دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

 

۱-در دوران شیوع کرونا در مورد امکان استفاده از درمان سنتی بحثهای زیادی مطرح شد. تردیدی نیست که غذاها، میوه ها، گیاهان و حتی مواد موجود در آب و خاک و هوا خواصی دارویی دارند. از این نظر بین طب جدید و قدیم اختلافی نیست. در واقع در طب جدید نیز از همین داروهای طبیعی استفاده می‌شود.

تفاوت طب سنتی و جدید در این است که طب جدید مواد مورد نیاز را به طور دقیقتر از طبیعت جدا می‌کند. پس داروهایی شیمیایی مقابل داروهای طبیعی قرار ندارند. چون شما نمی‌توانید یک گرم یا حتی یک اتم در دارویی شیمیایی پیدا کنید که از طبیعت گرفته نشده باشد. پس داروهای شیمیایی نیز خلقت خداوند هستند و حتی یک اتم آن را انسان نساخته است. انسان ها فقط در جدا کردن این مواد از طبیعت نقش دارند و نقش آنها مانند نقش کسانی است که داروهای سنتی را از کوه جمع اوری می کنند.

 

۲- بخشی از روایات دینی به بیان خواص غذاها و میوه‌ها و داروهای گیاهی و نقش آنها در سلامتی و درمان اختصاص دارد. این دسته از روایات از نظر متخصصین روایت اغلب فاقد سند متقنی هستند. بنابراین مضمون بیشتر این روایات را نمی‌توان به اسلام نسبت داد.

در خصوص طب و درمان بیماری‌ها آنچه در سنت پیامبر اسلام و ائمه قطعی و مورد اتفاق است رجوع به اطبا و متخصصین است. یک مطلب قطعی دیگر نیز این است که بخشی از روایات مربوط به طب اسلامی جعلی و نادرست هستند. انگیزة جعل این دست از روایات عقیدتی یا ایدئولوژیک نیست و بیشتر به نظر می‌رسد این روایات برای کسب منافع و توسط فروشندگان و تجار جعل شده‌ باشند. اینکه یک دارو با نام یک امام به بازار عرضه شود نیز دقیقا با انگیزه سود بیشتر است و نوعی سوء استفاده از اعتقادات دینی مردم است. یک دارو با تأثیری که دارد باید نظر مشتری را جلب کند و نه با نامی که دارد.

۳-بنابراین عنوان طب اسلامی درست نیست و باید از عنوان طب سنتی استفاده کرد. طبی که سنتی باشد هم قابل نقد است و هم اگر جواب نداد باعث بدبینی به اسلام نمی‌شود. از آنجا که شناخت اطبای جدید از بدن و خواص مواد هزارها بار دقیق‌تر و عمیق‌تر از شناخت اطبای سنتی است، تجویزهای طب سنتی فقط در صورتی که با علوم جدید تأیید شوند می‌توانند مکمل درمان باشند. اما باید توجه کرد که این درمان بدیل طب جدید نیست و در جایی که تعارضی وجود دارد نظر طب جدید تقدم دارد.

۴- طب سنتی از ابزارهای جدید بسته‌بندی کمتر استفاده می‌کند و داروهای مورد استفاده اغلب در حین کاشت و برداشت و انتقال آلوده می‌شوند. بیشتر گیاهانی که در طب سنتی بدون بسته‌بندی بهداشتی به فروش می‌رسند اندازه‌ای کوتاهتر از قد و قامت حیوانات وحشی و اهلی دارند و ممکن است زیر دست و پای این حیوانات رشد کرده باشند و اغلب با دستانی آلوده و به شیوه ای غیر بهداشتی برداشت و حمل میشوند. بنابراین تنها میوه‌ها و گیاهانی که شستشوی آنها ممکن است می‌توانند مکمل درمان‌های جدید باشند.

 میکروب‌ها و قارچ ها با چشم دیده نمی‌شوند و  تشخیص غذای سالم  کار آسانی نیست. برای اینکه مشخص شود آلودگی داروهای سنتی تا چه اندازه جدی است یک مثال می‌زنم. کنجدهای مورد استفاده در کشور اغلب وارداتی هستند. این کنجدها ماهها در کشتی ها و در مسیرهایی که رطوبت و گرمای هوا بسیار بالاست حمل می‌شوند. بنابراین کارشناسان هشدار می دهند که احتمال آلودگی این کنجدها به قارچ‌های سمی بسیار بالاست.  روغن کنجد به عنوان یک روغن سالم تنها در کارخانه‌های مجهز به اشعه‌های ضد قارچ تولید می‌شود و تهیة  آن به شیوه‌های سنتی به هیچ وجه قابل اطمینان نیست.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۵۱
رضا صادقی

برای فهم جهان به دو بال قانون و معنا نیاز است و از این نظر تفاوتی ندارد که با موجودی آگاه روبرو باشیم یا با یک جسم ناآگاه. البته در فهم یک موجود آگاه معنا تقدم دارد و در فهم اجسام قانون تقدم دارد. اما قانون معنا را نفی نمی‌کند و بالعکس.

هنگام تعظیم یک انسان نخست به معنای آن توجه می‌کنیم. اما این تعظیم همزمان حرکت یک جسم است که فیزیک می‌تواند قانون آن را بیان کند. ولی هنگام افتادن یک سیب نخست به قانون آن توجه می‌کنیم. البته این افتادن نیز می‌تواند معنا  داشته باشد و به عنوان نمونه سخاوت کیهان، هماهنگی و زیبایی جهان هستی یا لطف خداوند  را نشان دهد.

ذهن یا مکتبی که از بین دوگانة قانون و معنا فقط به یکی اکتفا کند و یکی را انکار کند به بن‌بست می‌رسد. به عنوان نمونه عظمت و پویایی دریا برای هر انسانی معنا دارد. اما یافتن معنای پلاستیک پوسیدة زیر شن‌های ساحل کار آسانی نیست. در چنین مواقعی برای خروج از حیرت نخست باید به قانون تجزیة پلاستیک توجه کرد. در این صورت همین پلاستیک پوسیده بخشی از ساختار جهان با عظمتی خواهد بود که با قوانینی دقیق در تحول است.

وقتی پلاستیک پوسیده قانون داشته باشد  معنا هم پیدا می‌کند. هنگام روبرو شدن با سخنان به ظاهر بی‌معنای یک انسان نیز نخست باید به قانون این رفتار توجه کرد. این قانون که انسان موجودی اجتماعی است و نیاز به ارتباط و توجه دارد نخستین قانونی است که سخنان به ظاهر بی ربط یک انسان را معنادار می‌کند و تحمل آن را آسان می کند.

پذیرش نقش قوانین در تحولات جهان پاسخی برای مسئلة شر است و در عمل تحمل سختی‌ها را آسان می‌کند و آنها را کاهش می‌دهد. رنج کودکی که زیر آوار زلزله یا در سیل گرفتار می‌شود قانون دارد و با فهم این قانون می‌توان مانع این رنج شد. یک درد اگر معنایی داشته باشد و پیامی از جانب یک موجود آگاه باشد قابل تحمل می‌شود و حتی می‌تواند آغاز یک گفتگو باشد. اما وقتی ذهن نمی‌تواند این معنا را درک کند به قانون نیاز است. درد قانون دارد و با کشف قانون می‌توان آن را فهمید و با آن وارد گفتگو شد. اما دردی که قانون دارد معنا هم دارد.

(جهان بی معنا قابل تحمل نیست و جهان بی قانون قابل فهم نیست. یکی از امتیازات فلسفة صدرا این است که معنا را با قانون جمع می‌کند. با اینکه او یکی از معناگراترین نظام‌های فلسفی را دارد اما ماهیت و قوانین ذاتی و ضروری آن را حفظ می‌کند و از آن به عنوان سپری در برابر مسئلة شر یاد می‌کند. فلسفه صدرا این قابلیت را دارد که نشان دهد تقابل معنا و قانون مانند تقابل تجربه و عقل یک تقابل ساختگی است. این قبیل تقابل های ساختگی در فلسفه و سیاست مدرن کم نیستند و   در بقای تمدن غرب نقش مهمی دارند. )

وجود قانون منافاتی با ارادة مطلق الهی و معجزه ندارد. از  معجزه و اراده مطلق  در ساحت وجود نیز میتوان دفاع کرد. تبدیل شدن عصا به اژدها می تواند به معنای نابود شدن عصا و خلق اژدها باشد. در واقع اگر قانون نباشد خلقت یا نابود کردن بی معناست. چون خلق چیزها یا نابود کردن آنها زمانی معنا دارد که هر کدام از چیزها قانون و آثار خود را داشته باشند. اما اگر قانون و آثار چیزها تابع ارادة الهی باشد خدا به جای خلق یک موجود قوانین موجود کنونی را به گونه ای تغییر می دهد که آثار مورد نظر او را داشته باشد. 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۰ ، ۰۸:۳۵
رضا صادقی

عوارض واکسن کرونا
بیماری کرونا عوارضی شدید دارد. اما واکسن کرونا اغلب عوارض خفیفی به دنبا دارد که بسیار طبیعی است و هنگام تزریق واکسن در خصوص این عوارض خفیف اطلاع‌رسانی می‌شود. من امروز بعد از دریافت واکسن  برگه‌ای را دریافت کردم که توصیه‌های پزشکی بعد از دریافت واکسن را اعلام می‌کند و به  عوارض خفیف آن نیز اشاره میکند.

 

اما در فضای مجازی و در بین مردم در خصوص عوارض شدید این واکسن مطالبی نقل می‌شود که ممکن است  برخی افراد را از دریافت واکسن منصرف کند.  حتی گاهی گمان می‌شود واکسیناسیون تمام مردم جهان توطئه‌ای برای نابودی نسل بشر است. من استاد دانشگاهی را می شناسم که این طور فکر می کند.

 

برای اینکه بی‌پایه بودن این مطالب روشن شود فقط کافی است از منبع و دلیل آن سوال کنید. در پاسخ یا شما را به یک سایت ارجاع می‌دهند و یا حکایت‌هایی را نقل می‌کنند مانند اینکه در فلان روستا یک نفر بعد از تزریق تلف شد. در حالی که مرگ یک انسان بعد از دریافت واکسن دلیل بر این نیست که مرگ او بر اثر دریافت واکسن است. به هر حال انسانها قبل یا بعد از دریافت واکسن به دلایل مختلفی می میرند. خطر واکسن برای انسان را فقط متخصصین می‌توانند اثبات کنند و هیچ موسسه یا دانشگاه معتبری واکسن کرونا را خطرناک نمی‌داند.

 

در برابر کسانی که واکسن را خطرناک می‌دانند به دو شیوه علمی و دینی می‌توان استدلال کرد. اگر واکسن عوارضی دارد این مطلب را چه کسی می‌تواند کشف کند؟ آیا کسی بدون تخصص پزشکی می‌تواند متوجه شود که این واکسن برای انسان خطر دارد؟ واکسن کرونا را یک فرد جنایتکار که تولید نکرده است. گروه زیادی از پزشکان و متخصصان در تولید این واکسن نقش داشته‌اند و موسسات و دانشگاه‌های زیادی در سطح کشور (برای واکسن ایرانی) و جهان (برای واکسن‌های چینی و ...) آن را تأیید کرده‌اند. خود پزشکان نیز نخستین گروهی بودند که واکسن را دریافت کردند.

 

بیشتر جمعیت ایران مسلمان و شیعه هستند. در بین دلایل اینکه چرا شیعه هستم اعتماد به علم را نیز باید بیان کرد. در خوانش شیعی از اسلام یافته‌های علوم تجربی اعتبار دارند و پیروی از دستورات پزشک برای حفظ جان واجب است. در واقع حتی تقلید نیز نوعی رجوع به متخصص برای دانستن احکام دینی است. بنابراین تقلید نیز یعنی اعتماد به تخصص.

 عمل به احکام دینی مشروط به این است که برای بدن ضرر نداشته باشند و در این خصوص نظر پزشک متخصص حجت است . به عنوان نمونه پزشک اگر روزه را مضر بداند روزه حرام می‌شود. حفظ جان واجب است و اگر پزشک انجام کاری را برای حفظ جان لازم بداند انجام آن کار از نظر دینی واجب  می شود. بنابراین کسانی که متدین هستند اغلب با این فتوا روبرو هستند که اگر پزشکان متخصص دریافت واکسن را برای حفظ جان شما و سایر افراد جامعه لازم می‌دانند پس دریافت واکسن از نظر شرعی واجب است.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۰ ، ۱۱:۲۱
رضا صادقی

جرمی بنتام فیلسوف فایده گرای قرن ۱۸ و ۱۹ طراح زندان نیز هست. زندانی که او طراحی کرد سراسربینPanopticon نام دارد. در زندان بنتام از یک اتاق کنترل مرکزی می‌توان تمام سلولهای این زندان را مشاهده کرد و زندانی‌ها فقط از طریق این اتاق کنترل می‌توانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند. (  Bentham

The Panopticon Writings )

 

 

خبر خوب این که زندان سراسربین بنتام بعد از او فقط یک بار در جهان ساخته شد. خبر بد این که وسعت آن به اندازة کل جهان بود و اکنون انسان معاصر با کمک فناوری بیش از هر زمانی در چنین زندانی گرفتار شده است. ساختار و کارکرد این زندان نیز دقیقا بر اساس قواعد فایده‌گرایی است. البته فایدة اصلی در درجة نخست برای اتاق کنترل و سپس برای طبقات بالاست.

فیلم پلتفرم آخرین تصویر از این زندان جهانی است که در آن زندانی‌ها در طبقات مختلفی گرفتار شده اند و باقیمانده غذای طبقات بالاخوراک طبقات پایین می‌شود.

 

 


 زندان طبقاتی پلتفرم فقط تقسیم امکانات جهان را به تصویر نمی‌کشد. این زندان از نگاه بسیاری از مفسرین  تصویری از خوراک ذهنی انسان معاصر است. یک گروه که در اتاق مرکزی قرار دارند اندیشه ای را تولید می‌کنند و این اندیشه  نخست در اختیار طبقات بالا قرار می‌گیرد و با تأخیر و تحریف بسیار در نهایت در اختیار طبقات پایین قرار می‌گیرد. 

اکنون جوامعی که نمی‌اندیشند و اندیشه را همراه سایر کالاها وارد می‌کنند محکوم به زندگی در طبقات پایین زندان جرمی بنتام هستند.  فقط با اندیشه می‌توان از کنترل زندانبانهای این زندان سراسربین خارج شد. البته همیشه کسانی هستند که قصد دارند با اندیشه به اتاق کنترل این زندان وارد شوند و کنترل ذهن‌ها را در دست بگیرند. اما ذهن چنین افرادی نیز هنوز در کنترل اندیشة جرمی بنتام است. چون آنها حتی اگر در اتاق کنترل باشند باز در ساختاری قرار دارند که بنتام آن را طراحی کرده است. برای خروج از این زندان باید قواعد این بازی را به هم زد. زمانی می‌توان ادعا کرد که از زندان جرمی بنتام و امثال او خارج شده ایم که اتاق کنترلی وجود نداشته باشد و برای هر انسانی امکان و فرصت اندیشه فراهم باشد. 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۰ ، ۱۰:۴۲
رضا صادقی

انسان‌های بی‌خدا نه تنها دلیلی برای حیات جاودانه ندارند بلکه میلی هم به حیات جاودانه ندارند. چون برای آنها چیزی وجود ندارد که بتوان تا ابد به دنبال آن بود.

اما برای خداباوران یکی از خوبی‌های جهان این است که دارای وجودی مطلق است. اگر این وجود مطلق نبود حیات جاودانه کسالت‌آور و در یک بازة زمانی نامتناهی بی‌معنا می‌شد. برای آنها حیات جاودانه یعنی حرکت به سمت مطلقی که "کل یوم هو فی شان" و تلاش برای کشفی که هیچ وقت به پایان نمی‌رسد.

وجود چنین خدایی باعث می‌شود انسان و جهان یک لحظه آرام نباشند. نزدیک شدن به خدای بی نهایت، نهایت هوشیاری را می‌طلبد. چون در هر لحظه چیزی بی‌نهایت هست که اگر در غفلت باشی تمام آن را از دست می‌دهی و اگر در نهایت هوشیاری باشی اندکی از آن را به دست می آوری.

 اما در زندگی بدون خدا هوشیاری و دست کم عقل یک مشکل غیر قابل تحمل است. برای همین مکاتب بی خدا مدام با عقل سر جنگ دارند و جوامع مدرن با ساختن نیازهایی بی نهایت یا با انواع مخدرها و روان‌گردان‌ها و مشروبات و بازی ها و رمان‌ها و سرگرمی‌ها هوشیاری و عقل را تضعیف و سرکوب می کنند.

نزدیکی به خدایی که تمام خوبی ها را دارد فقط رفتن به بهشت و بهشتی شدن نیست بلکه بهشت شدن است. به این سخن صدرا در تعریف تقرب به خدا توجه کنید:

«کسی که علوم او حقیقی باشد، ساخته‌های او محکم باشد، کارهای او درست و اخلاق او زیبا باشد، آرای او درست باشد و خیر او به دیگران دائمی باشد، چنین کسی به خداوند نزدیکتر و شبیه‌تر است. چون خداوند این گونه است.» (اسفار صفحه ۱۰۴ جلد ۷)

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۰ ، ۱۲:۴۶
رضا صادقی

ورزش پدیده ای مدرن است که نقش مهمی در سلامتی جسم و جان دارد و ابعادی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی گسترده ای دارد. اما ورزش نیز مانند هر پدیده اجتماعی دیگر  قابل تکامل است. 


برای اینکه مشخص شود پدیده ورزش در تکامل انسان نقش دارد، فقط کافی است سبک زندگی دو گروه  زیر را با یکدیگر مقایسه کنید:

۱- در جامعه گروهی از انسان‌ها که تحرک زیادی ندارند دچار اضافه وزن می‌شوند و از بیماری‌های  قند یا چربی  رنج می برند. علت اصلی بیماری و مرگ این افراد این است که غذایی بیش از حد نیاز مصرف می‌کنند.

 2-گروهی از انسان‌ها که قند یا چربی بیش از حد نیاز دریافت می کنند ورزش می‌کنند. این افراد جسم و جان سالم تری دارند  و در زندگی شخصی و اجتماعی موفق تر هستند.

 

قطعا سبک زندگی دوم از نظر علمی و اخلاقی مورد تأیید است و جامعه‌ای که این سبک زندگی را دارد پیشرفت کرده است و انسان‌های سالمتری دارد. اما آیا ورزش در چنین  جامعه ای نمی‌تواند بیش از این رشد کند؟

 

می‌توان  فرض کرد جامعه به میزانی از رشد برسد که شهردار یک شهر برای اینکه چربی اضافة بدن خود را بسوزاند به جای اینکه در پارک با لباس ورزشی خم و راست شود  نیم ساعت به پارکبان استراحت بدهد و به جای او جارو بزند.  جامعه می تواند به رشدی برسد که  کمک به نظافت محله یک ورزش صبحگاهی باشد و در هر محله گروههایی باشند که در اول صبح به طور جمعی این ورزش را انجام دهند. 

در چنین جامعه‌ای ورزش مدیر یک اداره نیز این است که به جای اینکه مچ دست خود را بی دلیل در هوا بچرخاند  به خدمتکار استراحت می‌دهد و به جای او میز خود را با دستمال تمیز می‌کند. (پاک کردن میز مانند مشت زدن به لباس بهترین ورزش برای کسانی است که از موس کامپیوتر زیاد استفاده می کنند و مچ دست آنها آسیب می بیند.) نیم ساعت ورزش یک وزیر می‌تواند نیم ساعت استراحت برای خدمتکاری باشد که مجبور است خانه او را تمیز کند. حتی می‌توان  دانشگاهی را فرض کرد که دانشجویان و استادان به طور جمعی و فردی هر روز نیم ساعت در فضای سبز با کمک به باغبانها ورزش کنند.

 در چنین جامعه ای مصرف بی دلیل کالری هدر دادن منابع غذایی است و کالری باید به کار مفید تبدیل شود. بنابراین  پوشیدن لباس ورزشی و خم و راست شدن بی دلیل از نظر اخلاقی کار درستی نیست.

البته ما هنوز به چنین دورانی نرسیده ام.  

انسان ها اگر به چنین دورانی برسد در مورد دوران ما قضاوت خوبی نخواهند داشت.  آنها در تاریخ می‌نویسند:

در ابتدای قرن بیست و یک با اینکه برده داری ممنوع بود اما هنوز انسان‌ها دو گروه بودند. یک گروه غذای کمتری مصرف می‌کردند و کارهای سنگین را انجام می‌دادند. اما گروه دوم که غذای بیشتر و بهتری مصرف می‌کردند و کار آنها چندان سنگین نبود برای اینکه چربی و قند اضافه را بسوزانند بدون اینکه کار مفیدی انجام دهند حاضر بودند بی دلیل وزنه های سنگینی را بلند کنند، خم و راست شوند و یا بدون هیچ دلیلی در پارک راه بروند. اما حاضر نبودند به میوه فروش محله در خالی کردن صندوقهای میوه کمک کنند.

  این نشانه رشد اخلاق و انسان است اگر تاریخ در مورد ما این گونه بنویسد:

در قرن بیست و یکم مدیر یا استادی که اتاق خود را تمیز می کرد از چشم همکاران و دانشجویان می افتاد. برای همین آنها برای آب کردن چربی های بدن مجبور بودند نیم ساعت در یک اتاق بخار که سونا نام داشت محبوس باشند و یا تا چانه در آب بسیار گرم و چرب و کثیفی فرو بروند  که جکوزی نام داشت،  اما حتی بیل زدن به باغچة خود را به کارگری واگذار می کردند که چربی و قند اضافه نداشت.

وقتی باغبان ویلای آنها به دلیل کمبود مواد غذایی دچار ضعف شده بود، آنها  روی تردمیل می دویدند تا غذای اضافه ای را که مصرف کرده بودند بسوزانند.  در آن دوران با این که انسان خود را متمدن می دانست اما کارگری خسته و ضعیف پارک را جارو می زد و همزمان انسان‌های زیادی در پارک خم و راست می‌شدند و به ذهن هیچ یک نمی رسید که به جای ورزش می توان  به این کارگر خستة  در نظافت پارک کمک کرد و به جای بلند کردن وزنه در باشگاه می توان به باربر بازار در جابه جایی بارهای سنگین کمک کرد. 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۰ ، ۰۹:۲۲
رضا صادقی

آمار تجرد در شهرهای بزرگ و در مناطق بالاشهر نیز بالاست. پس مشکلات اقتصادی دلیل اصلی افزایش آمار تجرد در بین جوانان نیست. واقعیت این است که تجرد برای جوان امروزی جذابیت‌های زیادی دارد که مهم‌ترین آن آزادی است. ازدواج از نگاه جوان امروزی یک تعهد الزام‌اور است که محدودیت‌های زیادی به دنبال دارد. تعهد به تحمل یک نفر برای همة عمر دردسرهای زیادی دارد. در این تعهد حقوقی و اخلاقی احتمال اختلاف و نقض عهد و خیانت هست و به دلیل اینکه پای احساس و عاطفه نیز در میان است خطر شک و تردید و کنترل و حتی تصاحب وجود دارد. دردسرهای فرزند را نیز اضافه کنید که فقط اقتصادی نیست و پدر و مادر با تولد یک یا چند کودک باید تقریبا تمام ذهن و انرژی خود را بر فرزندان خود متمرکز کنند. حتی اگر هزینه‌های اقتصادی فراهم باشد نگرانی از چگونگی و درستی تربیت تا آخر عمر وجود دارد و معمولا نیز فرزندان در هر شرایطی باشند پدر و مادر را مقصر اصلی مشکلات و نگرانی های خود می دانند.

اما هنوز در جهان بیشتر انسان‌ها از ازدواج و تشکیل خانواده و فرزندآوری استقبال می‌کنند. این افراد که از تمام محدودیت‌ها و مشکلات زندگی مشترک و از مزایای تجرد آگاه هستند، با فداکاری به استقبال مشکلات زندگی مشترک می‌روند و نتیجة تحمل این مشکلات بقای نوع بشر است. به همین دلیل ازدواج در تمام فرهنگها تقدس دارد و کاری اخلاقی است. بعد از خلقت انسان هیچ پدیده‌ای به اندازة ازدواج و فرزندآوری در حفظ و بقای نوع بشر نقش ندارد و زیباترین صحنه‌ها در روی کرة زمین در جایی است که دو نفر از آزادی و آسایش و زندگی خود هزینه می‌کنند و حتی نقص‌ها و نقض عهدها و ضعف‌های یکدیگر را تحمل می‌کنند تا انسان بماند.

در واقع تأهل و تجرد مسئلة بودن یا نبودن انسان است. چون تجرد اگر به یک قانون تبدیل شود نوع بشر نابود می‌شود. از نظر تاریخی نیز رواج تجرد در دوران معاصر رابطة معناداری با رواج نیست‌انگاری دارد. در ادبیات دینی نیز بودن انسان خواست خدایی است که خالق است و نبودن انسان خواست شیطانی است که به دنبال نابودی حرث و نسل است، (لیهلک الحرث و النسل) و لذا تأهل خدایی است و تجرد شیطانی است. از یک نظر دیگر نیز تأهل با وجود قابل مقایسه است. اصالت وجود یعنی اینکه تمام آثار و مزایای ماهیت ناشی از وجود است. همین رابطه بین تأهل و تجرد نیز وجود دارد. چون اگر تأهل نباشد تجرد و تمام مزایای آن نیز وجود نخواهند داشت.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۰ ، ۱۰:۵۳
رضا صادقی

زمانی که پروتاگوراس انسان را مقیاس همه چیز معرفی کرد، افلاطون از مخاطب خود می پرسد: «آیا تعجب نمی‌کنی که ناگهان آشکار شد که تو در دانایی از هیچ آدمی و هیچ خدایی کمتر نیستی؟ یا می‌پنداری که خدایان از حیث مقیاس بودن، بدان سان که منظور پروتاگوراس است،‌ کمتر از آدمیانند.» (افلاطون، 1380، جلد سوم، 1309)

چگونه امکان دارد که انسان‌محوری به برتری انسان بر خدا ختم شود؟ برای روشن شدن این سخن افلاطون باید به نسبت انسان با وجود چیزها و با قوانین حاکم بر آنها توجه کرد. در این بحث مفهوم قانون بسیار عام است و شامل قوانین حقوقی، اخلاقی، عقلی و علمی می‌شود.

۱- هر دینی قوانینی دارد که ممکن است با قوانین عرفی که حقوق فردی و جمعی را بیان می‌کنند تداخل یا حتی تعارض داشته باشند. دفاع خداباوران از لزوم عمل به قوانین دینی این است که خداوند خالق و مالک حقیقی انسان است و این حق را دارد که احکامی در خصوص زندگی فردی و جمعی انسان وضع کند. اما در فلسفة حقوق مدرن بر حق آزادی و استقلال انسان و لزوم تسلط او بر سرنوشت خویش تأکید می‌شود و بر این اساس ضرورت عمل به دستورات دینی نقض آزادی انسان تلقی می‌شود. بر این اساس تمام احکام اجتماعی و حقوقی قراردادی و تابع خواست انسان می‌شود. در اینجا اختلاف اصلی در این است که از نگاه خداباوران خودبنیادی و استقلال از اوصاف خاص به خداوند است و نسبت دادن این اوصاف به غیر خداوند تجاوز به حدود الهی است.

۲- در انسان‌محوری به موازات آنکه حق وضع احکام حقوقی به انسان واگذار شد، در حوزة اخلاق نیز ادعای مشابهی مطرح شد و احکام اخلاقی نیز نسبی و تابع قرارداد و منافع انسان تلقی شدند. در اینجا باید به تفاوت احکام اخلاقی و احکام حقوقی توجه داشت. خداباورانی که احکام حقوقی را به ارادة خداوند وا می‌گذارند، ممکن است در مورد احکام اخلاقی چنین رویکردی نداشته باشند و این احکام را عقلی و بیانگر حقایقی ذاتی و ضروری بدانند. از نگاه بسیاری از خداباوران این احکام تابع ارادة خداوند نیستند و اگر انسانی احکام اخلاقی را تابع اراده و قرارداد خود بداند، جایگاهی که برای خود در نظر گرفته است برتر از جایگاه خدا خواهد بود.

۳- نسبی گرایی در احکام عقلی نیز به این معناست که قوانین منطق و ریاضی نیز تابع قرارداد و خواست انسان استو نظام‌های منطقی و ریاضی متکثری که وجود دارند دارای صدق قراردادی و نسبی هستند. بر اساس این تلقی رایج احکام ریاضی و منطقی از اصول موضوعه و تعریف‌های قراردادی استنتاج می‌شوند و هر کس این امکان را دارد که با تغییر اصول موضوعه و تعریف‌ها نظام منطقی یا ریاضی جدیدی بسازد که از نظر تطابق با واقع و اعتبار معرفتی تمایزی با نظام‌های دیگر ندارد. در حالی که بسیاری از خداباوران احکام عقلی را مستقل از ارادة الهی می‌دانند و تأکید دارند که قدرت مطلق الهی به معنای امکان تغییر قوانین منطق یا ریاضی یا هر قانون عقلی دیگری نیست. در این صورت جایگاهی که انسان مدرن در بحث از احکام عقلی برای خود در نظر می‌گیرد برتر از جایگاه خداست و یا به تعبیر افلاطون "خدایان از حیث مقیاس بودن... کمتر از آدمیانند."

۴- بسیاری از فیلسوفان دوران مدرن تلاش داشتند که از عینیت احکام علمی دفاع کنند و این احکام را از ورطة نسبیت نجات دهند. اما در دوران معاصر در نهایت این دیدگاه رواج یافت که نظام‌های علمی نیز متکثر و نسبی هستند. نظریة بازی‌های زبانی ویتگنشتاین یکی از مبانی نسبیت است که تامس کوهن آن را در نظریة انقلاب‌های علمی در تفسیر تاریخ علم به کار گرفت. البته زمینه‌های این نسبیت با انقلاب کوپرنیکی کانت فراهم شد. اما کانت به دو دلیل به نسبیت قوانین علمی نرسید. نخست آنکه او به شیء فی‌نفسه باور داشت و دوم آنکه او ذهنیت انسان‌ها را ثابت می‌دانست. بنابراین برای او در کنار نظام نیوتنی، تکثری از نظام‌های علمی که به اندازة نظام نیوتن اعتبار داشته باشند مطرح نبود. اما در نسبی‌گرایی نظام نیوتنی به یکی از پارادایم‌های متکثری تبدیل می‌شود که همگی به یک اندازه اعتبار دارند و مهم‌ترین معیار ترجیح یک نظریه اجماع جامعة علمی است.

در این بحث نیز می‌توان جایگاه انسان را با جایگاه خدا مقایسه کرد. خداباوران در خصوص نقش ارادة خداوند در وضع قوانین علمی اختلاف دارند. برخی از خداباوران معجزات را نقض قوانین علمی می‌دانند و برای دفاع از قدرت مطلق الهی ضرورت قوانین علمی را انکار می‌کنند. اما برخی از خداباوران نیز به ذات‌گرایی باور دارند و قوانین علمی را بیانگر اوصاف ذاتی چیزها می‌دانند. آنها از نوعی ضرورت طبیعی دفاع می‌کنند که در برابر قرارداد و اراده است. این دسته از خداباوران برای اینکه امکان معجزه فراهم شود و قدرت مطلق الهی محدود نشود بین وجود و ماهیت تمایز می‌گذارند. خداوند می‌تواند چیزی را ایجاد یا نابود کند. پس وجود چیزها وابسته به ارادة الهی است و در این حوزه قدرتی مطلق حاکم است و امکان اعجاز اینجاست. اما ماهیت چیزها و قوانین حاکم بر آنها جعل خداوند نیست. در این صورت بدون اینکه معجزات انکار شوند ضرورت قوانین علمی حفظ می‌شود. برای اینکه آتش گلستان شود لازم نیست قانون آتش نقض شود. فقط کافی است آتش نابود شود و به جای آن گلستان خلق شود.

اگر قوانین طبیعی ضروری باشند آنگاه دست کم برخی از شرور را می‌توان ناشی از قوانین ضروری جهان دانست و وجود شر با وجود خداوند قابل جمع است. از سوی دیگر وجود قوانین ضروری پیش‌فرض احکام اخلاقی است. چون مسئولیت نسبت به عواقب یک رفتار مشروط به امکان پیش‌بینی عواقب آن است و بدون قوانین ضروری نمی‌توان نتایج یک رفتار را پیش‌بینی کرد. همان‌گونه که با انکار اراده مسئولیت از بین می‌رود با انکار ضرورت نیز جایی برای مسئولیت باقی نمی‌ماند. اگر شلیک و برخورد گلوله و مرگ ناشی از شانس و اتفاق باشد، هیچ قاتلی مسئول قتل قربانی خود نیست.

اما اگر انسان مقیاس هر قانونی باشد، هر رویدادی قابل پیش‌گیری خواهد بود و حوادثی که بر خلاف خواست انسان رخ می‌دهند با تغییر قوانین قابل کنترل خواهند بود. آتشی که بدن انسان را می‌سوزاند، موج دریایی که تنفس او را قطع می‌کند و تصادفی که باعث متلاشی شدن جمجمة او می‌شود، همگی با تغییر قوانین علمی بی‌خطر خواهند شد. با نسبیت اخلاق نیز دیگر شری در جهان وجود نخواهد داشت و با تغییر چشم‌انداز و یا سلیقه می‌توان هر شری را به خیر تبدیل کرد. گر چه نقش قوانین منطق و ریاضی در تحقق شرور مستقیم و ملموس نیست، اما اگر تناقض مجاز باشد انسان می‌تواند همزمان مرگ و زندگی را داشته باشد و از مزایای هر دو ساحت برخوردار باشد. با تغییر قانون ریاضی نیز می‌توان همزمان وحدت و کثرت را تجربه کرد. شخصی که می‌تواند همزمان چند شخص باشد به آرمان آزادی مطلق رسیده است. پس با تغییر قوانین ریاضی و منطقی نیز می‌توان هر شر و رنجی را از بین برد یا دست کم بین وجود و عدم آنها جمع کرد تا مازوخیست‌ها نیز راضی باشند.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۰ ، ۱۱:۰۴
رضا صادقی

1- چندی پیش موجی رسانه ای در خصوص جاسوسان محیط زیستی ایجاد شد که با آن برخوردی احساسی شد. کارهایی که سازمان محیط زیست انجام می دهد بسیار انسانی و شیک است. این سازمان از جنگلها و مراتع مراقبت می کند و مانع انقراض گونه های حیوانی و گیاهی می شود. همیشه کارهای انسانی می‌توانند پوششی برای جاسوسی باشند و عنوان حفاظت از محیط زیست پوشش مناسبی برای این کار است. اما گاهی هم یک موج رسانه ای در خصوص جاسوس ها می تواند پوششی برای یک مشکل امنیتی جدی تر باشد.

2- در جهان میلیاردها گونه حیوانی و گیاهی وجود دارد و در یک جهان ایدئال باید از همه گونه های حیوانی و گیاهی محافظت شود. در چنین جهانی حیوانات نیز حق مسکن و درمان دارند و راهها و وسایل نقلیه به گونه ای طراحی می شوند که جان حشرات و مورچه ها نیز در امان باشد.

3- اما جهان کنونی یک جهان ایدئال نیست و امکانات زمین محدود است. در جهانی که امکانات محدودی دارد، مسکن و آب و بهداشت انسانها در اولویت است. (تشکیک در وجود صدرایی و اصالت انسان غربی در این خصوص اتفاق نظر دارند.) به بیان دیگر تا زمانی که در جهان انسانهایی هستند که فاقد مسکن هستند ساختن مسکن برای حیوانات و حشرات کاری غیر عقلانی و غیر اخلاقی است.

4- اینکه حیوانات از زمین و آب و بهداشت برخوردار باشند نشانه رشد است. اما اینکه حیوانات رفاهی بیش از انسانها داشته باشند نشانه رشدی کاریکاتوری است. اکنون در کشور ما 18 میلیون هکتار زمین تحت حفاظت محیط زیست است. این زمینها اغلب بسیار حاصل خیز هستند و از نظر آب و هوایی از بهترین مناطق کشور هستند. اما طبق قوانین فقط حیوانات حق استفاده از این زمینها را دارند و 80 میلیون انسان در این 18 میلیون هکتار حق تصرف ندارند. (یعنی تقریبا برای هر خانوار ایرانی یک هکتار جنگل یا مرتع وجود دارد اما آنها مجبورند در یک آپارتمان 80 متری اسیر باشند تا حیوانات محیط زیست کافی داشته باشند.)

5- بیشتر جمعیت کشور در حاشیه کویر زندگی می کنند و دچار کمبود آب هستند. شیرین کردن آب دریا و انتقال آن به کویر مرکزی یکی از راههای حل مشکل آب انسانهای ساکن در این مناطق است. اما انتقال آب باعث شور شدن آب دریا می شود و به همین دلیل سازمان محیط زیست سالها یکی از موانع اصلی انتقال آب از دریا بود. طبق قوانین محیط زیست، تامین آب حیوانات دریا از تامین آب انسانها مهمتر است.

6- اکنون کمبود آب و مسکن برای کشور به یک مشکل امنیتی بلند مدت تبدیل شده است که زندگی یک جمعیت 80 میلیونی از انسانها را با خطر مواجه کرده است. نقش سازمان محیط زیست در این فاجعه این است که 18 میلیون هکتار از مراتع حاصل خیز و پر آب کشور را از دسترس انسانها خارج کرده است و استفاده از آن را برای انسانها ممنوع کرده است. این سازمان سالها مانع انتقال آب دریا به کویر مرکزی ایران شده است و از طرفی مانع کشت گندم و درختان میوه در 18 میلیون هکتار از زمینهای حاصل خیز و پرآب می شود.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۰۰ ، ۰۸:۱۰
رضا صادقی

در اخلاق دینی دروغ کلید همه بدی هاست. از نظر عقلی نیز دروغ مانعی بزرگ در برابر رشد فرد و جامعه است.   بازار بدون دروغ رونق و جامعه بدون دروغ ماندگاری و آرامش بیشتری دارد.


اما دروغ مصلحتی عنوانی است که معمولا در نقد اخلاق دینی به آن اشاره می شود و از جواز دروغ مصلحتی به عنوان یک نقطه ضعف یاد می شود.

 

 دروغ مصلحتی قطعا به این معنا نیست که "برای کسب منفعت شخصی می توان دروغ گفت". اما به طور قطع برخی از دروغها هستند که هیچ کس آنها را بد نمی داند. به عنوان نمونه فریب دادن یک انتحاری که به دنبال اتوبوس کودکان مدرسه است بد نیست. اگر راهی برای نجات جان کودکان وجود ندارد، کسی با دروغ مصلحتی مخالف نیست. 

در واقع برخی از فیلسوفان اخلاق حتی از سرقت یا قتل مصلحتی نیز دفاع می کنند. (ر. ک. فصل 3 از کتاب توهم بی تقصیری پیتر انگر) به عنوان نمونه اگر کشتی تفریحی کودکان مدرسه در دریا غرق شده است و فقط با سرقت یک قایق می توان جان آنها را نجات داد، چنین سرقتی برای نجات جان کودکانی که به زودی جان خواهند داد جایز بلکه لازم است. 


اما اگر شما فقط با قتل نگهبان این قایق می توانید جان سی کودک را نجات دهید آیا این قتل نیز جایز است؟
در اینجا نیز پاسخ برخی از فیلسوفان اخلاق مثبت است. البته قتل یا سرقتی که از نظر اخلاقی مجاز باشد فاقد کیفر و مجازات حقوقی  نیست. اما گاهی تحمل عنوان قاتل و حتی قصاص شدن هزینه ای است که یک فرد لازم است برای زیست اخلاقی بپردازد. بنابراین جواز سرقت یا حتی قتل مصلحتی در اخلاق به معنای جواز حقوقی نیست و باعث هرج و مرج نمی شود.  با منع این کار در قوانین حقوقی می توان قوام و نظم جامعه را حفظ کرد.

جواز دروغ یا سرقت مصلحتی به این معنا نیست که احکام اخلاقی نسبی هستند. دروغ و سرقت مفسده ای ذاتی دارند. اما گاهی این مفسده در عمل با یک مصلحت دیگر تعارض پیدا می کند. جواز دروغ مصلحتی فقط به این معناست که مصلحتی مانند حفظ جان انسانها به اندازه ای اهمیت دارد که بر مفسده دروغ غلبه می کند.  

 

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۳۷
رضا صادقی