ۱۴:۱۴
رضا صادقی

جعل مدرک دانشگاهی

اگر کسی پول دریافت کند و بابت آن به کسی که دانشگاه نرفته است مدرک دانشگاهی بدهد این جعل مدرک است و پیگرد حقوقی دارد. مشکل مدرک جعلی این است که اعتبار ندارد. اما اگر خود دانشگاه برای کسانی که فاقد صلاحیت هستند مدرک صادر کند آیا چنین مدرکی اعتبار دارد؟ و اگر صدور مدرک فاقد اعتبار فقط برای منافع مادی و افزایش درآمد استاد راهنما باشد، امضای چنین مدرکی با جعل مدرک چه تفاوتی دارد؟

با اینکه پایان نامه‌هایی که ارزش آنها به اندازة وزن کاغذ آنهاست و هیچ یک از معیارهای پژوهش را ندارند زیاد هستند، اما بیشتر گروه‌های دانشگاهی به تمام پایان نامه ها نمره های بالای 18 می‌دهند. در بیشتر گروه‌ها در سال‌های گذشته حتی یک پایان نامه هم رد نشده است. یعنی هر کس در دانشگاه ثبت نام کرده و حدود 100 صفحه کاغذ تایپ شده تحویل داده است، دانشگاه به او مدرک ارشد داده است و همین صد صفحه اگر با یک یا دو مقاله همراه باشد مدرک دکتری را به دنبال دارد. (مقاله‌ها نیز توسط خود دانشگاه‌ها داوری و چاپ می‌شوند. بنابراین اعتبار آنها بیش از پایان نامه نیست و با توجه به منافعی که چاپ مقاله برای استادان دارد، مجلات داورانی بی‌طرف برای کارهای دانشگاهی نیستند.)

صدور مدرک به این معناست که دانشگاه گواهی می‌دهد هر کس مدرک دارد در رشتة خود کارشناس و حتی صاحب‌نظر است. اما این گواهی خلاف واقع است و بیشتر کسانی که مدرک می‌گیرند در رشتة خود کارشناس نیستند. این مشکل به اندازه‌ای زننده است که یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد باور نمی‌کرد خود دانشگاه این گونه چوب حراج به اعتبار خود بزند. او فکر می‌کرد این سیاست دولت است و دولت به دانشگاه‌ها دستور داده است هر کس صد صفحه کاغذ مرتبط با موضوع خود تحویل داد به او مدرک بدهند.

 در حالی که دولت در این زمینه هیچ دخالتی ندارد و ریشة مشکل فقط منافع اقتصادی استاد راهنماست. استادی که در نگارش پایان نامه سخت‌گیری کند دانشجویانی را که قرار است پایان نامه بنویسند فراری می‌دهد و زیان مادی هر پایان نامه‌ای که از دست برود قابل جبران نیست. این استاد سختگیر اگر در داوری یک پایان‌نامه آن را رد کند باید منتظر تلافی استاد راهنمای آن پایان‌نامه باشد. چون در جلسات دفاع نقش داور و راهنما مدام تغییر می‌کند. در این فرایند دوری هر کس به طور غیر مستقیم داور کارهای خودش می‌شود. در این دور باطل که سخت‌گیری به دیگران سخت‌گیری به خودتان است، شما یا باید از این دور خارج شوید و یا کوتاه بیایید و همرنگ جماعت شوید.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۰۱ ، ۰۸:۳۲
رضا صادقی