دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

تری ایگلتون[1] در مقاله ای با عنوان «قتل آرام دانشگاه»[2] به مشکلات اساسی دانشگاههای بریتانیا پرداخته است. او معقتد است تبدیل دانشگاه به بنگاهی اقتصادی خسارت محض است. از آنجا که نظام دانشگاهی ما نیز گرفتار مشکلات مشابهی است، خلاصه ی این مقاله را با اندکی ویرایش مرور می کنیم .

 

 

« نهاد دانشگاه را معمولا «برج عاج» می‌خوانند که البته در این اتهام حقیقتی هم نهفته است. زیرا این نظام اجتماعی مستقر چنان در دام کارکردهای روزمره خود گرفتار است که نقد و چالش را بر نمی‌تابد. دانش‌گاه – که وظیفه اصلی‌اش نقد دانش‌های بشری است –‌‌ اکنون دچار مرگ آرام شده است. 
بلایی که امروز بر سر دانشگاه‌ها آوار شده، همانا «آمریکایی شدن» دانشگاه‌های ماست. البته روشن است که در دانشگاه‌های ما از ریخت و پاش‌های دانشگاه‌های آمریکا– حداقل نهاد‌های آموزشی خصوصی آنها چندان خبری نیست. اما  در فضایی که من کار می کردم انتشار کتاب، عموما کاری عوامانه تلقی می‌شد و نگارش مقاله‌ای کوتاه آن هم در باره «زبان پرتغالی» یا «عادات غذایی مردم کارتاژ باستانی» و تازه آن هم تقریبا هر ۱۰سال یکبار موجه‌تر بود.

 

 

 

 

 اکنون بسیاری از دانشگاهها مانند بنگاههای اقتصادی اداره می شوند. استادان ارشد قدیمی دانشگاه به مدیران ارشد کارخانه تغییر هویت داده‌اند و چک و چانه‌های مربوط به حسابرسی و حسابداری، فضای دانشگاه را براستی خفقان آور کرده است. ابراز خشم نسبت به کتاب – که این آقایان، آن را پدیده پیشاتکنولوژی کسالت باردوران غارنشینی می‌دانند، روز افزون شده است. به عنوان نمونه در یکی از این دانشگاه‌ها، تعداد «قفسه‌های کتاب» استادان را محدود کرده‌اند زیرا با «کتابخانه شخصی» مخالفند.
این مدیران جدید دانشگاه که نه دانش و هنر را می‌فهمند و نه آن را دوست دارند، محوطه دانشگاه را با آرم‌ها و نشانه‌های فاقد معنای فرهنگی شرکت‌ها و سازمان‌های تجاری پر کرده‌اند و اوامر خود را با نثری پر غلط و با لحنی قلدرمابانه صادر می‌کنند. تصور این مدیران از دانشگاه ایده ال، دانشگاهی است که دانشجویانش مطابق سلیقه مدیران رفتار کنند و نظم مورد نظر آن‌ها را رعایت نمایند.

 

 

 

 

در این شرایط شرم آور، بویژه این رشته‌های علوم انسانی هستند که بیش از سایر رشته‌ها، سینه دیوار قرار می‌گیرند. تردیدی نیست که اگر این وضعیت، دگرگون و اصلاح نشود، در سال‌های پیش رو، در تمام دانشکده‌های علوم انسانی واقعا تخته خواهد شد. در شرایط حاضر، دانشکده‌های علوم انسانی باید منابع مالی خود را به طور عمده از راه شهریه‌های دانشجویان تامین کنند و این به معنای آن است که نهاهای آموزشی کوچک‌تر که صرفا بر اساس شهریه‌ها ی دانشجویی به حیات خود ادامه می‌دهند؛ تقریبا به طور کامل خصوصی شده‌اند، آن هم با ترفند‌های شیادانه.
پیامد این سیاست‌های آموزشی دولت در دانشگاه‌ها، وابستگی شدید‌تر دانشجویان به وام‌های دانشگاهی

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۰۱ ، ۱۱:۴۳
رضا صادقی

 

حدود 15 سال پیش یکی از مسئولین دانشگاه می‌گفت: "در گروه‌های علمی به یکدیگر نان قرض می‌دهند".این نان‌های قرضی یکی از آفت‌های پژوهش دانشگاهی است که نمونه‌های زیادی دارند:

 نمره در برابر نمره یک نمونه از نان قرض دادن است. یعنی داوری که به پایان‌نامة تحت راهنمایی یک استاد نمرة خوب می دهد و در عوض این تضمین نانوشته را دریافت می‌کند که به زودی آن استاد داور پایان نامة او خواهد بود و نمرة خوبی خواهد داد. این نان قرضی گاهی معادل 18 واحد درسی قیمت دارد. (عکس این مطلب نیز قابل تصور است و در دورة تحصیلات تکمیلی دانشجویان زیادی هستند که خود را قربانی اختلاف‌ها و رقابت‌های بین اساتید می‌بینند.)

در هر گروهی  چرخه‌هایی بسته از داور و راهنما شکل میگیرند که مدام جابه جا می‌شوند. (با یک پژوهش آماری می‌توان این چرخه‌ها را کشف کرد.) اما پدیدة نان قرضی خاص به جلسة دفاع از پایان نامه نیست. پیش از نگارش طرحنامه، حتی استاد و دانشجو نیز ممکن است طبق یک قانون نانوشته به یکدیگر نان قرض بدهند. یعنی ممکن است استادی که به راحتی نمره می دهد و در امضای طرحنامه و پایان‌نامه سخت‌گیر نیست با اقبال دانشجویان (برای ثبت نام در کلاس و گرفتن پایان نامه) پاداش بگیرد. برای دفاع از یک پایان نامه خارج از ضوابط استدلال کلیشه‌ای این است که کار ایشان نسبت به کارهای دیگر قوی است و استدلال تکراری برای به تاخیر انداختن بازنشستگی یک استاد این است که جایگزینی برای ایشان وجود ندارد.

نان قرضی در چرخة اداری درون دانشگاه نیز ممکن است به شکل‌های مختلف یافت شود.  طرحهای اساتید برای مسافرت به خارج با عنوان فرصت مطالعاتی به طور صوری نوشته و تصویب می شود و در هنگام بازگشت نیز ارزیابی جدی از برون دادها صورت نمی گیرد. مدیرانی که قانون داخلی دانشگاه را می‌نویسند اساتیدی هستند که خودشان ذی‌نفع هستند.


مشکل اصلی این است که دانشگاه نهادی است که در آن تفکیک قوا ممکن نیست. چون نهادهای بیرون از دانشگاه صلاحیت و تخصص لازم را ندارند که به عنوان نمونه در مورد قوانین ارتقای اساتید فیزیک نظر بدهند. در چنین وضعیتی اساتیدی که به عنوان مدیران دانشگاه انتخاب می‌شوند قانون می‌نویسند، آن را اجرا می‌کنند و بر حسن اجرای آن نظارت می‌کنند. چنین قوانینی به راحتی تغییر می‌کنند، اجرا نمی‌شوند و یا با معیارهایی دوگانه تفسیر می‌شوند.

 

فقط پدیدة نان قرضی نیست که زمینة فساد اقتصادی در بودجة چند هزار میلیاردی وزارت علوم را فراهم می‌کند. با توجه به اینکه موظفی تدریس  حداکثر 20 ساعت در هفته است، شغل دوم خارج از دانشگاه وسوسه‌انگیز است. لذا عدم حضور در ساعت‌های موظفی اساتید یک پدیدة رایج و عادی است. با اینکه اساتید در تابستان و بین ترم و تعطیلات عید در دانشگاه نیستند، اما بقیة سال هم در برخی دانشکده‌ها بیشتر اساتید در بیشتر زمان اداری در محل کار خود حضور ندارند. بیشتر آنهایی که حضور دارند هم به کار علمی مشغول نیستند و اغلب در جمع‌های دوستانه به گفتگوهای غیر علمی مشغول هستند. پایان‌نامه‌ها را گاهی نه استاد راهنما خوانده است و نه داور (و نه حتی دانشجو!) و هیچ تضمینی وجود ندارد که برگه‌های امتحانی خوانده ‌شوند. بسیاری از کلاسها نیز کمتر از ساعت مقرر برگزار می‌شوند و در بسیاری از کلاس‌ها به سرفصل‌های مورد تصویب توجهی نمی‌شود و بحث‌های متفرقه و خارج از موضوع وقت زیادی را به خود اختصاص می‌دهد.

پژوهش‌های غیر کاربردی و ترجمه‌ای و مقاله‌سازی، سرقت علمی، نگاه ابزاری به دانشجو به اندازه‌ای ریشه‌دار است که دیگر به عنوان یک مشکل به آن نگاه نمی‌شود. حتی سرقت سهمیه‌های پایان‌نامة اساتید سخت‌گیر و محجوب اغلب با این توجیه که خود دانشجو تمایل دارد با استاد دیگری کار پژوهشی خود را انجام دهد توجیه می‌شود. برای حل این مشکلات باید یک رقیب متخصص در کنار هر گروهی حضور داشته باشد. درست است که دانشگاهها برای تدریس و راهنمایی پایان نامه نیروی کافی دارند. اما کلاسی که در آن در کنار استاد رسمی  یک استاد جوان نیز حضور داشته باشد از نظر روش و محتوا متفاوت خواهد بود. فارغ التحصیلان جوان برای نظارت بر  اجرای طرحهای پژوهشی و پایان نامه ها نیز داری انرژی و تخصص لازم هستند.

اما دولت و مجلس نگران این رانت اقتصادی کلان نیستند. چون بخشی از فرایند نان قرضی بین دانشگاه و دولت شکل می گیرد.  بسیاری از نمایندگان مجلس و مدیران دولتی از دانشگاه حکم ماموریت دارند و حقوق خود را از دانشگاه می گیرند. بقیه نیز اعتبار خود را از مدارک و امضای همین دانشگاه ها گرفته اند و یا  نیازمند تایید دانشگاه هستند. بنابراین اغلب مدیران و نمایندگان به دلیل اینکه اعتبار خود را از دانشگاه دارند و یا به زودی به دانشگاه باز می گردند،  از افزایش اختیارات و امکانات دانشگاه حمایت می کنند.

 

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۰۱ ، ۰۹:۳۷
رضا صادقی

آفت اصلی دانشگاه این است که خود دانشگاه داور کارهای خودش است. یعنی دانشگاه اغلب در امور تخصصی خود داور بیرونی ندارد و در پژوهش‌ها مجری و ناظر و داور خود دانشگاه است. در چنین وضعیتی بدون داور بی‌طرف و متخصص خطر اولویت دادن به منافع شخصی در تدوین قوانین و اجرای آنها زیاد است. عدم حضور در ساعات موظفی و عدم پایبندی به قوانینی مانند ممنوعیت اشتغال خارج از دانشگاه در روزهای کاری نیز به دلیل فقدان داور بیرون از گروه است. فقدان داور بیرونی باعث شده بسیاری از پژوهش‌ها به ویژه در علوم انسانی سطحی و غیر کاربردی باشد و این قبیل پژوهش‌ها هزینة زیادی را به جامعه تحمیل کرده است. بسیاری از داوری‌ها به دوستان استاد راهنما یا نویسندة مقاله واگذار می‌شود و قرض دادن نان (نمرة خوب در برابر نمرة خوب) امری رایج و غیر قابل انکار است.

برای رهایی از این وضعیت هر گروهی به یک گروه در سایه نیازمند است که از دانشجویان تحصیلات تکمیلی و فارغ التحصیلان و دانشجویان پسادکتری تشکیل شده باشد. گروه در سایه می‌تواند در ارزیابی طرح‌ها و نظارت بر پژوهش‌ها و حتی در اصلاح قوانین و نظارت بر اجرای آنها نقشی فعال داشته باشد. حتی برای تحول در تدریس نیز به رقیب نیاز است. به عنوان نمونه دانشجویان دکتری باید همکار استاد در تدریس باشند و در هر کلاسی بخشی از زمان برای تدریس آنها در نظر گرفته شود. اکنون دانشجویان پسادکتری به پژوهش‌هایی کلیشه‌ای و نگارش مقالات برای استادان خود مشغول هستند. گام نخست برای تشکیل گروه در سایه این است که کار اصلی دانشجویان پسادکتری نقد پژوهشهای قبلی گروه‌ها و ارائة پیشنهادهایی برای اصلاح آنها باشد.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۱ ، ۱۴:۳۴
رضا صادقی

مخالفین حکومت ایران خطر سوریه‌سازی را یک بازی رسانه‌ای برای ترساندن مردم می‌دانند. اما با تضعیف این حکومت کدام یک از اتفاقات زیر رخ نخواهد داد؟

1- با تضعیف حکومت نخستین و بیشترین کالایی که به کشور وارد خواهد شد اسلحه است. فرض کنید هزاران اسلحة موجود در پادگان‌ها و پایگاه‌های بسیج نیز در جامعه پخش شود. آیا از این اسلحه‌ها فقط برای انتقام از نیروهای امنیتی و بسیجی و خانواده‌های آنها استفاده خواهد شد؟ بدون یک حکومت مرکزی چگونه می‌توان از درگیری‌ بین گروه‌های مسلحی که در محلات مختلف تشکیل خواهند شد، جلوگیری کرد؟ آیا هیچ اسلحه‌ای برای باج‌گیری یا تصفیه حساب و انتقام شخصی به کار نخواهد رفت؟

2- الان فقط نیروی انتظامی مانع ورود میلیون‌ها مهاجر فقیر از کشورهایی مانند افغانستان و پاکستان است. اگر این نیرو تضعیف شود شاهد افزایش میلیونی جمعیت مهاجران در کشور خواهیم بود و به دنبال آن تولید مواد غذایی به دلیل ناامنی‌ها نیز کاهش خواهد یافت. در چنین شرایطی آیا خطر قحطی و بیماری‌های فراگیر یک توهم است؟ هزارها تکفیری و اشرار و قاچاقچی نیز همراه این جمعیت مهاجر هستند و یا از مرزهای عراق وارد کشور می‌شوند. چند نفر ایرانی در حملات انتحاری کشته خواهند شد؟

3- اختلافات در بین مخالفین نظام زیاد است. مولوی عبدالحمید است که از حکومت طالبان حمایت می‌کند یک نمونه است. به طور قطع دانشجویان دختر و پسری که در دانشگاه‌ها تجمع می‌کردند با طرفداران او که به سادگی توسط طالبان مسلح خواهند شد، اشتراک نظری ندارند. درگیری نظامی بین گروه‌های سلطنت‌طلب‌ و منافقین نیز یکی از گامهای سوریه‌سازی خواهد بود. با توجه به اختلاف‌ها و گسل‌های قومیتی و مذهبی و طبقاتی دیگری که در کشور وجود دارد، آیا خطر حذف نام ایران از نقشة جهان یک بازی رسانه‌ای برای ترساندن مردم است؟

انقلاب 57 رهبری داشت که مقبولیتی عمومی داشت و در طول چند دهه مبارزه اعتماد مردم را جلب کرده بود و شاگردانی همفکر خود تربیت کرده بود. او دولت موقت را پیش از سقوط دولت شاهنشاهی تشکیل داد. این دولت پس از شکست نظام شاهنشاهی به سرعت خلا قدرت را پر کرد. در واقع پیش از غرق شدن کشتی شاهنشاهی کشتی جدیدی ساخته شده بود و رهبر انقلاب اعتماد مردم را به آن جلب کرده بود و آنها را به کشتی جدید منتقل کرده بود.

اکنون این کشتی بدون اینکه بدیلی داشته باشد از بیرون توسط کوسه‌ها تهدید می‌شود و عده‌ای نیز از درون قصد به آتش کشیدن آن را دارند. اینکه بیشتر مردم حاضر نیستند به خیابان بیایند از ترس نیست. مردم از وضعیت اقتصادی و فرهنگی کشور راضی نیستند و انتظار و استحقاق وضعیت بهتری را دارند. اما آنها نمی‌خواهند در آتش زدن این کشتی مشارکت داشته باشند و شاهد حذف نام ایران از روی نقشة جهان باشند.

در انقلاب 57 برای مدتی تعدادی از جوانان مسلح شدند. اما به دلیل اینکه انقلاب رهبر داشت و این رهبر مورد پذیرش عموم مردم بود، یک دستور رهبر انقلاب مبنی بر اینکه اسلحه‌ها را به پادگان‌ها تحویل دهید، برای بازگشت امنیت کافی بود. اما در یک انقلاب بدون رهبر، چه کسی قرار است اسلحه‌هایی را که در جامعه پخش شده است، جمع‌آوری کند؟ آیا گروه‌های تجزیه طلب به دنبال تصاحب سلاح‌های سنگین و استفاده از آنها نخواهند بود؟

3- اکنون نسبت به سال 57 نیروهایی که به دنبال تجزیة ایران هستند، قوی‌تر شده‌اند. کشورهای رقیب و دشمن نیز هیچ گاه تا این اندازه نسبت به اصل وجود کشور ایران کینه نداشتند. در چنین وضعیتی هزارها نفر از نیروهای داعش که در کشورهای همسایه منتظر فرصتی برای رخنه به مراکز جمعیتی و عملیات انتحاری هستند، خطر اصلی نیستند. خطر اصلی کشورهایی مانند عربستان و ترکیه هستند و با تضعیف حکومت مرکزی حتی کوتوله‌هایی مانند امارات و بحرین و آذربایجان شوروی و کردستان عراق نیز نسبت به خاک ایران عزیز طمع می‌کنند.

مرزهای ایران در کل تاریخ فقط در چهل سال گذشته بدون تغییر مانده است. این ثبات مرزها به دلیل قدرت حکومت مرکزی است. با تضعیف این قدرت مداخلات خارجی و ادعاهای مرزی نیز به بحران‌های بالا اضافه خواهد شد. در همان یک ماه نخست خودروهای نظامی با پرچم کشورهای امارات و ترکیه و کردستان عراق در شهرهای مختلف مرزی مانند ابوموسی، تبریز و سنندج مشاهده خواهند شد. بنابراین تلفات مردمی ناشی از مداخلات خارجی و دفاع از مرزهای ایران در برابر طمع کشورهای بیگانه را نیز به تلفات بالا اضافه کنید.

فقط به نقش نفت خوزستان در زندگی میلیون‌ها شهروند ایرانی توجه کنید. نیروهای تجزیه‌طلب زیادی هستند که این نفت را متعلق به سرزمین مورد ادعای خود می‌دانند. حکومت کنونی ایران برای حفظ خوزستان و اروندرود تجاوز عراق را با پیروزی به پایان رساند. توجه کنید که همین الان اگر نیروی انتظامی نباشد، یک گروهک به راحتی می‌تواند جریان انرژی به شهرهای بزرگ را قطع کند. اگر بعد از تضعیف حکومت مرکزی ایران گروه‌های تجزیه‌طلب برای یک ماه جریان انرژی را قطع کنند، آیا در تهران بدون آب و برق و گاز و بنزین تلفات میلیونی رخ نمی‌دهد؟ کدام دسته از جوانان معترضی که به خیابان می‌آیند می‌توانند تضمین کنند با تضعیف دولت جریان آب و دارو و خوراک و سوخت برای جمعیت میلیونی شهرهای بزرگ قطع نمی‌شود؟ گروه‌های خرابکار زیادی هستند که تمایل دارند در تاسیسات هسته‌ای خرابکاری کنند و اگر حکومت مرکزی ایران تضعیف شود، کدام یک از گروه‌های مخالف نظام توان جلوگیری از نشت اورانیوم را دارند؟

4- در چند دهة اخیر بحران آب در کشور باعث اختلافات قومی و استانی شده است. به عنوان نمونه اکنون با مراقبت نیروی انتظامی آب آشامیدنی از چهارمحال به استان‌هایی مانند اصفهان و یزد می‌رسد و زندگی میلیون‌ها نفر وابسته به تلاش شبانه‌روزی نیروی انتظامی برای تدوام جریان این آب است. ولی برخی از کشاورزان چهارمحال و اصفهان ادعای مالکیت این آب را دارند. در چنین وضعیتی به محض تضعیف قدرت نیروی انتظامی آب از سرچشمه قطع خواهد شد و حتی به اصفهان نیز نمی‌رسد و میلیون‌ها نفر در کویر مرکزی ایران از آب آشامیدنی محروم خواهند شد. اختلافات محلی و گسل‌های قومی و زبانی و محلی از این دست در تمام مناطق کشور وجود دارد که با تضعیف قدرت مرکزی فعال خواهند شد و با توجه به حجم اسلحه‌ای که در جامعه پخش خواهد شد،‌ هر کدام قابلیت بحران‌سازی و تخریب زیادی دارند.

اینکه در حوادث اخیر بیشتر مردم از ترس به خیابان‌ها نیامدند اهانت به مردم شجاع این کشور است. سیاستمداران غربی نیز سالهاست گمان می کنند اگر مردم ایران را از نظر اقتصادی رنج بدهند، آنها شورش خواهند کرد. اما سکوت مردم ایران از ترس نیست. مشکلات اقتصادی نیز در ایران با اینکه زیاد است، اما باعث شورش نمی‌شود. مردم ایران تاریخ قرن‌ها ناامنی را در ذهن خود دارند و این ذهنیت تاریخی به آنها یاد داده است که برای هر پیشرفت و تغییری نخست باید امنیت وجود داشته باشد.

 

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۰۱ ، ۰۸:۱۵
رضا صادقی