استبداد سلبریتیها در دانشگاه
افراد مشهور از شهرت خود درآمد کسب میکنند و نانِ نام خود را میخورند. این پدیده طبیعی است و چندان هم غیر اخلاقی نیست. به هر حال شهرت بیدلیل نیست و راه کسب شهرت برای دیگران نیز بسته نیست. صنعتگران و هنرمندان جوان با تلاش خود میتوانند به شهرت برسند تا بتوانند از شهرت خود درآمد کسب کنند.
اما فرض کنید قوانین کسب شهرت به دست افراد مشهور باشد و آنها قوانین را طوری تنظیم کنند که شهرت آنها انحصاری شود و رقیب جدیدی برای آنها پیدا نشود. چنین فضایی استبدادی است و درآمدی که حاصل این شهرت باشد غیر اخلاقی است. از این بدتر زمانی است که شهرت یک سلبریتی حاصل تلاش جوانانی باشد که جویای نام هستند. این وضعیت فقط در جامعة بستهای مانند دانشگاه قابل تصور است.
در دانشگاه نیز مانند هر محیط دیگری افراد مشهور درآمد بیشتری دارند و نام افراد مانند نشان تجاری ارزشمند است. البته این نام و شهرت بی دلیل نیست و با تلاش زیادی به دست آمده است. اما مشکل این است که در دانشگاه قوانین ورود به حوزة تدریس و پژوهش به دست اساتید مشهور تنظیم میشود و این قوانین به گونهای تنظیم شده است که بیشتر دانشآموختگان جوان که انرژی و انگیزة زیادی دارند از تدریس در دانشگاه محروم میشوند.
از سوی دیگر بیشتر کارهای پژوهشی اساتید مشهور توسط همین دانشآموختگان جوان انجام میشود بدون آنکه از نان و نام آن چیزی به آنها برسد. در چنین وضعیتی که اساتید مشهور رقیبی در تدریس ندارند و درسهای دانشگاهی سرقفلی آنها شده است آنها هیچ نیازی به تغییر در روش و تحول در محتوا نمیبینند و معیار تولید علم تعداد مقالاتی است که دانشجویان برای آنها مینویسند.
پنهان کردن ضعفهای ساختاری دانشگاه با حمله به سیاست یک روند رایج است. با یک جستجوی ساده در گزارشهای مربوط به بزرگترین اختلاس کشور توسط خاوری متوجه خواهید شد که در چند سال گذشته هیچ کس دانشگاهی را که به ایشان مدرک داده است و دانشگاهی را که به ایشان امکان تدریس داده است، متهم نمیکند. در حالی که خاوری بدون مدرک دانشگاه و بدون سابقة تدریس در دانشگاه نمیتوانست به مدیریت بانکی کشور وارد شود.
دانشگاه از یک سو برای کارمندان و مدیران کشور گواهی تخصص صادر میکند و از سوی دیگر مدام سیاستمداران را متهم میکند که از افراد متخصص استفاده نمیکنند. این فقط یک تناقض نیست و نوعی اختلال رفتاری و اخلاقی است. دانشگاه عادت کرده است برای منفعت بیشتر مدام مدرک صادر کند و برای پنهان کردن ضعفهای خود مدام به سیاست حمله کند. البته سیاست بینقص نیست. اما برای اصلاح آن نخست باید دانشگاه به گونهای تغییر کند که مدیران و صنعتگران و معلمان و ... که توسط دانشگاه تربیت میشوند تخصص و تعهد لازم را داشته باشند.