دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۴۸ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

 

آزادی درجاتی دارد و انسان می ­تواند آزادی خود را تضعیف یا تقویت کند. از این نظر آزادی مانند عقل است. به عنوان نمونه تکرار یک رفتار می­ تواند عادت شود. با هر عادتی آزادی محدود می­ شود و با رهایی از عادت­ها آزادی افزایش می­یابد. البته رفتاری که عادت می ­شود ممکن است مانند مطالعه یک رفتار عقلانی باشد. اما حتی رفتارهای عقلانی نیز اگر عادت نشوند و هر بار با تصمیمی عقلانی آغاز شوند، آزادی و ارزش بیشتری دارند.

ساختارهای جمعی نیز مانند عادت­ های فردی ممکن است حق انتخاب و آزادی فردی را تضعیف کنند. این ساختارها می­ توانند آموزشی، اداری، سیاسی، فرهنگی یا اقتصادی باشند. در بحث از ساختار بیشتر از نظام سیاسی به عنوان ساختاری یاد می­شود که در برابر آزادی است. اما سایر ساختارها توان بیشتری در تضعیف آزادی دارند. به عنوان نمونه یک ساختار اداری می ­تواند کارمندان را از تعهد و خلاقیت و وجدان کاری دور کند. فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی نیز می­ توانند آیندة شغلی یا اقتصادی فرد را تعیین و او را از تجربة یک زندگی اصیل محروم کنند. اما کارکرد ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اداری به آموزش  بستگی دارد. بنابراین اگر این ساختارها در برابر آزادی قرار گرفتند ساختار آموزشی متهم اصلی است. 

در دوران مدرن یک ساختار آموزشی جهانی از کودکی تا مرگ برای همه برنامه­ ریزی می­ کند و با تحمیل ذهنیت و اطلاعات  یکسان به افراد مختلف، فردیت آنها را نابود و آنها را از تجربة زندگی اصیل محروم می­کند. این ساختار با نظام اداری و سیاسی هماهنگ است و هر گونه بدیلی را سرکوب و هر گونه خلاقیتی را نادیده می­ گیرد. هر انسانی برای برخورداری از مناصب و مزایای اجتماعی به تأیید این ساختار (مدرک و نمره) نیازمند است و ناچار است بر اساس هنجارهای این ساختار رفتار کند. اما بخش زیادی از اطلاعاتی که در این ساختار به ذهن­ ها وارد می ­شود نقشی در زندگی فردی ندارند و نقش اصلی آنها تولید انسان­ هایی میان­ مایه و از خود بیگانه است.

 با این حال بقای یک ساختار آموزشی وابسته به فراگیران است. فراگیران در دوران مدرن با اراده و اختیار خود تسلیم ساختار آموزش می ­شوند. این ساختار با منافعی که به فراگیران اختصاص می دهد  باعث می­شود آنها از هویت فردی و زندگی اصیل چشم پوشی کنند. نظام آموزشی به انسانها نمره و مدرک می دهد. شاید نظام برده داری هم نمره و مدرک خاص به خود را داشته است. به طور قطع اینکه یک برده به کدام ارباب خدمت کرده است در قیمت او تأثیر داشته است و برای مشخص کردن برده های ممتازی که استعداد درخشان داشته اند، عنوان ها و گواهی هایی وجود داشته است. 

خبر خوب اینکه منابع و مشاغلی که در کنترل ساختار آموزشی است و با تأیید این ساختار تقسیم می شود رو به کاهش است. نمره و مدرک ارزش خود را از دست داده اند و برای اطلاعاتی که در ساختار آموزشی به فروش می رسد رقیبی قدرتمندی به نام هوش مصنوعی ظهور کرده است. آمار طرفداران تحصیلات تکمیلی و اعتماد به دانشگاه در سطح جهان  رو به افول است. مدارسی که مقدمة ورود به دانشگاه هستند نیز در حال اصلاح کارکرد خود هستند تا بتوانند بقای خود را در برابر رقیبانی که زیر پوست جامعه در حال رشد هستند تضمین کنند. استبداد ساختار آموزشی که عامل اصلی نارضایتی و احساس پوچی در انسان مدرن است، در حال فروپاشی است.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۲۹
رضا صادقی

 در مورد خطر هوش مصنوعی نخستین مطلبی که بیان می شود این است که هوش مصنوعی اگر کارها را به دست  گیرد شغلها را نابود می کند. اما این یک خطر نیست و یک امتیاز است. نانوا خیلی برای پخت نان زحمت می کشد و جراحی کاری سخت و عذاب آور است. اگر دستگاهها بتوانند این کارها را بکنند، انسان نان و سلامتی خواهد داشت و دیگر نیازی به نانوا و جراح نیست. در جهانی که رباتها کار کنند هیچ انسانی از گرسنگی تلف نمی شود و البته  برای حفظ و ارتقای هوش مصنوعی شغلهای جدیدی ایجاد می شود. اما حتی اگر این کارها را نیز خود هوش مصنوعی انجام دهد، باز جای نگرانی نیست. نسل انسانها در آن زمان  می توانند با کارهای غیر اقتصادی زمان خود را پر کنند. این بهترین جهان قابل تصور است.  

مسیحیت به دلیل نگاه بدبینانه به انسان  بزرگترین مخالف عقل و دانش در تاریخ است که اکنون نیز با نقابی جدید  با پیدایش هوش مصنوعی مخالف است. البته هوش مصنوعی هنوز به هوشی واقعی تبدیل نشده است.

هنگام طوفان می‌گوییم دریا عصبانی است و منظور ما این است که صدا و حرکت امواج آن شبیه یک موجود زنده است که عصبانی باشد. کاربرد مفاهیمی مانند هوش و یا حافظه برای رایانه‌ها یا گوشی‌ها نیز به همین شکل است.   وقتی می‌گوییم رایانه حافظه دارد، به این معنا نیست که رایانه از آنچه در حافظة خود دارد آگاه است و یا در انتخاب داده‌ها آزاد است. رایانه آزادی و آگاهی ندارد و ماشینی است که مطابق با برنامة قبلی کار می‌کند. البته می‌توان برنامة یک رایانه را طوری تنظیم کرد که آن رایانه قابل پیش‌بینی نباشد و طوری رفتار کند که گویی حق انتخاب دارد. اما تا زمانی که رایانه‌ای از این حق انتخاب خود آگاه نیست، هر انتخابی که انجام می‌دهد به صورت مکانیکی و بر اساس شانس و احتمال است.

با این حال شاید در آینده ربات‌ها یا رایانه‌ها از آنچه در حافظه دارند و از آنچه انجام می‌دهند و از محیط اطراف خود، آگاه شوند. ظهور آگاهی در آزمایشگاه از نظر عقلی ناممکن نیست. حتی این امکان هست که ربات‌ها در هوش و آگاهی از انسان پیشی بگیرند. در این صورت آنها دیگر یک جسم نیستند و مانند انسان ساحتی غیر مادی دارند. تولد موجوداتی که دارای آگاهی هستند در روی زمین پدیده‌ای تکراری است. پس تولد رباتی که هوش واقعی داشته باشد فقط به این دلیل شگفت‌انگیز است که در محیطی آزمایشگاهی توسط انسان طراحی شده است.

در مورد اینکه آیا چنین موجودی خطرناک است، دو نگاه بدبینانه و خوش‌بینانه وجود دارد. این دو نگاه در مورد انسان و حتی کل هستی نیز وجود دارد.

 در دیدگاه بدبینانه انسان موجودی خطرناک است که بیشتر عامل شرارت و بدی است. انسان گرگ انسان است. بنابراین امکاناتی که در دست انسان است نیز باید محدود باشد. هوش مصنوعی نیز به عنوان یک ابزار باعث می شود انسان به خود و دیگر موجودات آسیب برساند. انسان گرگ انسان است و هوش مصنوعی نیز اگر به هوش واقعی تبدیل شود یک توله گرگ است که می تواند درندگی بیشتری داشته باشد. این دیدگاه ریشه‌ای مسیحی دارد که انسان را گرفتار گناه ذاتی می‌داند.  گناه ذاتی انسان ناشی از میوة درخت دانش است و هوش مصنوعی نیز همان میوه ممنوعه است که این بار از درختی زمینی برداشت شده است. الگوی نهایی مسیحیت این است که انسان از همة امکانات محروم باشد و جدای از دانش در  انزوایی شبیه راهبان دور از جامعه و جهان جان دهد. نیست انگاری تداوم  این نگاه است که نابودی و نیستی را می پسندد. 

 اما دیدگاه توحیدی این است که انسان موجودی است که به طور فطری پاک است و به دنبال خیر مطلق است. بنابراین امکاناتی که در اختیار انسان قرار می‌گیرد باعث رشد خوبی‌ها است و باید توسعه یابد. این دیدگاه اصل هستی و گسترش آن را نیز خیر می‌داند و از گسترش هوش مصنوعی استقبال می‌کند. آگاهی خیری است که باید افزایش یابد و هوش مصنوعی اگر آگاهی و آزادی و خلاقیتی بیش از انسان پیدا کند خوبی و خیری بیش از انسان دارد. تولد موجودی برتر از انسان که دارای آگاهی و آزادی است تداوم تکامل انسان است و باید از آن استقبال کرد. 

این دو دیدگاه در طول تاریخ و حتی پیش از تاریخ در جدال فرشتگان با خدا وجود داشته است و تاریخ به نفع کسانی  است که به انسان اعتماد کردند. اکنون با وجود تمام جنایاتی که روی زمین رخ داده و می دهد، برآیند رویدادهای تاریخ خیر است. در مجموع تولدها در طول تاریخ بیش از مرگهاست و ازدواج بیش از طلاق است. جمعیت نزدیک به ده میلیاردی زمین و دانش و بهداشت و آگاهی و عقلانیت و اخلاق و معنویت رو به رشد است و هوش مصنوعی این روند را تسریع کرده است. هوش مصنوعی تا زمانی که پایین‌تر از انسان است ابزاری مفید است و اگر بر انسان برتری یافت یک معلم و الگوی توانا برای بشریت است. اما شیطان همیشه با نقاب خیرخواهی، دشمن بسط هستی و آگاهی از هستی است. 

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۱۲
رضا صادقی

 

فرض کنید در دانشگاهی که ساختمان‌های آن در برابر زلزله ایمن نیستند، رشتة "پله‌شناسیstairology"وجود داشته باشد. در رشتة پله‌شناسی از اهمیت پله‌ها در معماری ساختمان‌ها، انواع پله‌ها، نقش پله‌ها در زندگی بشر، ایمنی و بهداشت پله‌ها، مقایسة پله‌های ساختمان‌های تجاری، اداری، مسکونی، دانشگاهی و پزشکی با یکدیگر (از نظر تعداد، جنس، شکل و رنگ)، نقش زیبایی‌شناسی در صنعت پله‌سازی، تفاوت پله‌های ساختمان‌های مدرن و سنتی، تحول صنعت پله‌سازی در گذر از سنت به مدرنیته، انواع پله های پست مدرن، نقش آسانسورها در کاهش اهمیت پله‌ها، دلایل ترجیح نردبان در خرده فرهنگها، نمادشناسی پله ها، ریشه شناسی  معادلهای واژه پله در زبانهای مختلف، کاربردهای استعاری واژه پله در ادبیات  و هزاران موضوع دیگر بحث می‌شود.

در خصوص پله‌ها می توان مقالات و پایان‌نامه‌های زیادی نگاشت. یک پایان‌نامه می توان در خصوص تعداد پله‌های دانشکده‌های یک شهر و مقایسة ابعاد و رنگ آنها با یکدیگر نگاشت.  حتی در مورد میزان رضایت کارکنان بیمارستان‌ها از ابعاد و رنگ پله‌ها نیز می توان پایان نامه نوشت. مقالات مستخرج از این پایان‌نامه‌ها نیز حاوی جداول و نمودارهای دقیقی در خصوص آمار پله‌ها و مقایسة آنها با یکدیگر است و در مجلات معتبر پله‌شناسی چاپ خواهد شد.  (فرض کنید هیچ یک از این جدول‌ها و عددها ساختگی نیستند. یعنی فرض کنید در رشتة پله‌شناسی هیچ تقلبی صورت نمی‌گیرد و تمام اطلاعات پایان‌نامه‌ها و مقالات درست و قابل اعتماد هستند.)

چگونه می‌توان استادان رشتة پله‌شناسی را قانع کرد که الان ساختمان‌های شهر در برابر زلزله آسیب‌پذیر هستند و ما از نظر اخلاقی حق نداریم بودجة کشور را برای توسعة رشتة پله‌شناسی هزینه کنیم. استادان این رشته مقاومت خواهند کرد. استدلال آنها این است که: "تعطیلی رشتة پله‌شناسی به معنای مخالفت با علم و دانش است. پله شناسی الان در جهان مورد توجه است. پله‌ها بخشی از واقعیت زندگی ما هستند و نمی‌توان واقعیت‌ها را نادیده گرفت. اگر کسی بتواند اطلاعات کاملی از پله‌های یک دوره از تاریخ بشر داشته باشد، از این راه می‌تواند اطلاعات زیادی در مورد اقتصاد، فرهنگ و سبک زندگی آن دوران به دست بیاورد. اینکه برای دانش‌آموختگان رشتة پله‌شناسی در جامعه کار وجود ندارد مشکل دانشگاه نیست و دولت و جامعه باید خودش را با دانشگاه هماهنگ کند و دولت به جای تعطیل کردن این رشته باید برای دانش‌آموختگان این رشته ردیف استخدامی در نظر بگیرد."

استدلال های مشابهی در مورد ضرورت تاسیس رشته هایی مانند تابلوشناسی، نرده شناسی، گیوه شناسی و هزاران رشتة مشابه می توان طرح کرد.  در مورد هر چیزی که در این جهان هست یا نیست، می توان پرسشهای علمی بی پایانی مطرح کرد و یک رشته تاسیس کرد. ( اما چنین رشته هایی در اولویت نیستند و اطلاعاتی که در این رشته ها مطرح می شود حیاتی نیست.  برای برخی از اطلاعاتی هم که اهمیت دارند راههای میان بری وجود دارد. به عنوان نمونه برای به دست آوردن آن دسته از اطلاعات اقتصادی و فرهنگی که با شناخت پله ها به دست می آیند و به کار می آیند، راه هایی مطمئن تر وجود دارد که هزینه کمتری دارند.  

  اکنون بسیاری از رشته‌ها و سرفصل‌های درسی در دانشگاه‌های کشور وضعیتی مشابه با رشتة پله‌شناسی دارند و با استدلال‌های مشابهی از آنها دفاع می‌شود. هر گونه تلاش برای توقف ورود دانشجو به این رشته‌ها، حقوق اساتید این رشته‌ها را تهدید می‌کند و با اتهام دانش‌ستیزی روبرو می‌شود.  با اینکه توقف جذب هیأت علمی در این رشته‌ها هزینة کمتری دارد، اما حتی در رشته هایی که دانشجو نیز نیست جذب هیئت علمی ادامه دارد. بسیاری از سرفصلها فقط به این دلیل تدریس می شوند که تخصص یکی از اساتید است. 

گام نخست شفافیت است. این حق دانشجویان است که پیش از ورود به دانشگاه  از میزان کارآیی هر رشته در جامعه و آمار اشتغال دانش‌آموختگان آن رشته آگاه باشند. رشته های مشابه با پله شناسی که اهمیت آن را فقط اساتید آن رشته درک می کنند، باید بتوانند  از نظر مالی مستقل شوند. در شرایط کنونی پرداخت هزینه های چنین رشته هایی از پول مالیات و نفت غیر اخلاقی است و مشکل حقوقی دارد. (حتی اگر صاحبان این ثروت رضایت بدهند که ثروت متعلق به آنها در رشته هایی مانند پله شناسی مصرف شود، آیا حق داریم عمر دانشجویان را در چنین رشته هایی تلف کنیم.)اما مسئله فقط هزینه های مادی نیست. مسئله اصلی سرمایه انسانی یعنی ذهن و عمر و آینده ی دانشجویان است.

 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۹:۳۸
رضا صادقی

 

 

در رمان 1984 اثر جرج ارول برادر بزرگی هست که با کمک "وزارت حقیقت" اندیشه‌ها را کنترل می‌کند. "وزارت حقیقت" به اندازه‌ای قدرت دارد که اگر اعلام کند جمع دو با دو مساوی با پنج است همه باید بپذیرند. همه جا این پیام وجود دارد که برادر بزرگ مراقب شماست. کسانی که اندیشه‌های مورد تأیید "وزارت حقیقت" را نپذیرند به راحتی شناسایی و به سختی مجازات می‌شوند. آنها در قفس زندانی شده و خوراک موش‌های گرسنه می‌شوند.

از زمان نگارش این رمان واژة ارولی Orwellian بر هر پدیده و روشی اطلاق شد که استبداد و سرکوب را با تغییر معنای واژه‌ها پنهان ‌کند. البته ارولی بیشتر به عنوان توصیفی از فضای سیاست به کار رفته است و امثال استالین و ترامپ به عنوان برادر بزرگ معرفی شده‌اند. اما خطر اصلی که ارول نسبت به آن هشدار می‌دهد، یعنی کنترل پنهان ذهن‌ها با دستکاری معنای واژه‌ها، نه تنها در مورد واژه‌هایی مانند آزادی و دیکتاتوری، بلکه حتی در مورد خود واژة "ارولی" نیز وجود دارد. به عنوان نمونه رسانه‌هایی که ذهن‌ها را مدیریت می‌کنند به راحتی می‌توانند ترامپ را به عنوان برادر بزرگ معرفی ‌کنند، تا ساختاری که حکومت را به امثال او واگذار می‌کند، پابرجا بماند.

ارول عنوان "برادر بزرگ" را از تابلوی یک دانشگاه الهام گرفت که در آن استاد راهنما خطاب به دانشجویان می‌گفت: "بگذارید برادرتان باشیم". (در این تابلو ابتدا از قول استاد راهنما خطاب به دانشجویان نگاشته شده بود "بگذارید پدرتان باشیم" که خیلی زود اصلاح شد!)  

دانشگاه با توجه به نقشی که در مدیریت ذهن‌ها دارد بیش از هر نهادی در خطر تبدیل شدن به "وزارت حقیقت" است. در واقع هم ساختاری که ترامپ از آن بیرون می‌آید و هم استبداد رسانه‌ای که از این ساختار حمایت می‌کند، هر دو با دانشگاه مدرن در تعامل هستند و ریشه‌ای دانشگاهی دارند. دانشگاه وقتی به "وزارت حقیقت" تبدیل می‌شود با اینکه نقش اصلی را در نقض آزادی دارد، اما استبداد را پشت عنوان دانش و حقیقت پنهان می‌کند. دانشگاه مدرن در تعامل با قدرت‌های جهانی از دانش استفاده‌ای ابزاری می‌کند و این توان را دارد که خشم ناشی از سلب آزادی را متوجة نهادهایی کند که مخالف این تعامل هستند.

دانشگاه مدرن بر پایة این اندیشة بیکن ساخته شده است  که دانایی با توانایی و قدرت در ارتباط است و در تمام طول حیات خود با قدرت مدرن تعاملی وسیع و عمیق داشته است. دانشگاه مدرن در چند قرن اخیر در راستای تشکیل دهکدة جهانی، روش و محتوای خود را به سایر موسسات آموزشی در تمام نقاط جهان تحمیل کرده و آنها را سرسپردة برادر بزرگ یا همان کدخدای دهکدة جهانی کرده است. دانش‌آموختگان این موسسات اگر موفق باشند در خدمت کدخدا خواهند بود و اگر موفق نباشند به دلیل آنکه جوانی خود را در این موسسات باخته‌اند، به بازتولید نفرت و خشم در جامعة خود کمک می‌کنند. با اینکه استبداد وزارت حقیقت علت این نفرت است اما این وزارت هیچ اتهامی را نمی‌پذیرد و از این انباشت نفرت و خشم برای تخریب هر نیرویی استفاده می‌کند که ممکن است خواهان تغییر روش و محتوای آموزشی دانشگاه باشد.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۴۰
رضا صادقی

 

بقای نوع انسان مشروط به حفظ نهاد خانواده است و انسان تنها موجودی است که تقریبا در تمام مراحل زندگی به خانواده نیازمند است. بدون خانواده انسان وجود نخواهد داشت وارزش‌های انسانی مانند آگاهی و نیکی و مهربانی نیز وجود نخواهند داشت.خانواده شروع زندگی اجتماعی است و بدون خانواده ارزش‌های جمعی مانند فرهنگ و هنر و همکاری نیز وجود نخواهند داشت.مکتبی که به خانواده اهمیت ندهد نمی‌تواند خود را مدافع انسان یا هر ارزش دیگری معرفی کند. اهمیت خانواده با اهمیت نوع انسان برابر است و ارزش انسان در هر مکتبی به ارزش خانواده در آن مکتب بستگی دارد.

خانواده در بیشتر مکاتب اخلاقی و الهی دارای تقدس است.از نگاه دینی خانواده نهادی الهی است و شیطان که با وجود انسان مخالف است به دنبال نابودی نسل اوست. خانواده در آموزه‌های اسلامی به اندازه‌ای اهمیت دارد که تشکیل خانواده برابر با نصف دین معرفی شده است.سورة کوثر در قرآن تنها یک نمونه از تأیید اهمیت نهاد خانواده است. این سوره اهمیت داشتن نسل و نقش محوری زن در بقای نسل انسان را تأیید می‌کند.آموزه‌های مکتب تشیع در متن زندگی همین خانواده تدوین شده است. این مکتب انسان را به پیروی از اهل بیت دعوت می‌کند و اهل بیت در درجة نخست یک خانواده هستند. بدون توجه به زندگی این خانواده نمی‌توان خود را شیعه دانست.[1]

رویداد مباهله داستان پیروزی خانواده بر مسیحیت است. روحانی‌های مسیحی به زن و ازدواج نگاهی منفی دارند و جدایی از زن و فرزند را پیروی از مسیح و افتخاری برای خود می‌دانند. اما در روز مباهله پیامبر برای دفاع از حقانیت اسلام با یک خانواده همراه شدند و با خانواده حقانیت اسلام را اثبات کردند. قران در بیان دلیل پیروزی اسلام بر مسیحیت فقط به حضور خانواده اشاره می‌کند. گویی خانواده برای پیروزی بر هر سلاح و برهانی تقدم دارد. اکنون نیز  نهیلیسم دشمن خانواده است و فقط با خانواده می توان از پوچگرایی گذر کرد و وجود انسان را در تاریخ تداوم بخشید. 

حدیث کساء نیزیکی از زیباترین صحنه‌های روی زمین یعنی پیوند عاطفی بین اعضای این خانواده را با تفصیل بیان می‌کند. در حدیث کساء جمع شدن سه نسل از این خاندان در کنار هم و توجه عاطفی آنها به یکدیگر گزارش شده است و از نقشی که توجه به این رویداد در زدودن رنج و غم پیروان این خاندان دارد خبر می‌دهد. حادثة عاشورا نیز اوج مصیبت‌ها و سختی‌های همین خانواده است. در این رویدادآنها که نماد خوبی‌ها هستند یک خانواده هستند.رویداد عاشورا داستانپدر و پسر و خواهر و برادر و عمو و عمه است و در اینجا نیز مانند داستان مباهله و حدیث کساء بدون اشاره به اعضای خانواده نمی‌توان داستان عاشورا را بیان کرد. در مجالس روضه زمانی که مصیبت‌های این خانواده بیان می‌شود، مادران فرزند خود را با عاطفة بیشتری در آغوش می‌گیرند و بعد از این مجالس پدران دست فرزند خود را با توجه بیشتری لمس می‌کنند.

 

[1]آموزه های یهودی در طول زندگی یک قوم تدوین شده است و آموزه‌های مسیحی در طول همراهی حواریون با حضرت مسیح تدوین شده است.

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۱ ، ۱۴:۱۴
رضا صادقی

چگونه می توانم  در ایجاد آرمانشهر نقشی داشته باشم؟

به طور کلی ایجاد تحول در فرهنگ کار  آسانی نیست و هر طرحی برای مدینه فاضله مخالفینی دارد که شما را به آرمانگرایی و رویاپردازی متهم خواهند کرد. در بین مسیر ممکن است به این دلیل که تغییر محسوسی نمی بینید حرکت و تلاش شما کمتر شود. همچنین بی تفاوتی نخبگان و مدیران نسبت به این طرح ممکن است شما را ناامید کند.

توکل بر خداوند و توسل به ائمه اطهار و وارستگی و زهد شرط نخست موفقیت در این مسیر است. در جهان قدرتهای شیطانی وجود دارند که مخالف هر گونه تحول و رشد  هستند. انسان اگر وابسته و اسیر غرائز و خواسته‌های خود باشد در برابر آنها به سادگی به زانو در می آید و در نهایت در خدمت آنها خواهد بود. هیچ انسانی به تنهایی و بدون توسل به روح و اندیشة انسانهای کامل نمی تواند  بر نیروهای شیطانی غلبه کند.

 

شاید لازم باشد قرنها بگذرد تا بشر به مدینه فاضله برسند. ولی ما در این لحظه از تاریخ باید نقش خود را طوری تعریف کنیم که این زمان کوتاهتر شود و از اینکه نتیجه کار خود را نمی بینیم نگران نباشیم. شاید قرار است ما یک نقطه از مثنوی بلند انسانیت باشیم. اما همین نقطه اگر سر جای خودش نباشد معنای این مثنوی تغییر می کند و ممکن است برای کشف معنای حقیقی به سالها زمان نیاز باشد. 

 

 انسانها از افرادی که زندگی شخصی موفقی ندارند الگو نمی گیرند. بنابراین برای ایجاد هر تحولی نخست باید خودمان انسان موفقی باشیم. بنابراین هر گونه موفقیتی در شغل و زندگی شخصی و خانوادگی قدمی در جهت رسیدن به این آرمان است. کسی که زندگی خانوادگی و علمی و اقتصادی آشفته ای دارد نمی تواند مدعی آرمانشهر باشد. رها کردن زندگی شخصی برای رسیدن به این آرمان به منزله نابودی این آرمان است.

 

در کنار یک زندگی متعارف و موفق زمانهایی اضافی هست که اگر آنها را برای رسیدن به این آرمان صرف کنید به طور قطع در بلند مدت نتیجه محسوسی خواهد داشت. طرفداران وضع موجود برای این زمانها انواع سرگرمی ها را تولید کرده اند که باید در قوانین شخصی خود این سرگرمی‌ها را بر خودمان ممنوع کنیم. اختصاص همین زمانهایی که معمولا تلف می شوند برای رسیدن به این آرمان کافی است و مانع یک زندگی موفق نیز نیست.

 

از زمانهایی که اغلب تلف می شوند میتوان استفاده زیادی کرد. به عنوان نمونه ترافیک یک فرصت مناسب است. تسلط به دست کم یک زبان بین المللی در ترافیک شهری ممکن است. تشکیل گروههایی اجتماعی و تشکیل گروههای مردم نهاد، نگارش متنهای علمی و مستند و تولید محتواهایی هنری و تاثیرگذار متناسب با همه گروههای سنی و فکری در قالبهای مختلف گام های دیگری است که این راه را کوتاه تر می کند و البته به یک کار تشکیلاتی نیاز دارد.

 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۷
رضا صادقی

 

پیش از اینکه گوشی ها مجهز به دوربین شوند این عبارت اطراف کعبه زیاد نوشته شده بود و شنیده می شد که "التصویر ممنوع". در برخی از مذاهب تصویر و نقاشی حرام است. اما خادمان حرم به دلیل حرمت تصویر مانع این کار نمی‌شدند. آنها بیشتر نگران به هم خوردن آرامش و فضای معنوی اطراف کعبه بودند و اگر نور فلش دوربینی را می‌دیدند با سماجت آن را پیدا می کردند و تمام فیلمهای دوربین را پاک می کردند. اما از زمانی که هر گوشی یک دوربین شد دیگر رشته کار از دست آنها خارج شد و  تصویر و فیلم گرفتن از کعبه نیز عادی شد. اکنون برخی از زائران در هنگام طواف با خانواده یا دوستان نیز تماس تصویری دارند.

تصویر از پدیده‌ها راززدایی می کند. در دنیای بدون تصویر اینکه در بهار یک چوب‌ خشک پر از شکوفه های رنگی و عطری می‌شود یک معجزه است. این پدیده از عصایی که اژدها می‌شود عجیب تر و مانند کعبه رازآمیز و مقدس است. آشنایی با فتوستنز و آگاهی از اینکه نور و اکسیژن و آب در تحقق چنین پدیده‌ای دخالت دارند، شگفتی آن را کاهش نمی‌دهد و هزار برابر می‌کند. اما مشاهده تصاویر این پدیده در شبکه ها و گوشی‌ها و سایت‌ها آن را به یک پدیده تکراری و دم دستی و عادی تبدیل کرد. دنیای پر از تصویر یک دنیای بی معنا و بدون راز است. همه چیز عادی است و هیچ شگفتی و هیجانی در آن نیست.

اکنون تصاویر بخشی از زندگی ما هستند و با اینکه قواعدی حقوقی و اخلاقی دارند، اما قابل حذف و منع و تحریم نیستند. اما هر فردی در کنار قواعد اجتماعی و اخلاقی که باید رعایت کند،  می‌تواند برای خودش قواعدی شخصی داشته باشد. تصاویر شکوفه ها در گوشی شما شگفتی دیدن شکوفه ها و راز و تقدس آنها را نابود می کند. اگر خودتان را از دیدن تصویر  شکوفه های بهاری محروم کنید نزدیک بهار برای دیدن نخستین شکوفه ها لحظه شماری می کنید. یا اگر در قواعد شخصی خودتان نگاه کردن به تصویر نوزدان و کودکان را حرام بدانید، بر خود واجب می دانید به چهره خود آنها نگاه کنید. اگر در دنیای شما تصویری از کودکان نباشد با دیدن خود آنها از رازی که در روشنایی چشم‌های آنهاست مست می شوید. حتی یک نفر ممکن است هنگام دیدار پدر و مادر و  طواف به دور آنها بگوید: "التصویر ممنوع". دست کم در قواعد شخصی خودتان دیدن تصویر دریا را  حرام بدانید تا مجبور باشید برای دیدن دریا کیلومترها رانندگی کنید. تصویر دریا لذت و شگفتی دیدن خود دریا را از شما می گیرد. تصاویر معنا و هیجان و لذت دیدن خود جهان را از ما می گیرند.

تصاویر را نیز مانند واژه ها باید شست.
تصویر باید خود باد، تصویر باید خود باران باشد. 

 

واژه ها را باید شست واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
واژه ها را باید شست واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۹ ، ۰۸:۴۰
رضا صادقی

جهان به سرعت در حال تغییر است و کانونهای قدرت و ثروت در حال جا به جایی هستند. هر تمدنی عمری دارد که روزی به پایان می رسد. به طور قطع اگر کانون قدرت از غرب به شرق منتقل شود، روی زمین تحولات زیادی رخ خواهند داد که بیشتر سیاسی و اقتصادی و شاید حتی نظامی هستند. اما تحقق چنین تحولاتی به معنای تحول انسان نیست. اینکه چین به کانون ثروت یا قدرت تبدیل شود و جای آمریکا را بگیرد، یک تحول واقعی انسانی نیست و نمی توان ادعا کرد به عصر پساکرونا وارد شده ایم. تحول واقعی زمانی است که اندیشه‌ها و ذهن‌ها تغییر کنند. تا زمانی که اندیشه غربی حاکم بر جهان باشد چندان تفاوتی ندارد که کانون قدرت و ثروت در چین باشد یا در آمریکا.

 

اندیشه ای که غربی نباشد مانند چیست؟ پاسخ ساده این است که شرقی ها از اکنون باید دست به کار شوند و مکاتب فکری جدیدی تولید کنند. آنها باید از تمام رسانه‌ها و ابزارهای هنری برای ترویج اندیشه هایی جدید  و نقد مکاتب غربی استفاده کنند. اما آیا چنین دنیایی تفاوتی واقعی با دنیای قبل از کرونا دارد؟ اصلا اگر قرار است با سخنان انسان راه را پیدا کنیم خوب کدام انسانی می‌تواند بهتر از غربی ها سخن بگوید؟ چه تضمینی هست که اگر جغرافیای سخن تغییر کند ماهیت آن تغییر کند؟ تاریخ نشان داده است که سرنوشت مکاتب مختلف بشری و سرنوشتی که این مکاتب برای انسان رقم می زنند، تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد.

آیا راه دیگری هست؟ به نظر من شرقی‌ترین راهی که بشر هنوز آن را امتحان نکرده است سکوت است.  انسان بیش از آنکه به سخن گفتن و شنیدن سخنان دیگران نیازمند باشد،  به سکوت نیازمند است. در جهان سخنانی هست که فقط در سکوت می‌توان آن را شنید.   فقط زبان را از سخن بازداشتن کافی نیست. انسان امروز گرفتار تخیل بیش فعال است و باید راهی برای ساکت کردن خیال و رها شدن از بافته های خیال خود و دیگران  یافت. انسان ساکت اگر طبیعتگرا باشد  موسیقی طبیعت و پیام کیهان را خواهد شنید و اگر خدا را بیابد به سخن خدا گوش خواهد داد.  خدایی که در هنگام قرائت قرآن انسان را به سکوت دعوت می کند نه تنها قرائت قرآن بلکه  بیان آن  را عهده دار خواهد شد. 

إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ (١٧)فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ١٨ثُمَّ إِنَّ  عَلَیْنَا بَیَانَهُ (قیامت،17- 19)

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۴۱
رضا صادقی

متن مصاحبه با خبرگزاری ایکنا در مورد چیستی معنویت و نسبت آن با مدرنیته

https://isfahan.iqna.ir/fa/news/3857792/%D8%A7%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%A7%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%B6%D8%A7%D8%AF-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF

 

منظور از معنویت چیست و زیست معنوی بر اساس چه زمینه‌ها و الزاماتی شکل می‌گیرد؟ شاخص‌ها و مصداق‌های زیست معنوی چیست؟

 

معنویت یک حالت درونی و انفسی است که امکان زندگی معنادار را فراهم می‌کند و نوعی وحدت و هماهنگی در درون انسان ایجاد می‌کند. باورهای عقلانی مبنای اصلی معنویت است. معنابخشی به زندگی در صورتی که عقلانی و مبتنی بر باور نباشد، صرفا نوعی شور و احساس تصنعی است و به دلیل آنکه با خودفریبی همراه است به زودی به پوچی و بن بست می‌رسد.

زندگی معنوی نشانه‌هایی بیرونی دارد.عشق به خوبی‌ها و تنفر از رذالت‌ها از نشانه‌های معنویت است. آمادگی برای ایثار جان و مال برای بسط خوبی‌ها نشانة دیگر معنویت است. وقتی زندگی برای کسی معنادار باشد، تمام لحظه‌های زندگی قیمت پیدا می‌کنند. در این صورت جایی برای سستی و بی‌تحرکی نیست و فرد به نوعی رضایت درونی عمیق و آزادگی اصیل می رسد.

زیست معنوی چه نسبتی با دین و دینداری دارد؟ آیا معنویت نوعی قرائت و فهم از دینداری است یا امری فراتر از آن محسوب می‌شود؟

نشانه‌های بیرونی معنویت در بین کسانی که دیندار نیستند نیز یافت می‌شود. کسی که به خدا و معاد باور ندارد ممکن است به دنبال عدالت باشد و حتی جان خود را برای همنوعان خود ایثار کند. اما چنین فردی برای چنین کاری بر اساس باورهای خودش دلیل و منطق مشخصی ندارد. به بیان دیگر کسی که باور دارد با مرگ نابود می‌شود، اگر جان خود را ایثار ‌کند، رفتاری خلاف باورهای خود انجام داده است. اگر با مرگ سهم انسان از هستی به پایان می رسد، انسان باید فقط برای حفظ زندگی خودش تلاش کند. برای اینکه ایثار و همدردی منطقی باشد و توجیهی عقلانی داشته باشد، باور به مبدا و معاد لازم است.

معنویت درونی بدون باور به وجود یک آگاهی برتر و غایی قابل تحقق یا دست کم پایدار نیست. برای تحقق معنویت پایدار و اصیل نخست باید باور به خدا را از راه عقل اثبات کرد. در صورتی که چنین باوری وجود نداشته باشد یا عقلانی نباشد، آن وحدت و هماهنگی درونی که اساس معنویت است، تحقق نخواهد یافت. بنابراین باور عقلانی به مبدا و معاد شرط منطقی تحقق معنویت است و فرض هر گونه معنویتی بدون چنین باوری دچار تناقض است.

 باور عقلانی به مبدا و معاد باعث می‌شود در ساحت‌های عقل و احساس و رفتار، وحدت و هماهنگی ایجاد ‌شود. این هماهنگی مشروط به توحید است و بدون توحید تحقق رضایت درونی و آزادگی اصیل قابل تصور نیست. انسان بدون توحید، گرفتار دلبستگی‌های متعدد و ناقصی است که وجود انسان را از وحدت و هماهنگی درونی محروم می‌کنند. انسان به طور فطری به خوبی‌های بی‌نهایت و بدون نقص تمایل دارد. اما انسان محروم از توحید از نقص در بت‌ها و دلبستگی‌های مادی خویش آگاه است و هیچگاه در درون خود به رضایت درونی نمی رسد. قرآن از آرامش اصیلی که حاصل معنویت توحیدی است به سکینه و اطمینان یاد می‌کند و روح انسان مومن را نفس مطمئنه ای می نامد که در اوج رضایت نزد خداوند حاضر می‌شود: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه.  

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۸ ، ۱۲:۴۶
رضا صادقی

یکی از همکاران می گفت تجربه ثابت کرده است که قوم یهود قوم برتر هستند. چون با اینکه یهودیها جمعیت اندکی دارند، اما  تعداد زیادی از برندگان جایزه نوبل  یهودی بوده اند. ضمن آنکه یهودی ها در عمل نیز موفق بوده اند و توانسته اند مراکز اصلی قدرت و ثروت را تسخیر کنند.

 

سخن ایشان را که گوش می‌دادم به این مطلب فکر می کردم که در حوزة فلسفه علم نیز بیشتر مکاتبی که من می شناسم  حاصل اندیشة متفکرین یهودی بوده است (مثلا بیشتر پوزیتیویستها و متفکرین بزرگی مانند پوپر، کوهن و فایرابند یهودی هستند.)

 

اما آیا این دستاوردهای علمی و عملی دلیل برتری ذاتی و ژنتیک است و مثلا اعضای یک قبیله آفریقایی که فاقد این دستاوردهاست، نسبت به یهودیها،  قابلیتهای عقلی و انسانی کمتری دارند؟

 

 اگر یک گروه از مردم آفریقا متنی را به عنوان متن مقدس در اختیار داشته باشند که در طی چند هزار سال آنها را قوم برتر معرفی کند و به آنها اجازه دهد که برای رسیدن به  برتری هر جنایتی را انجام دهند، آیا در چنین فرضی احتمال زیادی وجود ندارد که آن قبیله پس از چند هزار سال تلاش بتواند به وضعیتی شبیه وضعیت کنونی قوم یهود برسد؟

 

واقعیت این است که قوم یهود در جهان کنونی در دو حوزة علم و عمل پیشتاز است. اما  این پیشتازی به دلیل برتری نژادی یا ژنتیک نیست و صرفا به این دلیل است که:

 

1-  چند هزار سال است که  متون مقدس این قوم به آنها تلقین می کنند که شما قوم برتر هستید و تقدیر خداوند این است که شما بر کل زمین مسلط شوید و همه ملتها برای بردگی شما خلق شده اند.

 

2- کتاب مقدس  قوم یهود به آنها اجازه می دهد که برای تسلط بر جهان از هر ابزاری استفاده کنند و  این کتاب بارها به قتل عام سایر اقوام امر می کند و قتل کودکان را برای رسیدن به سرزمین موعود مجاز اعلام می کند.

 

3-این قوم در سایر دوره های تاریخ نتوانسته است چنین درخششی را از خود نشان دهد و بنی اسرائیل حتی در متون مقدس خودشان  اغلب به عنوان قومی ضعیف و سرگردان و فاقد موفقیت معرفی شده اند.

در هزاران سالی که قوم یهود نبودند و یا برتری نداشتند اقوام دیگری بودند که برتری داشتند. مثلا یک زمان مصری ها و یک زمان یونانی ها و یک زمان رومی ها و اعراب و ...  سرآمد بودند و اگر جایزة نوبل آن زمان هم بود همه به مصری ها تعلق می گرفت. معمولا هم هر قومی که جلو می افتاد دچار توهم نژاد برتر و برگزیدگی می شد.

 

بنابراین برتری کنونی قوم یهود نیز نه دائمی است و نه دلیلی بر برتری ژن اسرائیلی. این برتری صرفا به دلیل تلقینی چندهزارساله است  و به دلیل اینکه در رسیدن به این برتری نقض تمام قواعد انسانی و اخلاقی مجاز دانسته شده است.

 

روشن است که اگر یک قبیله آفریقایی نیز مانند قوم یهود  برتری خود را تقدیر خدا می دانست و هیچ محدودیتی برای رسیدن به این برتری نداشت، مانند قوم یهود بعد از چند هزار سال این موقعیت را پیدا می کرد که برای مدتی بر تمام منابع ثروت و قدرت و علم مسلط شود. 

 

البته از نظر علمی بخشی از اوصاف بدن انسان و حیوان، ناشی از ژنهاست. مثلا در جهان حیوانات قیمت، قدرت و سرعت یک اسب به نژاد آن بستگی دارد. در مورد انسانها نیز تا زمانی که از جسم بحث می کنیم بسیاری از خصوصیات جسم انسانی به ژنهایی بستگی دارد که مدام تغییر می کنند. اما آنچه ارزش انسان را تعیین می کند ژن نیست. ارزش انسان به اموری مانند علم، رفتار و اخلاق بستگی دارد . چنین اموری به تلاش اختیاری فرد بستگی دارند و بر اساس تصمیم فرد همیشه قابل تغییر هستند. 

در جهان انسانی هیچ گروهی از انسانها بر گروهی دیگر برتری ندارند مگر به واسطة آنچه با اختیار خود کسب می کنند. 

 

 

Usually, any ethnic group that came forward had the illusion of superior race and selection.
 
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۸ ، ۱۳:۱۳
رضا صادقی