مثال کانتی غلط انداز
تجربهگرایان برای نشان دادن اینکه تحلیلیها اهمیت معرفتی چندانی ندارند، اغلب از مثالهایی مانند این مثال کانتی که «هیچ عزبی متأهل نیست»، استفاده میکنند که بیمحتوایی آن در نگاه نخست بسیار روشن است. کارنپ در مورد این گزاره مینویسد : «واضح است که راستی این جمله به حقایق جهان بستگی ندارد.»[1] ولی باید توجه کرد که این گزاره دو معنای کاملا متفاوت دارد و هر دو معنا با حقایق جهان در ارتباط است. این گزاره که «هیچ عزبی متأهل نیست» اگر بخشی از یک فرهنگ لغت باشد معنایش این است که واژة عزب در زبان فارسی به معنای «مرد غیر متأهل» است. در این صورت این گزاره از واقعیتی ممکن خبر میدهد که بدون تجربه نمی توان از آن آگاه شد. اگر با زبان کانت سخن بگوییم این گزاره ترکیبی و پسین است و البته صدق آن نیز قراردادی است و اگر قراردادهای زبان فارسی تغییر کنند دیگر این گزاره صادق نخواهد بود.
اما این گزاره جدای از فرهنگ لغت معنای دیگری نیز دارد که پیشین است. این گزاره میتواند به این معنا باشد که فرد بدون همسر نمیتواند همزمان باهمسر باشد. در این صورت این جمله از امتناع اجتماع دو نقیض (وجود و عدم همسر) خبر میدهد. این که اجتماع این دو نقیض در خارج مصداقی ندارد و نمیتواند داشته باشد واقعیتی است که مربوط به جهان خارج است. البته این قبیل گزارهها ممکن است کاربردی صریح در زبان روزمره یا علم نداشته باشند و استفادة گسترده از آن توسط تجربهگرایان صرفاً برای القای این مطلب است که تحلیلیهای ریاضی و منطقی نیز همگی به همین اندازه بیاهمیتاند.[2] در اینجا اگر به جای این مثال یکی از گزارههای پیچیدة ریاضی را قرار دهیم که برای فیزیک جدید حیاتی به شمار میروند، مثال مجرد بی همسر تا اندازة زیادی تأثیر روانی خود را از دست میدهد و جایگاه عقل در کشف فیزیک جهان روشن می شود. بدون توجه به نقش ریاضی در تدوین قوانین علمی مسئله استقرا راه حلی نخواهد داشت.
[1] . کارنپ، 1373، 385.
[2]کارنپ در جای دیگر از این گزاره که اگر کسی را به قتل برسانیم کشته خواهد شد، استفاده میکند.(کارنپ، 1373، 390) این گزاره نیز کاربردی دوگانه دارد. اینکه قتل و کشتن در فارسی مترادفند واقعیتی ممکن و تجربی است و این واقعیت که مقتول مقتول است و نمی تواند همزمان زنده نیز باشد واقعیتی ضروری در مورد جهان خارج است که مصداقی از اصل این همانی است.