دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

اگر طواف نبود (یادداشتهای حج4)

جمعه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۴۷ ق.ظ


طواف فقط یک حرکت نیست. در شهری که از آن آمدیم  همه در حرکت بودیم؛ اما حرکتِ ما نه محوری داشت، نه وحدتی و نه مقصدی. مثل برگهای خشک گرفتار بادهای پاییزی هر یک به جایی غریب می رفتیم. هر کس به دنبال چیزی بود که آن را فقط برای خود می خواست؛ یکی به دنبال ثروت، یکی به دنبال قدرت و دیگری به دنبال لذت. این هدفهای پوک و پوچ بیشتر باعث اختلاف و نزاع بود و وحدتی ایجاد نمی کرد. هر کس به دور خود می چرخید و از دیگری فرار می کرد. به جای اینکه نردبانی به آسمان بیابیم، ریسمان به آسمان می بافتیم. خستگانی بودیم که در سرای ما زمزمه ای نبود. نه هایی و نه هویی؛[1] اشباحی رنجور و سیاه  بودیم همه محو هیاهو و همهمه. و چه همهمة مبهم و مه آلودی. «آبها از آسیاب افتاده است. در مزارآباد شهر بی تپش، وای جغدی هم نمی آید به گوش. آه ها در سینه ها گم کرده راه، مرغکان سرشان به زیر بالها.»

 در شهرِ دنیا به جای این ستونهای مهتابی، شعله هایی از دود و آتش بود و به جای آواز سبز این پرستوها، جیغ بنفش خفاش. خفاشهایی وحشی که حتی از نورِ روزنه هم بیزارند. پنجره ها را پوشانده اند و دیگر به هیچ دیواری نمی توان تکیه کرد. به جای ذکر و نماز و هروله، همه جا پر از غوغا و بلوا و شیون. در خیابان و بازار با هم، اما تنها بودیم. ما کفهای سرگردان شنهای ساحل بودیم. به طواف که آمدیم موجی از دریا شدیم. مثل مرداب راکد و ساکت و خموش بودیم و اکنون در طواف در شتاب و موج و خروشیم. همه گرفتارِ غبارِ بی سوار بودیم و اکنون سوارِ بر ابرها.

اگر در شهرِ دنیا طواف نبود در زمستانی بی داد، غولِ آهنی آدمیت را می بلعید. بی طواف «هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان؛ نفسها ابر، دلها خسته و غمگین» . طواف که نباشد زمین دلمرده و سقف آسمان به اندازة سقفهای بتونی کوتاه است. آنجا که طواف را انکار می کنند چشمها همه رو به خاک است. همه بی تاب در کوچه های شهر تاب می خورند و «با هزار انگشت به وقاحت، پاکیِ آسمان را متهم می کنند.» اما در طواف  پنجره باز است و آسمان پیداست. نگاهها رو به سوی آسمانی پرشکوه و پاک و دلها پر از پرواز و دیدارند.

طواف اگر نبود روح از زمین می رفت. شمعدانی های باغچه، علفهای هرزی می شدند که می رویند و می پوسند و می خشکند و می ریزند. انسانها در خواب و خلسه و خمیازه و خستگی می مردند و غبار می شدند و غبار استخوانهاشان به باد می رفت. همه با مرگ، خاموش می شدند و در گورها، فراموش. بدون طواف این خاک سرد شوره زار یأس بود. با طواف است که هر بهار از زمین هزارها پروانه سفید می رویند. بدون طواف آینه ها دیوارند. با طواف است که دیوارها هم آینه می شوند. به طواف می آییم تا «زباغی که آیینه کاری شده است بچینیم دامانی از آینه. در آغاز آینه بودیم و باز بیابیم پایانی از آینه» و آیین آینه، خود را ندیدن است.

طواف که نبود همه  به دور خود سرگردان بودیم. شهر پر از کفتارِ گرفتارِ لاشه و مردار. گویی «در همه خلوت این شهر، آوا جز زموشی که دراند کفنی نیست.» ریشه هایی خشک در خاک تیره داشتیم. درختان بی باری که ریشه در هرزگی داشتیم. چهره ها پشت ماسکهای فریب پنهان بود و «در وزش خاموشی، سیماها در دود فراموشی». هستیِ ناچیز ما «بودِ همسان داشت با نابود.»به جای طواف دور خود چرخیدن بود و چه دور باطلی. در تاروپود رنگ و وارنگِ هیچی و پوچی گرفتار بودیم. همه تن ها با هم، اما همه تنها.  انسانها از نوازش نیز چون آزار ترسان. همه جا عزا و دشنام. شهرِ دنیا بدون طواف شهرِ آهن و پولاد است. شهرِ کالای پوسیده در انبار. شهرِ انبارهایی از تهی سرشار. روزها همه به دنبال هیچ های بی هوده. عصرها همه از وجود خویش بی زار. شبها همه خسته و فرسوده، خفته در بسترهای سردِ. حتی دشتِ سبزِ روستا، بدون طواف، درندشتی بی رحم و پر از هول بود. بی طواف همه «آوارة وادیِ بی سرانجامی و خوف» بودند.

«نشد از سایة خود هم بگریزند،

هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند.»

تنها تکیه گاه و پناه برای زندگی در شهر دنیا همین لحظه های پر از عصمت و شکوه طواف است. در اینجا زن و مرد و جوان و پیر همه به یکدیگر پیوسته، با بالی گشوده و پایی بی زنجیر، به دنبال ندایی آمده اند که آنها را به سرایی بی خوف و خستگی می خواند. حریرپوشانی که زیباترین اسمهای جهان را به شادی آواز می کنند و برای پروازِ پرستش به سمت این اسمها، بال سفید خود را می گشایند.



[1] . «کوچه فرو رفته به بی سویی، بی هایی، بی هویی.»


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۲/۲۱
رضا صادقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی