دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۵۶ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

 

هوش مصنوعی اوج دستاورد دانش تجربی است که به خوبی کار می کند. اما فیلسوفان در تحلیل جایگاه و آیندة این دستاورد علمی توافق ندارند. آنها نسبت به احتمال اسارت و حتی نابودی انسان به دست هوش مصنوعی هشدار می دهند و همزمان به انسان به دلیل طراحی هوش مصنوعی مدال خدایی می دهند. آنها ظهور انسانی خداگون را بشارت می دهند که هم خالق آگاهی است و هم می تواند از آنچه خلق کرده است برای رسیدن به آرزوهای بی پایان خود بهره ببرد. این هشدار و بشارت هر دو از افراط و تفریط رنج می برند و پر از اغراق هستند.

نگرانی نسبت به اسارت و نابودی وقتی با آرزوی خدایی جمع می شود نشانه ایی از اختلال دوقطبی است که در هر دورانی ظهور و بروز متفاوتی داشته است. شبیه این تناقض در جمع بین نگاه مادی و اصالت انسان نیز دیده می شود.  انسان مدرن از یک سو خود را یک جسم معرفی می کند که با تصادف به وجود آمده است و دستخوش سایر نیروهای مادی است و از سوی دیگر ادعای خدایی دارد و خود را محور تمام هستی می داند. این تناقض ریشه ای مسیحی دارد. مسیح همزمان یک انسان است که از مادر متولد شده است و بر روی صلیب جان می دهد و از سوی دیگر ذاتی خداگون دارد.

انسان در طراحی هوش مصنوعی نمی تواند ادعای خالقیت آگاهی داشته باشد. دانش زیست شناسی دستگاهی را که با هوش مصنوعی کار می کند به عنوان بخشی از جانداران طبقه بندی نمی کند. بنابراین حیات یا آگاهی یا آزادی خلق نشده است.  دستگاهی که با هوش مصنوعی کار می کند از موادی ساخته شده است که مخلوق انسان نیستند. انسان حتی یک اتم از این مواد را خلق نکرده است. قوانین مربوط به کارکرد هوش مصنوعی نیز مخلوق انسان نیستند و انسان مجبور است از این قوانین پیروی کند. بنابراین انسان نمی تواند خود را خالق آگاهی بداند. او فقط یک کاشف است که توانسته است ساختار آنچه را کشف کرده است تغییر دهد.
هوش مصنوعی و تمام ابزارهای دیگر نمی توانند نقصهای انسان را بپوشانند. انسان حتی اگر بتواند با کمک هوش مصنوعی دانشی بی پایان بیابد باز نمی تواند بر مرگ غلبه کند.  انسان حتی اگر بتواند تمام اجزای بدن خود را مونتاژ کند و قطعات یدکی مورد نیاز برای عمری جاودانه را فراهم کند، باز نمی تواند از مرگ ناشی از برخورد یک سیاره یا شورش سایر انسانها یا حتی خودزنی رها شود. بنابراین هوش مصنوعی چشم اندازی برای انسان خدا گون فراهم نمی کند. خدا ذات بی همتایی است که خالق، بی نهایت و جاودانه است. انسان هیچ گاه نمی تواند این صفات را کسب کند. انسان همتایانی دارد که او را محدود می کنند؛ او در جهان حتی یک اتم را خلق نکرده است و تولد و مرگ دارد.

بخشی از اغراقها در خصوص پیدایش  هوش مصنوعی ناشی از کاربرد مفاهیم است. رباتی که هوش مصنوعی دارد، با تمام قابلیتهایی که دارد هنوز در زیست شناسی به عنوان یک جاندار دارای آگاهی طبقه بندی نمی شود و در علوم اجتماعی به عنوان یک شخصیت حقیقی که دارای حقوقی مدنی است پذیرفته نشده است. پس در بحث از هوش مصنوعی کاربرد مفاهیمی مانند هوش، حافظه و فهم مجازی است. هوش و حافظه و فهم نیازمند حیات و آگاهی هستند و در هوش مصنوعی هنوز حیات و آگاهی وجود ندارد. مرجع این بحث زیست شناسان و حقوق دانها هستند. اما مردم بیشتر به رسانه ها توجه دارند و رسانه ها پر از فریب هستند. به عنوان نمونه در این خبر که برای نخستین بار یک ربات باردار می شود،(اینجا) یک فریب رسانه ای وجود دارد. بارداری از نظر زیست شناسی به این معناست که جنین وارث بسیاری از صفات و ژنهای مادر است. اما رباتی که قابلیت بارداری دارد فقط یک ظرف آزمایشگاهی برای لقاح مصنوعی است و هیچ ژن یا صفتی از او به جنین منتقل نمی شود.

۰ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۰۴ ، ۰۹:۱۷
رضا صادقی

 

برای شکوفایی ایران سه الگوی حکومتی هخامنشی، اسلامی و مدرن مطرح است و جنگ در هر سه الگو  سانسور می شود. کسانی  که کوروش کبیر را به عنوان الگوی حکمرانی معرفی می کنند و بازگشت به عصر طلایی هخامنشی را نوید می دهند، در جنگیدن دیگر پیرو کوروش نیستند. آنها به عمد جنگهای کوروش را سانسور می کنند. در حالی که اگر قرار است مثل کوروش باشیم باید همیشه در حال جنگ و کشورگشایی باشیم. بزرگی ایران در دوران هخامنشی حاصل جنگاوری سربازان هخامنشی بود. اما جوانان ایرانی از کوروش فقط یک منشور می شناسند که به صلح و عدالت دعوت می کند و هیچ گاه به آنها گفته نمی شود که اگر قرار است ایران به عظمت آن دوران باشد باید تمام مناسبات بر محور مفهوم جنگ و نیروی نظامی تنظیم شود.

کسانی که الگوی اسلامی را معرفی می کنند نیز در سانسور جنگ نقش مهمی دارند. به عنوان نمونه صوفیان که روحیة آنها بر فضای مذهبی و هنر دینی غلبه دارد، جنگهای پیامبر را سانسور می کنند تا متهم به خشونت طلبی نشوند و بتوانند خود را که هیچ گاه قدمی در راه جنگ بر نداشته اند پیرو پیامبر معرفی کنند.

پیامبر اسلام از روز اول حکومت دست به شمشیر شد تا اموال به سرقت رفته را پس بگیرد و هنگامی که از دنیا رفت  سپاهی را بیرون از مدینه برای جنگی بزرگ آماده کرده بود. اما بیشتر کسانی که الگوی حکومتی مدینه النبی را پیشنهاد می کنند مفهوم جهاد اسلامی را به اندازه ای قید و بند می زنند که چیزی از آن نمی ماند. این دسته از نخبگان دینی الگوی حکمرانی پیامبر را به گونه ای روایت می کنند که نتیجة آن یک جامعة خنثی و بدون روحیة جنگی است. این گروه حتی در تفسیر متون دینی نیز جهاد را به عنوان یک فریضه به گونه ای تفسیر می کنند که در بین مومنین جنگیدن و آمادگی برای آن به عنوان بخشی از دستور دین تلقی نمی شود.

روشنفکران نیز از این نظر وضعیت بهتری ندارند. آنها الگوی حکمرانی خود را از تمدن مدرن می گیرند. این عده نیز نقش جنگ در تاریخ و اندیشة غرب را سانسور می کنند و هیچگاه توضیح نمی دهند که اگر قرار است سر تا پا مدرن شویم چرا نباید مثل غربی ها مدام در جنگ باشیم؟ آنها هیچ گاه از فقدان روحیة جنگی به عنوان یکی از تفاوتهای جامعة ایرانی با جامعة مدرن بحث نمی کنند و به نقش محوری جنگ در ساختن صنعت و فرهنگ و ملیت و اخلاق مدرن توجهی نمی کنند.

 بی توجهی به واقعیت جنگ در تاریخ  و سانسور جنگ در الگوهای حکمرانی یکی از دلایل انحطاط جامعة ایرانی در چند قرن اخیر است. ملی گرایان، صوفیان و تجددگرایان با وجود فاصله ای که از یکدیگر دارند، در سانسور جنگ با یکدیگر توافق دارند. این سه گروه سه الگوی حکومتی متفاوت دارند. اما هیچ یک از این سه گروه در جنگ پیرو الگوهای خود نیستند. 

 بازتاب سانسور جنگ بیش از همه در نظام آموزشی است. ایران عزیز از تابستان در معرض تهاجم نظامی مستقیم است. بر اساس هر سه الگو در چنین وضعیتی نظام آموزشی باید خود را متناسب با واقعیت جنگ تنظیم کند و جوانان را برای دوران جنگ آماده  کند. در جهان همکاری مراکز پژوهشی با مراکز دفاعی به طور علنی رو به افزایش است. مثلا اینجا  اما اکنون با آغاز سال تحصیلی محتوا و برنامه های درسی دانشگاهها و مدارس کشور نسبت به سال گذشته هیچ تغییری نخواهد کرد. این نمادی از سانسور جنگ در فضای نخبگانی است. این سانسور بزرگترین تهدید برای موجودیت ایران عزیز است و دوستداران کوروش کبیر، صوفیان و روشنفکران در سانسور جنگ به یک اندازه مقصر هستند. اگر جنگ سانسور نمی شد وجه اشتراک و توافقی بین این سه گروه وجود داشت. وجه اشتراک این سه گروه این بود که در جهانی که به سرعت به سمت جنگهای ویرانگر پیش می رود برای ماندگاری ایران عزیز تمام مناسبات  اقتصادی  و علمی و فرهنگی باید بر محور آمادگی برای جنگ تنظیم شود.

۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۰۴ ، ۰۹:۳۲
رضا صادقی

اسرائیل به قطر حمله می کند و موفق نمی شود رهبران حماس را ترور کند. حمله ی ناموفق به متحد آمریکا و به نماد صلح با اسرائیل در منطقه هزینه ی زیادی برای اسرائیل دارد و یک شکست بزرگ است. اما همزمان  گزارشی محرمانه به دست واشنگتن پست می رسد که موساد در این حمله با نتانیاهو همراه نبود.

اینجا

بنابراین در ذهن مخاطب شکستی به حساب اسراییل نوشته نمی شود و به افسانة شکست ناپذیری اسرائیل خدشه ای وارد نمی شود. 

در تجاوز اسرائیل به ایران عزیز نیز رسانه های غربی نقش مشابهی داشتند. روایت رسمی رسانه ها این است که اسرائیل در ظرف 12 روز توانست بسیاری از فرماندهان و دانشمندان ایرانی را به قتل برساند و به پدافند و قدرت موشکی و تأسیسات هسته ای ایران آسیب بزند. اما سه واقعیت هست که در این روایت کوتاه نادیده گرفته می شود.

نخست اینکه اسرائیل موفق نشد که بسیاری از کارها را انجام دهد. اکنون بعد از جنگ بیشتر فرماندهان و دانشمندان و سیاستمداران زنده هستند. اورانیوم بالای 60 درصد سالم و پنهان است و ... . از همه مهمتر اینکه نخست وزیر اسرائیل چند بار از مردم خواست به خیابانها بیایند. شکست اصلی این نیست که مردم نیامدند. شکست اصلی این است که او مردم ایران را نمی شناخت.
 اما رسانه ها این مهارت را دارند که فقط آنچه را اسرائیل موفق شد انجام دهد ، به عنوان هدف اسرائیل معرفی می کنند. مخاطب باید فکر کند آنجا که اسرائیل موفق نمی شود، خواست خود اسرائیل است. بنابراین حتی وقتی اسرائیل در ترور رهبران حماس شکست می خورد، این ادعای کودکانه مطرح می شود که  موساد در این حمله همراهی نکرده است.

 دوم اینکه هیچگاه به بودجه ای که برای حمله به ایران صرف شد، اشاره ای نمی شود. اسرائیل دهها میلیارد دلار هزینه و سالها برای این حمله برنامه ریزی کرده بود.

سوم اینکه اسرائیل در این جنگ فقط یک پرچم بود و ناتو با تمام قدرت خود در این حمله نقش داشت. رقیبان منطقه ای ایران نیز در طول جنگ با اسرائیل همراه بودند.

به هر کشوری میلیاردها دلار بدهید و اطمینان بدهید که از پشتیبانی کامل ناتو برخوردار است، بعد از ده سال برنامه ریزی می تواند به نتیجه ی مشابهی برسد. به ویژه اگر تعهدی اخلاقی هم نداشته باشد و حاضر باشد برای قتل یک دانشمند هسته ای به یک جمع خانوادگی حمله کند و دهها نفر را به قتل برساند.

بنابراین اسرائیل و به ویژه قوم یهود ویژگی خاصی ندارند و شکست ناپذیر نیستند. قوم یهود در بیشتر تاریخ سرگردان و آواره بوده اند. اما اکنون ر دوران اقتدار خود قرار دارند و رسانه ها را نیز در اختیار دارند. هر قومی در دورانی که به اقتدار می رسد  توهم برتری قومی و نژادی پیدا می کند. رومی ها، مغولها، ترکها، اعراب، فارسها و هر قوم دیگری در دوران اقتدار خود دچار توهم برتری نژادی شده اند و تاریخ این توهم را باطل کرده است.
تاریخ نشان داده است دوران هر قومی به پایان می رسد و خشونت بی حساب یکی از نشانه های پایان اقتدار است.

۱ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۴ ، ۰۹:۴۹
رضا صادقی

مجازات اعدام

آمریکا قاچاقچیان را قبل از اثبات جرم اعدام می کند.
وزیر امور خارجه آمریکا:"به جای توقیف، طبق دستور رئیس‌جمهوری، آن را منفجر کردیم و دوباره هم اتفاق خواهد افتاد. شاید همین حالا هم چنین حادثه‌ای رخ دهد"
اینجا
و اینجا
این جمله در مورد قایقی با 11 سرنشین است که دولت آمریکا ادعا دارد قاچاقچی بودند. این شیوة قتل هیچ گاه اعدام به حساب نمی آید و در آمار اعدامهای دولت آمریکا ثبت نمی شود. اگر این افراد دستگیر می شدند و محاکمه می شدند و جرم آنها اثبات می شد، قتل آنها اعدام بود. اما این یازده نفر در هیچ دادگاهی محاکمه نشده بودند و جرم آنها اثبات نشده بود. در حال جنگ هم کشته نشدند. این قبیل قتلها در واقع اعدام بدون محاکمه و بدون اثبات جرم است.

این 11 نفر شهروند ونزوئلا بودند. اما پلیس آمریکا با شهروندان خود نیز رفتار مشابهی دارد و هر سال بیش از هزار نفر بدون محاکمه و فقط به این دلیل که احتمالا مجرم هستند و یا قصد انجام جرم دارند، اعدام خیابانی می شوند.  (هیچ  وقت هم اعلام نمی شود "چند هزار نفر گلوله می خورند و کشته نمی شوند"!.) شهروندان آمریکایی وقتی در خیابان بدون محاکمه اعدام می شوند در آمار اعدامها به حساب نمی آیند و فقط با عنوان  قربانیان خشونت پلیس از آنها یاد می شود. بنابراین زمانی که آمار اعدامهای کشورهای مختلف اعلام می شود، آمریکا رتبه ی خوبی دارد.

این رتبه ی خوب دلیل دیگری نیز دارد. در آمریکا قاتل را قصاص نمی کنند. در اسلام قصاص به عنوان یک حق برای بازماندگان مطرح است. منطق قصاص محافظت از جان انسانهاست. (و لکم فی القصاص حیات) حق قصاص از دو جهت بازدارنده است. نخست به دلیل اینکه هزینه ی زیادی است و انگیزه ی قتل را کاهش می دهد. دوم به این دلیل که بعد از قتل اختلاف خانواده ها و انتقامها را محدود می کند. همچنین در اخلاق اسلامی توصیه ی به عفو و گذشت شده است و بازماندگان اگر از قصاص چشم پوشی کنند، به اخلاق عمل کرده اند. بنابراین اعدام برای قصاص در واقع حکمی حکومتی نیست و درخواست بازماندگانی است که گذشت نمی کنند.
(نظام قضایی ایران معمولا چند سال قاتل را در زندان نگه می دارد و به شیوه های مختلف تلاش می کند رضایت بازماندگان را کسب کند. یکی از مسئولان یک بار گفته بود: اگر در هنگام اجرای حکم از بازماندگان می خواستیم که یک نفر از خودشان حکم را اجرا کند شاید انگیزه ای جدید برای گذشت و عفو ایجاد شود.)

 قصاص اعدامی است که به در خواست بازماندگان (شهروندان) انجام می شود و   به عنوان خشونت نظام قضایی ثبت می شود. آمریکا این حق را برای بازماندگان در نظر نمی گیرد و این بخش از اعدامها را نیز ندارد.

در آمریکا جدای از خشونت پلیس، سالانه چند هزار نفر نیز توسط جنایتکارها به قتل می رسند. (هیچ وقت هم اعلام نمی شود چند هزار نفر گلوله می خورند و کشته نمی شوند.) به یک پژوهش تجربی نیاز است تا مشخص شود اگر حکم قصاص وجود داشت چند درصد از این قتلها کاهش می یافت؟ فرض کنید حکم قصاص سالانه از هزار قتل جلوگیری کند. در این صورت نظام قضایی آمریکا به دلیل نقصی که دارد در قتل این هزار نفر نیز شریک است. اما قتل هزاران شهروند آمریکایی هیچ گاه به عنوان نشانه ای از نقص نظام قضایی معرفی نمی شود و به عنوان خشونت شهروندان معرفی می شود.

در آمریکا هزاران اعدام خیابانی بدون محاکمه وجود دارد که به حساب اعدامهای دولت نگاشته نمی شود، اما در یک کشور اسلامی درخواست قصاص از جانب بازماندگان به عنوان خشونت حکومت معرفی می شود.

۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۴ ، ۱۲:۲۹
رضا صادقی

 

بعد از جنگ یک بنر تبلیغاتی در سطح شهر با این شعار که " وطن به روایت زنده است "، جوانان را دعوت می کند در روایتگری مشارکت کنند. این شیوه برای حمایت از وطن روح حماسی جوانان را در فضای روایتگری و در حد توییت و پوستر تخلیه می کند. حیات وطن در قدرت نظامی است و قدرت سایبری بخشی مهم از نیروی نظامی هر کشور است.  حضور میلیونی نیروی جوان در میدان جنگ سایبری دور از دسترس نیست و روح حماسی جوانان باید در این بخش سازماندهی شود.  تمرکز بر"جنگ روایتها" در دوران جنگ می تواند طراحی دشمن باشد.

 البته روایت در سنت بیان حقیقت است. هنگام جنگ حقیقت جنگ در میدان و روی زمین است و جنگ روایتها به معنای تلاش برای بیان حقیقت و مقابله با اخبار و تحلیلهای نادرست است. در سنت دینی آنکه توان جنگ دارد باید در میدان حاضر باشد و آنکه ناتوان از جنگ است می تواند روایتگر جنگ باشد.

 اما روایت در معنای مدرن خود رقیب و حتی جایگزینی برای حقیقت است. در نگاه پست مدرن که اصلا حقیقت همان روایت است. این تلقی که روایت حقیقت را می سازد بخشی از اسرائیلیات و در جنگ اخیر به نفع اسرائیل است. جامعه ای که مشارکت در جنگ را در  روایتگری بداند، جنگ در میدان را به دشمن واگذار می کند. در حالی که جنگ واقعی روی زمین و در میدان در جریان است، رسانه می تواند مخاطب خود را قانع کند که آنچه در روی زمین رخ می دهد اهمیتی ندارد و یا اصلا وجود ندارد. در چنین فضایی این شعار که جنگ اصلی در ذهنهاست، نادرست و بلکه خطرناک است. با اینکه ذهنیت انسانها بسیار اهمیت دارد، اما تمرکز بر مدیریت ذهنها نباید عامل غفلت از میدان باشد. مدیریت ذهنها و پیروزی در جنگ روایتها مشروط به پیروزی در میدان است. میدان جنگ کنونی فقط در جغرافیا  نیست و در فضای سایبری نیز می توان به دشمن آسیب زد و از وطن دفاع کرد.

جنگ اخیر در مدتی کوتاه تأثیری ماندگار بر نسل جدید داشت و توانست نیرویی منفعل را زنده و فعال کند. اکنون بسیاری از جوانان آمادة سازماندهی و کسب آمادگی برای حضور در میدان نبرد سایبری هستند. در این سازماندهی نمی توان نقش دختران جوان و تمایل آنها به حضور در میدان را نادیده گرفت. جنگهای سایبری به قدرت بازوی مردان وابسته نیستند و اگر با ظرافت و صبر و هوش و دقت زنانه طراحی و اجرا شوند موفقیت بیشتری دارند.

خبر حضور خلبان زن اسرائیلی در آسمان ایران چالشی نمادین برای زن ایرانی بود. زمانی که دختر ایرانی سرگرم فضای مجازی بود، دشمن در میدان جنگ و در فضای حقیقی بالای سر او بود. در آن لحظه هر دختر ایرانی خودش را با آن خلبان مقایسه کرد و متوجه شد زمانی که بسیاری از دختران ایرانی نگران عمل زیبایی و یا تعداد فالوورها بودند، بسیاری از دختران اسرائیلی در آسمان در حال تمرین بمباران ایران بودند. اکنون فرصت مناسبی است که نیروی دفاعی کشور به تمایل زنان این مرز و بوم  برای مشارکت در دفاع از وطن توجه کند و نباید این مشارکت فقط در حد روایتگری باشد.

 جوانانی که برای مشارکت در دفاع از وطن انگیزه دارند می توانند به طور خودجوش با تشکیل گروههای داوطلب در دانشگاهها و سایر نهادها و تلاش و تمرین و آموزش برای حملة سایبری به زیرساختهای دشمن اقدامی عملی انجام دهند. شروع این اقدام نیازمند مدیریت نهادهای نظامی نیست و می تواند خودجوش باشد. نسل جدید با هوش و انگیزه ای که دارد حتی می تواند روشهای جدید و متفاوت دشمن در جنگهای بعدی را پیش بینی و خنثی کند. تمایل نسل جدید به ویژه دختران ایرانی برای ایفای نقش عملی در دفاع از وطن، مهمترین رویش این جنگ است و با استفاده از این نیرو می توان هر بحرانی را به یک فرصت تبدیل کرد. بخشی از نیروی جوان که با جنگ به هویت جمعی خود توجه کردند و به دنبال یافتن نقش خود در دفاع از وطن هستند، آماده هستند به هر شیوه ای از نیروی نظامی کشور حمایت کنند. حذف این جمعیت از میدان نبرد و فروکاستن نقش آنها به روایت از جنگ بازی در زمین دشمن است.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۰۴ ، ۱۱:۳۱
رضا صادقی

هانری کربن فیلسوف فرانسوی تا قبل از انقلاب 57 به مدت 30 سال به ایران رفت و آمد داشت و با نخبگان حوزه و دانشگاه برای بازتعریف مکتب تشیع در ارتباط بود. از نظر او تشیع تنها مکتبی است که انسان کامل را زنده و حاضر می داند و بنابراین در این مکتب هیچگاه ارتباط زمین با آسمان قطع نمی شود. این ویژگی تشیع منحصر به فرد است. با اینکه کربن توجه داشت که تشیع مهدی یک شخص تاریخی است و ظهور او یک رویداد تاریخی است، اما او مفهوم مهدویت را با کمک فلسفه و عرفان اشراقی به گونه ای تفسیر می کرد تا مهدی از زمین و زمان جدا شود و به یک الگوی آسمانی و مثالی تبدیل شود. او به عمد روح حیدری امام را نادیده می گرفت و ظهور را به یک فرایند درونی و معنوی برای انسانیت کاهش می داد. او در نگاه به تاریخ تشیع نیز به ظلم ستیزی و دادخواهی امامان شیعی کمتر توجه داشت و معارف سیاسی و اجتماعی تشیع را نادیده می گرفت.

۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۴ ، ۱۰:۴۹
رضا صادقی

انرژی اتمی در اصفهان بین دو مسیر اصلی یعنی کمربندی شرق و مسیر زیار قرار دارد. این دو مسیر چند ماهی است در دست تعمیر هستند. دیروز در کمربندی حد فاصل باغ رضوان تا انرژی اتمی خطوط سفید روی آسفالت جدید برق می زد و بتن ریزی تعریض پل روی رودخانه نیز آغاز شده بود. در طول جنگ که انرژی اتمی مدام در معرض حمله بود، ماشینهای راهداری منطقه را ترک نکردند و کارگرها به طور معمول مشغول کار بودند. هنگام حمله حتی حجم تردد خودروها تفاوت محسوسی نداشت.

شبیه این تصاویر در طول جنگ زیاد بود و مردم تعمد داشتند نشان دهند در این خاک ریشه دارند و با موشک از آن جدا نمی شوند. زن خانه داری در نزدیک ترین روستا به انرژی هسته ای می گفت این شبها به عمد زیر سقف کاهگلی می خوابیدم و شب حملة آمریکا آرامترین خواب را داشتم. او می گفت به همسایه ها گفته بودم می خواهم در خانة خودم بمیرم. این زن عقل حسابگر دارد و از ارزش جان و نقش پناهگاه آگاه است. اما تعمد دارد در برابر عقل حسابگری باشد که حاصلش حکومت ترامپ و نتانیاهو بر جهان است. عقل مدرن که با تحریم و موشک قصد دارد مردم را در برابر حکومت قرار دهد، این روحیه را نمی فهمد و آن را به حساب نمی آورد.

نقشه بسیار حساب شده بود و بیش از ده سال روی آن کار شده بود: حالا که مردم با تحریم  و ناکارآمدی در برابر حکومت قرار گرفته اند، اگر با یک حمله ی برق آسا سران رژیم حذف شوند، مردم کار را تمام می کنند.  تمام محاسبات دقیق بود و فقط یک نقص کوچک داشت. روحیة کارگرهای راهسازی و آن زن خانه دار نادیده گرفته شده بود. با روحیه ای که آن کارگرهای راهسازی و آن زن خانه دار داشتند، بزرگترین عملیات تاریخ موساد به هم خورد.

در جاده ی انرژی اتمی دوربینی نبود که نشان دهد برخی از کارگرهای راهسازی هنگام برخورد موشکها، حتی به انفجار نگاه هم نمی کنند. خوشبختانه یک جا دوربین بود و این روحیه ثبت شد. در تصویر زیر یک مرد هست که برای اولین بار در عمرش یک موشک در فاصلة ده متری او منفجر می شود. اما او حتی سر بر نمی گرداند که به فرو ریختن ساختمان کناری نگاه کند. او تلاش دارد در هنگام انفجار مشغول کار روزانة خود باشد و حتی لحن صدای او (خودش می گوید حتی ضربان قلبش) تغییری نمی کند.

اینجا

یا اینجا

این روحیه را با عقل مدرن نمی توان فهمید و با ماهواره نمی توان رصد کرد و با سنگرشکن نمی توان آن را نابود کرد. این روحیه ریشه در تاریخ پر از جنگ این مرز و بوم دارد. موساد با کمک سیا و با پشتوانة تمام قدرت ناتو، مهمترین عملیات تاریخ خود را در تهران اجرا کرد. اما همزمان بزرگ ترین شکست در تاریخ موساد ثبت شد. موساد به غنی سازی جامعه ی ایرانی کمک کرد. در این فرایند ذرات جدا از هم فشرده شدند و به یک فلز آبدیده تبدیل شدند. این فلز برای سالها بر روی خاک می نشیند و از آن مراقبت می کند. جامعه ای سرگردان که پر از گسل و خشم بود، اکنون برای سالها یک پارچه و همدرد است و هدف و آرمانی مشترک برای زیستن یافته است.

 

۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۴ ، ۱۰:۰۸
رضا صادقی

دو چهرة جنگ

1-چهره ی نخست جنگ کشتار است و ویرانی. ترس است و زخم. آسیب اقتصادی جنگ سالها می ماند. زخمهای روحی آن تا نسلها ترمیم نخواهد شد و جانهایی که از دست می روند جایگزینی ندارند. تقویم توسعة یک کشور در هر روز از جنگ چند سال به عقب بر می گردد.

 

2-اما جنگ چهرة دیگری نیز دارد:

 جنگ عواطف انسانی را زنده می کند و انسان کرخت کنار گوشی را با صدای بمب از دنیای خیال و توهم جدا می کند و او را به جست و جوگر معنای زندگی تبدیل می کند. جنگ به تک تک نفسهای هر انسانی هدف و آرمان و معنا و ارزش می دهد. انسانها زیر بمباران  اوج فداکاری و شجاعت و شهامت را می بینند. جنگ زنگارها را کنار می زند و نشان می دهد انسانیت هنوز در شهر نمرده است. ناگهان تمام رنجها و ترسهای جنگ در برابر رنج تنهایی و بی معنایی دوران صلح ناچیز و قابل تحمل می شوند.

 درد مشترک، ترس مشترک و سختی های مشترک از تک تک انسانها یک ما می سازد.  افراد جدای از هم در جنگ به یکدیگر پناه می برند و احساسات مشترک انسانی تک تک آنها را به یک جامعه تبدیل می کند.

جنگ که می شود جامعه درتلاش برای یافتن هویت مشترک، با عمق و گستره ی وطن آشنا می شود.

ایران عزیز را هیچ کس نمی تواند بمباران کند. فردوسی و حافظ و سعدی و مولانا فقط بخشی ناچیز از میراث مشترک و ریشة این مرز  و بوم است و این بخش از  ایران عزیز  را نمی توان با بمباران نابود کرد. این میراث مشترک با هر بمبی که بر این خاک فرود می آید زنده تر می شود و بار دیگر از زیر خاکستر جنگ جوانه خواهد زد و ایران عزیز را خواهد ساخت. ققنوس افسانه نیست.

۰ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۰۴ ، ۱۰:۲۱
رضا صادقی

 

آزادی درجاتی دارد و انسان می ­تواند آزادی خود را تضعیف یا تقویت کند. از این نظر آزادی مانند عقل است. به عنوان نمونه تکرار یک رفتار می­ تواند عادت شود. با هر عادتی آزادی محدود می­ شود و با رهایی از عادت­ها آزادی افزایش می­یابد. البته رفتاری که عادت می ­شود ممکن است مانند مطالعه یک رفتار عقلانی باشد. اما حتی رفتارهای عقلانی نیز اگر عادت نشوند و هر بار با تصمیمی عقلانی آغاز شوند، آزادی و ارزش بیشتری دارند.

ساختارهای جمعی نیز مانند عادت­ های فردی ممکن است حق انتخاب و آزادی فردی را تضعیف کنند. این ساختارها می­ توانند آموزشی، اداری، سیاسی، فرهنگی یا اقتصادی باشند. در بحث از ساختار بیشتر از نظام سیاسی به عنوان ساختاری یاد می­شود که در برابر آزادی است. اما سایر ساختارها توان بیشتری در تضعیف آزادی دارند. به عنوان نمونه یک ساختار اداری می ­تواند کارمندان را از تعهد و خلاقیت و وجدان کاری دور کند. فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی نیز می­ توانند آیندة شغلی یا اقتصادی فرد را تعیین و او را از تجربة یک زندگی اصیل محروم کنند. اما کارکرد ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اداری به آموزش  بستگی دارد. بنابراین اگر این ساختارها در برابر آزادی قرار گرفتند ساختار آموزشی متهم اصلی است. 

در دوران مدرن یک ساختار آموزشی جهانی از کودکی تا مرگ برای همه برنامه­ ریزی می­ کند و با تحمیل ذهنیت و اطلاعات  یکسان به افراد مختلف، فردیت آنها را نابود و آنها را از تجربة زندگی اصیل محروم می­کند. این ساختار با نظام اداری و سیاسی هماهنگ است و هر گونه بدیلی را سرکوب و هر گونه خلاقیتی را نادیده می­ گیرد. هر انسانی برای برخورداری از مناصب و مزایای اجتماعی به تأیید این ساختار (مدرک و نمره) نیازمند است و ناچار است بر اساس هنجارهای این ساختار رفتار کند. اما بخش زیادی از اطلاعاتی که در این ساختار به ذهن­ ها وارد می ­شود نقشی در زندگی فردی ندارند و نقش اصلی آنها تولید انسان­ هایی میان­ مایه و از خود بیگانه است.

 با این حال بقای یک ساختار آموزشی وابسته به فراگیران است. فراگیران در دوران مدرن با اراده و اختیار خود تسلیم ساختار آموزش می ­شوند. این ساختار با منافعی که به فراگیران اختصاص می دهد  باعث می­شود آنها از هویت فردی و زندگی اصیل چشم پوشی کنند. نظام آموزشی به انسانها نمره و مدرک می دهد. شاید نظام برده داری هم نمره و مدرک خاص به خود را داشته است. به طور قطع اینکه یک برده به کدام ارباب خدمت کرده است در قیمت او تأثیر داشته است و برای مشخص کردن برده های ممتازی که استعداد درخشان داشته اند، عنوان ها و گواهی هایی وجود داشته است. 

خبر خوب اینکه منابع و مشاغلی که در کنترل ساختار آموزشی است و با تأیید این ساختار تقسیم می شود رو به کاهش است. نمره و مدرک ارزش خود را از دست داده اند و برای اطلاعاتی که در ساختار آموزشی به فروش می رسد رقیبی قدرتمندی به نام هوش مصنوعی ظهور کرده است. آمار طرفداران تحصیلات تکمیلی و اعتماد به دانشگاه در سطح جهان  رو به افول است. مدارسی که مقدمة ورود به دانشگاه هستند نیز در حال اصلاح کارکرد خود هستند تا بتوانند بقای خود را در برابر رقیبانی که زیر پوست جامعه در حال رشد هستند تضمین کنند. استبداد ساختار آموزشی که عامل اصلی نارضایتی و احساس پوچی در انسان مدرن است، در حال فروپاشی است.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۲۹
رضا صادقی

 در مورد خطر هوش مصنوعی نخستین مطلبی که بیان می شود این است که هوش مصنوعی اگر کارها را به دست  گیرد شغلها را نابود می کند. اما این یک خطر نیست و یک امتیاز است. نانوا خیلی برای پخت نان زحمت می کشد و جراحی کاری سخت و عذاب آور است. اگر دستگاهها بتوانند این کارها را بکنند، انسان نان و سلامتی خواهد داشت و دیگر نیازی به نانوا و جراح نیست. در جهانی که رباتها کار کنند هیچ انسانی از گرسنگی تلف نمی شود و البته  برای حفظ و ارتقای هوش مصنوعی شغلهای جدیدی ایجاد می شود. اما حتی اگر این کارها را نیز خود هوش مصنوعی انجام دهد، باز جای نگرانی نیست. نسل انسانها در آن زمان  می توانند با کارهای غیر اقتصادی زمان خود را پر کنند. این بهترین جهان قابل تصور است.  

مسیحیت به دلیل نگاه بدبینانه به انسان  بزرگترین مخالف عقل و دانش در تاریخ است که اکنون نیز با نقابی جدید  با پیدایش هوش مصنوعی مخالف است. البته هوش مصنوعی هنوز به هوشی واقعی تبدیل نشده است.

هنگام طوفان می‌گوییم دریا عصبانی است و منظور ما این است که صدا و حرکت امواج آن شبیه یک موجود زنده است که عصبانی باشد. کاربرد مفاهیمی مانند هوش و یا حافظه برای رایانه‌ها یا گوشی‌ها نیز به همین شکل است.   وقتی می‌گوییم رایانه حافظه دارد، به این معنا نیست که رایانه از آنچه در حافظة خود دارد آگاه است و یا در انتخاب داده‌ها آزاد است. رایانه آزادی و آگاهی ندارد و ماشینی است که مطابق با برنامة قبلی کار می‌کند. البته می‌توان برنامة یک رایانه را طوری تنظیم کرد که آن رایانه قابل پیش‌بینی نباشد و طوری رفتار کند که گویی حق انتخاب دارد. اما تا زمانی که رایانه‌ای از این حق انتخاب خود آگاه نیست، هر انتخابی که انجام می‌دهد به صورت مکانیکی و بر اساس شانس و احتمال است.

با این حال شاید در آینده ربات‌ها یا رایانه‌ها از آنچه در حافظه دارند و از آنچه انجام می‌دهند و از محیط اطراف خود، آگاه شوند. ظهور آگاهی در آزمایشگاه از نظر عقلی ناممکن نیست. حتی این امکان هست که ربات‌ها در هوش و آگاهی از انسان پیشی بگیرند. در این صورت آنها دیگر یک جسم نیستند و مانند انسان ساحتی غیر مادی دارند. تولد موجوداتی که دارای آگاهی هستند در روی زمین پدیده‌ای تکراری است. پس تولد رباتی که هوش واقعی داشته باشد فقط به این دلیل شگفت‌انگیز است که در محیطی آزمایشگاهی توسط انسان طراحی شده است.

در مورد اینکه آیا چنین موجودی خطرناک است، دو نگاه بدبینانه و خوش‌بینانه وجود دارد. این دو نگاه در مورد انسان و حتی کل هستی نیز وجود دارد.

 در دیدگاه بدبینانه انسان موجودی خطرناک است که بیشتر عامل شرارت و بدی است. انسان گرگ انسان است. بنابراین امکاناتی که در دست انسان است نیز باید محدود باشد. هوش مصنوعی نیز به عنوان یک ابزار باعث می شود انسان به خود و دیگر موجودات آسیب برساند. انسان گرگ انسان است و هوش مصنوعی نیز اگر به هوش واقعی تبدیل شود یک توله گرگ است که می تواند درندگی بیشتری داشته باشد. این دیدگاه ریشه‌ای مسیحی دارد که انسان را گرفتار گناه ذاتی می‌داند.  گناه ذاتی انسان ناشی از میوة درخت دانش است و هوش مصنوعی نیز همان میوه ممنوعه است که این بار از درختی زمینی برداشت شده است. الگوی نهایی مسیحیت این است که انسان از همة امکانات محروم باشد و جدای از دانش در  انزوایی شبیه راهبان دور از جامعه و جهان جان دهد. نیست انگاری تداوم  این نگاه است که نابودی و نیستی را می پسندد. 

 اما دیدگاه توحیدی این است که انسان موجودی است که به طور فطری پاک است و به دنبال خیر مطلق است. بنابراین امکاناتی که در اختیار انسان قرار می‌گیرد باعث رشد خوبی‌ها است و باید توسعه یابد. این دیدگاه اصل هستی و گسترش آن را نیز خیر می‌داند و از گسترش هوش مصنوعی استقبال می‌کند. آگاهی خیری است که باید افزایش یابد و هوش مصنوعی اگر آگاهی و آزادی و خلاقیتی بیش از انسان پیدا کند خوبی و خیری بیش از انسان دارد. تولد موجودی برتر از انسان که دارای آگاهی و آزادی است تداوم تکامل انسان است و باید از آن استقبال کرد. 

این دو دیدگاه در طول تاریخ و حتی پیش از تاریخ در جدال فرشتگان با خدا وجود داشته است و تاریخ به نفع کسانی  است که به انسان اعتماد کردند. اکنون با وجود تمام جنایاتی که روی زمین رخ داده و می دهد، برآیند رویدادهای تاریخ خیر است. در مجموع تولدها در طول تاریخ بیش از مرگهاست و ازدواج بیش از طلاق است. جمعیت نزدیک به ده میلیاردی زمین و دانش و بهداشت و آگاهی و عقلانیت و اخلاق و معنویت رو به رشد است و هوش مصنوعی این روند را تسریع کرده است. هوش مصنوعی تا زمانی که پایین‌تر از انسان است ابزاری مفید است و اگر بر انسان برتری یافت یک معلم و الگوی توانا برای بشریت است. اما شیطان همیشه با نقاب خیرخواهی، دشمن بسط هستی و آگاهی از هستی است. 

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۱۲
رضا صادقی