دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

مغز آزمایشگاهی و رئالیسم

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ

 

آیا اصل وجود جهان خارج از ذهن قابل تردید است؟ برای پاسخ به این پرسش دلایل شک دکارت را بررسی می کنیم. شک دکارت سه مرحله دارد. او در مرحلة نخست به خطاهای حسی اشاره می کند و استدلال می کند که چون حواس گاهی مرا فریب داده اند، پس دیگر قابل اطمینان نیستند. در مرحلة دوم به دلیل رویا تمسک می کند و استدلال می کند که این احتمال وجود دارد که آنچه می بینم یک رویا باشد. این دو دلیل به تنهایی نمی توانند باور به وجود جهان خارج از ذهن را متزلزل کنند. چون اصلا دو مفهوم خطا و رویا زمانی معنا دارند که جهان خارجی وجود داشته باشد. ضمن آنکه خطاهای حسی را با کمک خود قوای حسی کشف می کنیم. قوایی که خودشان از خطاهای خودشان خبر بدهند قابل اعتماد خواهند بود. ولی اغلب تصور شده است که دلیل سوم دکارت یعنی استدلال دیو فریبکار باعث تردید در وجود جهان خارج از ذهن است.

دکارت در مرحلة سوم این احتمال را مطرح می کند که شاید دیو فریبکاری تمام توان خود را برای فریب من به کار بسته باشد. در این صورت آنچه می بینم یک فریب است. استدلال دیو فریبکار اوج شک دکارت است و با بیانهای مختلفی در متون فلسفی مورد بحث قرار گرفته است. مغز در خمره  بیانی مدرن از  این استدلال است. مغز در خمره مغزی آزمایشگاهی است که با کمک یک ابررایانه تصور یک زندگی واقعی به آن القا می شود. چنین مغزی هیچ راهی برای خروج از توهم ندارد و به خطا گمان می کند که در حال تجربة یک جهان واقعی است. تجربة او با تجربة کنونی ما از جهان هیچ تفاوتی ندارد. بنابراین ما نیز در وضعیت کنونی خود هیچ راهی نداریم که مطمئن شویم مغز آزمایشگاهی نیستیم.

 مغز در خمره با انقلاب کوپرنیکی کانت نیز نسبتی دارد. ادعای کانت این است که ذهن انسان به طور نظام مندی داده های تجربی را تغییر می دهد. بر اساس فلسفة کانت ذهن عینکی دارد که دو تصور زمان و مکان و مقولات دوازده گانه را به داده های تجربی اضافه می کند. بنابراین از نگاه کانت نیز هر انسانی مغزی در خمره است. با این تفاوت که کانت ابررایانه ای را که انسان را فریب می دهد در درون خود ذهن قرار می دهد. فرض مغز در خمره با مفهوم ناخودآگاه فروید نیز ارتباط دارد. چون ناخودآگاه نیز می تواند ابررایانه ای باشد که بدون اینکه از وجود آن آگاه باشیم تجربة ما را تعین می بخشد یا تغییر می دهد.[1]

  گاهی تصور شده است که اگر دلایل شک دکارت درست باشند وجود جهان خارج مورد تردید خواهد بود. اما این تصور درست نیست. با وجود دیو فریبکار اصل جهان خارج مورد تردید قرار نمی گیرد. چون اگر دیو فریبکاری وجود داشته باشد خود آن دیو بخشی از جهان خارج است. مغز در خمره نیز جهان خارجی دارد که ابررایانه و دانشمندان در آن سکونت دارند. ما اگر مغز در خمره باشیم نه تنها جهان خارج را از دست نمی دهیم بلکه هنوز می توانیم باورهای صادقی نیز داشته باشیم. چون همان گونه که دکارت استدلال می کند کوجیتو ضرورتی منطقی دارد و حتی در هنگامی که دچار خطا هستیم هنوز می توانیم بگوییم اگر خطا می کنم پس هستم. علم حضوری نیز در هیچ یک از دلایل شک آسیبی نمی بیند. چون اصل وجود درد دندان چه ناشی از پوسیدگی دندان باشد و چه ناشی از القای یک دیو فریبکار واقعیتی است که در حوزة آگاهی حاضر است و قابل انکار نیست. آن بخش از باورهایی که مربوط به جهان خارج می شوند نیز هنوز مطابق با خواست دیو فریبکار هستند و یا مطابق با برنامة ابررایانه. بنابراین در علم حصولی نیز هنوز صدق و مطابقت به شکل متفاوتی مطرح است و این بخش از باورها نیز مطابق با ذهنیت دیو فریبکار یا مطابق با برنامة ابررایانه شکل می گیرند. بنابراین هنوز هم جهان را داریم و هم مطابقت باورها با جهان را.



[1] . البته ناخودآگاه با فلسفة دکارت قابل جمع نیست. چون دکارت اندیشه را به عنوان ماهیت نفس معرفی می کند و بنابراین ناخودآگاه به دلیل آنکه از حوزة آگاهی و اراده خارج است نمی تواند بخشی از نفس باشد. به بیان دیگر بخشی از خود که آگاه نیست به من تعلق ندارد و ناخودآگاه اگر خودی است که ناآگاه است، یک مفهوم متناقض است.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۶
رضا صادقی

نظرات (۱)

۱۲ مهر ۰۰ ، ۰۷:۴۷ محمد حسین

مغز درون خمره یعنی نامعلوم بودن منشاء و ماهیت اصلی جهان خارج. نه عدم آن.

نقطه ضعف این فرضیه عدم شناخت «من» و «جهان» است. (و اگر این شناخت وجود داشت) سوال به جای این که این‌گونه مطرح شود که آیا جهان خارج ماهیتی یگانه و مشخص و آشکار شده دارد یا نه؟ این‌گونه مطرح می‌شد که آیا من از جهان خارج می‌آیم؟ یا جهان خارج از من؟

چرا که در خودشناسی به اینجا می‌رسیم که فهمنده از فهمیده شده بالاتر است (مطلقا) و آن را در بر گرفته. و حقیقت من یکی از این فهمیده شده‌ها نیست. بلکه فهمنده است.

پاسخ:
سلام محمد حسین
ممنون بابت نظری که مطرح کردید. 
با بخش نخست آن موافق هستم.
 اما
اینکه فهمیده از فهمیده شده بالاتر است مطلقا دو معنا می تواند داشته باشد که یک معنای آن درست  ویک معنای آن خطا و خطرناک است. 

فهمیده شده اگر همان تصور من باشد این مطلب درست است. 
اما این تصور ممکن است از چیزی برتر از من حکایت کند و خبر دهد. در این صورت تصور واسطه فهم چیزی برتر از من است که آن چیز می تواند خدا یا جهان خارج باشد و یا حتی یک انسان. مثلا من به وجود حافظ و ادبیات او آگاه هستم. ولی معنایش این نیست که من در ادبیات برتر از حافظ هستم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی