رشتة مطالعات برف
برخی دانشگاههای بزرگ دنیا مانند دانشگاه ایالتی "موناتا" رشتة علوم برف یا هیدرولوژی برف دارند که به مطالعة ترکیب، پراکندگی و جابهجایی برف و یخ میپردازد و به عنوان نمونه از نقش برف در زمینة جزر و مد رودخانهها و نرخ جریانهای فصلی بحث میشود. هدف این رشته آگاهی از توزیع جغرافیایی برف، مکانیک برف، فیزیک و مهندسی آن، ترکیب شیمیایی برف، تغییرپذیری برف و اثر اکولوژی و هیدرولوژی برف است. این رشته افراد را برای فعالیت در حوزههای مختلف مرتبط با برف مانند پیشبینی سقوط بهمن، برنامهریزی منابع آبی، هیدرولوژی ذوب برف، برنامهریزی کاربری زمین و مهندسی برف آماده میکند.
اطلاعات بیشتر اینجا
یک گروه علمی در دانشگاههای ایران با این قبیل اطلاعات میتواند دولت را قانع کند و بخشی از بودجة کشور را بگیرد و رشتة برفشناسی تأسیس کند. تأسیس رشتة برفشناسی در کشور ما به این معناست که تعدادی از جوانان در مورد برف سخنرانیهایی را گوش میکنند و سپس مدرک کارشناسی برف می گیرند. اما آنها وقتی مدرک میگیرند متوجه میشوند کشور ما کویری و بیابانی است و برای استخدام باید به قطب مهاجرت کنند.
دانشگاه این زیرکی را دارد که از این مشکل نیز یک فرصت بسازد و با این استدلال که سطح کشور ما کویری است و کویر پوشیده از رمل است، دولت را قانع کند که بخشی از پول نفت و مالیات را برای تأسیس رشتة بومیِ رملشناسی! اختصاص دهد. اما باز برای مدرک رملشناسی نیز کاری وجود ندارد و این چرخة تولید مدرک مدام تکرار میشود.
مشکل این نیست که آیا کشور پوشیده از رمل است یا برف. استاد یک رشته باید مثل استاد جراحی قلب باشد که در خود آن رشته شاغل است و تنها تخصص او سخنرانی نیست. اساتیدی میتوانند رشتة مطالعات برف یا رمل را تدریس کنند که سالها در زمینة برف به طور حرفهای شاغل باشند و با ارائه خدمات در این حوزه درآمد کسب کنند.
دانشجویان رشتة مطالعات برف باید بهطور مستقیم با متخصصین این حوزه که همگی سالها در زمینة پژوهش، پیشبینی و آموزش تجربه دارند، کار کنند و تجربة لازم را از طریق همکاری با صنعت در قالب ایجاد شبکهای حرفهای کسب کنند. مدیر ایمنی برف در گشت پیستهای اسکی، مهندس مرکز بهمن، مشاور در زمینة برنامهریزی کاربری زمین، مهندس حملونقل یا حفاظت از بهمن، تکنسین ایستگاههای آبوهوا بهترین استادان در این زمینه هستند.
کشور ما برف زیادی ندارد. اما کشاورزی و صنعت که دارد. دانشگاههای کشور ما حتی در رشته های صنعت و کشاورزی نیز محلی برای سخنرانیهایی افرادی است که در خصوص موضوع تخصصی خود هیچ شغلی را تجربه نکردهاند. حتی در علوم انسانی نیز فقط به سخنران و نویسنده نیاز نیست. به عنوان نمونه برای نگارش رمان یا ساخت فیلم یا هر کار دیگری به فلسفه نیاز است. اما وقتی استاد فلسفه هیچ تجربه و شغلی در این زمینه ندارد و هیچگاه نتوانسته است (جدای از پول مالیات و نفت) با فلسفة خود یک ریال کسب درآمد کند، چطور انتظار دارد از سخنرانیهای او استقبال شود. او بیتوجهی نسل جدید به سخنرانیهای خود را بیتوجهی به عقل و دانش میداند. اما این گونه نیست. نسل جدید با کمک هوش مصنوعی به دانشی دسترسی دارد که بینهایت است و تنها از دانشی استقبال میکند که به کار بیاید.