ضرورت مطالعات بین رشته ای در علوم انسانی
گروه فلسفه دانشگاه اسفندماه میزبان همایش مطالعات تطبیقی است.
متن زیر پاسخ به پرسشهای خبرگزاری ایسنا در خصوص مطالعات بین رشته ای است.
1- در خصوص چیستی و ماهیت مطالعات میان رشته ای توضیحی بفرمایید.
مطالعات میان رشته ای به این معناست که برای حل یک مسئله از تخصصهای مختلف کمک گرفته شود. انجام چنین مطالعاتی پدیدة جدیدی نیست و همیشه در تاریخ علم وجود داشته است. مثلا ارسطو در زمان خودش به رشته های مختلف تسلط داشت و به طور طبیعی در پاسخ به برخی از پرسشها از رشته های مختلف استفاده می کرد. در دوران جدید نیز با اینکه علوم تخصصی شد و امکان تسلط به همه رشته ها برای یک فرد وجود نداشت اما به هر حال هر متخصصی به اندازه ای که لازم بود به رشته های مختلف وارد می شد و از آنها استفاده می کرد. مثلا در شیمی همیشه به اندازه ای که لازم بود از ریاضی و فیزیک نیز استفاده می شد.
اما آنچه اخیرا تحت عنوان مطالعات میان رشته ای مطرح شده است ماهیت متفاوتی دارد و هدف این است که کارهای علمی به صورت جمعی دنبال شود و برای حل یک مسئله جمعی از متخصصین از رشته های مختلف به مطالعه و پژوهش بپردازند. یعنی هدف این است که کارهای علمی به صورت جمعی دنبال شود. چون تجربه نشان داده است که تشکیل تیم های مطالعاتی جامعیت نتایج را تضمین می کند و امکان خطا را کاهش می دهد.
2- اهمیت و ضرورت اینگونه پژوهشها در حوزه علوم انسانی چیست؟
هیچ کس منکر این مطلب نیست که علوم انسانی اگر قرار است برای مسائل انسانی و اجتماعی راهکار ارائه کنند بدون کار جمعی موفق نخواهند بود و کار جمعی در علوم انسانی اهمیت مضاعفی دارد. چون انسان و جامعة انسانی ابعاد مختلفی دارد و برای حل هر مسئله ای به جمعی از تخصصها مانند جامعه شناسی روانشناسی مورخ و غیره نیاز است.
به طور طبیعی کار جمعی در علوم تجربی و فنی مشکلات کمتری دارد. مثلا شما برای طراحی یک ماهواره به راحتی می توانید تقسیم کار داشته باشید و از یک تیم پژوهشی که اعضای آن تخصصهای مختلفی دارند کمک بگیرید. در این تیم کار مهندس مواد از کار هواشناس جداست و هیچ گونه تداخل و چالشی وجود ندارد. هر کجا هم اختلاف نظری وجود داشته باشد معیارهایی علمی و عینی برای حل اختلافات یافت می شود. دلیلش این است که هدف مشخص و مورد اتفاقی وجود دارد. هدف این است که ماهواره در فلان مدار قرار بگیرد و نقش هر فردی در رسیدن به این هدف نیز مشخص است.
اما در پژوهشهای انسانی کار تیمی بسیار مشکل است. چون بین متفکرین علوم انسانی اختلافهایی مبنایی وجود دارد و گاهی اصلا هدفی که از قبل مورد اتفاق باشد نیز وجود ندارد. به عنوان نمونه اگر یک تیم مطالعاتی برای بررسی موانع توسعه در ایران تشکیل شود اعضای این تیم در تعریف توسعه اتفاق نظر ندارند و اولویت های مختلفی را دنبال می کنند. الگوهای آنها برای توسعه یکسان نیست و حتی ممکن است برخی از آنها توسعه را نامطلوب تلقی کنند و بازگشت به گذشته را توصیه کنند. در چنین تیمی وظایف افراد مشخص نیست و اگر راهکار مشخصی ارائه شود نمی توان سهم و نقش هر فرد در رسیدن به این راهکار را مشخص کرد. این خطر وجود دارد که نتیجة یک کار جمعی در علوم انسانی صرفا این باشد که یکی از افراد شاخص چنین جمعی نظر و سلیقة شخصی خود را به جمع تحمیل کند و آن را به عنوان نظر جمع منتشر کند.
3- چه علومی میتوانند با رشته فلسفه مرتبط باشند؟
ابتدا باید فلسفه را تخصصی کرد تا امکان مطالعات بین رشته ای فراهم شود. اکنون انواعی از فلسفه های مضاف وجود دارند که به طور طبیعی ماهیتی بین رشته ای دارند. به عنوان نمونه فلسفة علم با منطق، معرفت شناسی، عصب شناسی و علوم شناختی و تاریخ علم و فیزیک تعامل دارد. اکنون حوزة مطالعات فلسفی بسیار گسترده است و دیگر نمی توان فلسفه را یک رشته دانست. اما متاسفانه هنوز تصور بر این است که فلسفه یک رشته است و هنوز در دانشگاهها مدرک فلسفه داده می شود. در حالی که فلسفه به اندازة دانش تجربی گسترده شده است و همانطور که رشتة علم و مدرک علم بی معناست و حتما باید شاخه و تخصص مورد نظر مشخص شود رشتة فلسفه و مدرک فلسفه نیز باید به حوزة خاصی محدود شود. در دانشگاههای ما آنچه تحت عنوان رشته فلسفه تعریف شده است تلفیقی از رشته های گوناگون است و در طول دوره اطلاعاتی پراکنده از یونان باستان تا غرب معاصر به دانشجو عرضه می شود که شامل همة تخصصها اعم از تحلیلی و قاره ای و انواع فلسفه های مضاف مانند متافیزیک منطق، فلسفة سیاست، فلسفة زبان و غیره می شود. در چنین وضعیتی ذهن دانشجویان آشفته می شود و خروجی قابل قبولی نیز وجود ندارد. لذا برخی از گروههای فلسفی در طول چند دهه فعالیت علمی هنوز در طرح یک مکتب مشخص موفق نبودند و نه تنها هیچ پارادایم مشخصی بر یک گروه حاکم نیست بلکه گاهی حتی یک واژة فلسفی نیز در متون فلسفی یافت نمی شود تا بتوان آن را ثمرة فعالیتها و پژوهشهای آن گروه دانست.
4- این مبحث در ایران دارای چه سابقه ای می باشد؟
در رشته های فنی و در علوم تجربی نمونه های موفقی از کار جمعی وجود دارد. در علوم پزشکی ، صنایع فضایی و انرژی هسته ای پیشرفتهایی که وجود دارد حاصل کارهای جمعی است و بدون مطالعات بین رشته ای پیشرفت در این شاخه ها امکان پذیر نبوده است. اما در علوم انسانی کار جمعی وجود ندارد. بخشی از معضلاتی نیز که در حوزة اخلاق و فرهنگ در جامعه وجود دارد به دلیل فقدان کار جمعی است و اصولا روحیة کار جمعی در این شاخه ها بسیار ضعیف است.
5- مشکلات و موانع این سنخ پژوهشها در ایران چیست؟
به نظر می رسد دست کم در علوم انسانی زیرساختهای لازم وجود دارد. پژوهشگاهها و دانشگاههای کنونی برای کار جمعی و مطالعات بین رشته ای فضای مناسبی را ایجاد کرده اند. اما مشکل در زیرساختهای فرهنگی و نرم افزاری است. فرهنگ کار جمعی ضعیف است و گروههای علمی بیشتر در خصوص امور اداری کار جمعی دارند. نوبت به پژوهش که می رسد هر یک از اعضای گروههای علمی جزایری جدای از یکدیگرند. جلسات هیئت علمی بیشتر به کارهای اداری مربوط است و پژوهش جمعی از وظایف هیئت علمی نیست. دست کم این امکان برای دانشگاه وجود دارد که از گروههای علمی درخواست کند بخشی از کار جمعی خود را به مباحث علمی مشخصی اختصاص دهند. ضمن آنکه می توان بین گروههای مرتبط نیز جلسات علمی مشترکی را تعریف کرد.
6- مطالعات میان رشته ای با مبحث خلاقیت چه ارتباطی می تواند داشته باشد؟
قطعا در یک کار جمعی چشم اندازها تلفیق می شود و از زوایای مختلف از یک موضوع بحث می شود. بنابراین زمینة بیشتری برای بروز خلاقیتها وجود دارد. با این حال کار جمعی در علوم انسانی بسیار زمان بر است و نباید انتظار داشت یک کار جمعی به سرعت نتیجة ملموسی به دنبال داشته باشد.
با سپاس و تشکر از فرصتی که گذاشتید- خبرگزاری ایسنا منطقه اصفهان