دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

از سلفی گری تا نسبی گرایی

شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۵۶ ب.ظ

نظام سعودی با اینکه از نظر ساختار و نوع حکومت بیشترین فاصله را با غرب دارد، اما نزدیک‌ترین متحد غرب در منطقه است. این کشور از نظر مالی و فکری مهم‌ترین حامی گروه‌های تکفیری و تروریستی در جهان است و همزمان شریک تجاری مهمی برای  ایالات متحده است. برخی از  تحلیل‌گران این اتحاد را مقطعی می‌دانند و  ادعا دارند کشورهای مدرن، نظامِ قرون وسطایی سعودی را تا ابد تحمل نخواهند کرد. اما واقعیت این است که حتی جنایت‌های داعش و هزینه‌هایی که این گروهِ موردِ حمایت نظام سعودی بر جهان تحمیل کرد، نیز پیوند بین نظام سعودی و غرب را تضعیف نکرد. اگر حمایت از داعش دلیل مناسبی برای پایان تاریخ مصرف نظام سعودی نیست و با پیدایش داعش تحولی در روابط غرب با نظام سعودی رخ نداده است، دیگر نمی‌توان این اتحاد را مقطعی تلقی کرد و باید به دنبال ریشه‌های عمیق این اتحاد بود.

  یک تحلیل این است که رابطة غرب با عربستان صرفا بر پایة منافع اقتصادی تعریف شده است. گویی یک قانون نانوشته وجود دارد که بر اساس آن عربستان نفت ارزان را برای غرب تضمین می‌کند و غرب نیز دیکتاتوری ال‌سعود را تحمل و حتی حمایت می‌کند. وقتی منافع اقتصادی معیار نهایی باشد با داعش هم می‌توان کنار آمد. داعش زمانی که چند تبعة غربی را گردن زد توسط ائتلاف غربی تنبیه شد. اما این گروه تا زمانی که منافع اقتصادی دولت‌های غربی را تهدید نکرده است، باید تحمل شود و حتی اگر در بلند مدت منافع غرب را تأمین کند باید تقویت شود.

اما به نظر می‌رسد اتحاد غرب با نظام سعودی فراتر از مناسبات اقتصادی است و در یک تحلیل جامع باید به ریشه‌های تاریخی و فرهنگی این اتحاد نیز توجه کرد. سلفی‌گری مهم‌ترین جریان فکری مورد حمایت نظام سعودی است. تصور رایج این است که سلفی‌‌گری هیچ نسبتی با اندیشة مدرن ندارد. چون سلفی‌ها گرفتار انجماد، تعصب و جزم‌اندیشی هستند و اندیشة مدرن به دلیل پذیرش تکثر‌گرایی و نسبیت از این وضعیت عبور کرده است. به هر حال تردیدی نیست که سلفی‌گری در اهداف و ابزارها از اندیشة مدرن جدا می‌شود. اما در یک مطالعة تطبیقی مبانی نظری مشترکی یافت می‌شوند که اگر مورد توجه قرار گیرند، معمای اتحاد راهبردی غرب با نظام سعودی تا حدودی حل می‌شود. وجود  مبانی نظری مشترک به این معناست که اتحاد غرب با آل سعود راهبردی است و نمی توان ادعا کرد که غرب به سادگی از متحد راهبردی خود چشم پوشی خواهد کرد.

سلفی‌ها معرفت‌شناسی خود را از اشاعره می‌گیرند. متفکران بزرگ اشعری مانند فخر رازی و غزالی در شکاکیت با فیلسوفان مدرن قابل مقایسه هستند. تشکیک‌های فخر در اصول عقلی با اینکه با اهدافی کلامی مطرح شده است اما از نظر محتوا و مضمون با شک مدرن شباهت زیادی دارند. نقد اصل علیت در آثار غزالی نیز با نقد علیت در فلسفة مدرن قابل مقایسه است. در این حوزه ادبیات این دو به اندازه‌ای نزدیک است که برخی از مورخین احتمال می دهند هیوم با کارهای غزالی آشنا بوده است. غزالی پیش از کانت  عقل را نقد می‌کند تا جا برای ایمان باز شود. وجه اشتراک این دو متفکر این است که برداشت خود از دین را با عقل ناسازگار می‌بینند. به بیان دیگر ایمان گرایی که در بین معماران اندیشة مدرن مانند کانت، دکارت و ویتگنشتاین رایج است در آثار اشاعره نیز به شکل متفاوتی به چشم می آید. 

با اینکه اشاعره احکام عقلی فلسفه را نقد می‌کنند و روش عقلی را کنار می گذارند، اما مخالفت اشاعره با عقل برای این است که مرجعیت انحصاری متون دینی را اثبات کنند. ولی در اندیشة مدرن اغلب برای دفاع از مرجعیت انحصاری علوم تجربی با عقل و فلسفه مخالفت شده است. با این وجود نوعی انحصارگرایی معرفتی مبنای مشترک هر دو جریان فکری است. یک گروه معرفت را منحصر به روش تجربی می داند و یک گروه منحصر در روش نقلی.

ابن تیمیه که از پایه‌گذاران وهابیت و جریان سلفی است، زمانی که برداشت خود از دین را با منطق سازگار نمی‌بیند، به جای اینکه برداشت خود را تصحیح کند به منطق حمله می‌کند و کتاب «رد منطقی‌ها» را می‌نویسد. در غرب نیز حمله به عقل فلسفی و منطق خاص به دوران مدرن نیست و در قرون وسطی سابقه‌ای طولانی داشت. اما در دوران مدرن نیز نفی فلسفه و باور به نسبیت منطق سکة رایجی است و صرفا انگیزه‌ها و اهداف تغییر کرده است.

با کنار رفتن منطق و عقل فلسفی،  اخلاق نیز نسبی می‌شود. اگر اخلاق نسبی باشد هیچ یک از جنایات گروه داعش قابل نقد نیست.  جالب است که سلفی‌‌ها در نسبیت اخلاق نیز از  نظریه‌پردازهای مدرن جلوتر هستند. آنها اصول اخلاقی را عقلی یا فطری نمی‌دانند و چون به حسن و قبح شرعی باور دارند،  احکام اخلاقی را تابع برداشت خود از شریعت می‌دانند. در دوران جدید نخست دکارت بود که در اراده گرایی به این نتیجه رسید که حقایق ازلی تابع اراده خدا هستند. این تفکر را قبلا اشاعره مطرح کرده بودند. اشاعره حتی زمانی که از عرفان سخن می گویند به نوعی عرفان فردی و سکولار می رسند که نسبتی با سیاست و حکومت ندارد.

 حتی نگاه مادی حاکم بر فلسفة غرب نیز نمی‌تواند مرزی قاطع بین سلفی‌گری و نسبی‌گرایی ترسیم کند. چون سلفی‌ها صرفا به ظاهر متون دینی باور دارند و تعریف آنها از خداوند و آخرت صرفا تعریفی مادی است. آنها حتی در باور به جبر نیز با جبرگرایان مدرن همراه هستند. البته جبر نزد سلفی ها حاصل قدرت الهی است و در نگاه مدرن حاصل سیطرة مکانیسم مادی است. اما باید توجه داشته باشیم که خدای سلفی ها نیز خدایی مادی است که  هم دست و صورت دارد و هم اندازه و تمام ابعاد آن به طور کامل در جهان محدود ماتریالیست‌های غربی می‌گنجد.

به هر حال اگر در تحلیل اتحاد غرب با سلفی ها به ریشه های نظری این اتحاد توجه داشته باشیم این احتمال که غرب در نگاه خود به منطقه و به طور خاص در مناسبات خود با جوامع سلفی، چرخشی اساسی داشته باشد، تضعیف می شود. مکتب عقل گرای شیعی بدیل سلفی گری و نسبی گرایی است. در فضایی که نسبی گرایی و سلفی گری سخنی برای گفتن ندارند،  تشیع عقل محور قابلیت جذب بسیاری از متفکرین را دارد و اگر بتواند با تکیه بر الگوی حکومت علوی در ساحت جامعه نیز بدیل موفقی را ارائه کند، دورة یکه تازی مکاتب مادی به پایان خواهد رسید. در چنین شرایطی به نظر می رسد مشکل غرب با نظام ج. ا. ایران بسیار مبنایی است و با مذاکراه و لبخند دیپلمات ها حل نخواهد شد.

لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم» (آیه 120 سوره بقره).

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۰۵
رضا صادقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی