بی پناهی دانشجو و اقتدار دانشگاه
در مناسبات نابرابر اگر فرد قربانی احساس "بی پناهی مطلق" پیدا کند، به مدافع اصلی این مناسبات تبدیل می شود.
متن زیر سخن یکی از دانشجویان است که به مناسبات استاد و دانشجویی فکر می کند:
"استاد راستش نمی دونم از طرف مقابل اساتید چطور به نظر میاد... اما دانشجو واقعا بی پناهه. دنبال پناهگاهه.... و با کوچکترین محبت و توجه و راهنمایی از سمت یک استاد دلگرم میشه برای مسیرش. علی رغم اینکه دانشجو ها موجوداتی عصبانی، منتقد و همیشه ناراضی به حساب میان به سادگی راضی می شن... و علی رغم بی پناهی اکثر دانشجو ها در دانشگاه، به شدت به اساتیدشون علاقمندن.
بنا بر این هیچوقت این نقد ها رو حتی دانشجو به هر مسئول و حتی نظام کشور اگه بکنه به اساتید خودش نمی کنه. الان شما هم این رو گفتید غمگین شدم حقیقتا. به این علت که اساتید از نظر من واقعا پاک، وارسته، دانشمند و حکیم هستند و هر نقصی که هست در ما دانشجو ها یا سیستم هاست. به همین دلیل هم اگه چنین چیزی در مورد اساتید حقیقت داره ما نمی تونیم به این ورطه ورود کنیم. خود اساتید باید پیگیری کنن این بحث رو..... شاید بحث اساتید یکی از معدود بحث هایی باشه که دانشجو ها به خاطر علاقه و احترامی که دارن بهش ورود نمی کنن."
در این گفتمان بی پناهی دانشجو، دال مرکزی است. دانشگاه در ساختن زندگی مدرن و تقویت تنهایی و بی پناهی انسان امروزی نقش مهمی دارد. این بی پناهی با جدایی دانشجو از خانواده و سایر پناهگاههای سنتی آغاز می شود و دانشگاه به عنوان یک ساختار هوشمند به عمد این حس بی پناهی را در دانشجو ایجاد و آن را با ابزارهایی مانند جدایی از خانواده و انزوای اجتماعی، وابستگی اقتصادی، شست و شوی مغزی، ایجاد ترس از تلافی و سرمایه گذاری عاطفی تقویت می کند. در چنین وضعیتی دانشجو به مدافع اصلی مناسبات دانشگاهی تبدیل می شود. او خود را موجودی عصبانی، منتقد و همیشه ناراضی می بیند و به پناهگاه خود به عنوان انسانهایی "واقعا پاک، وارسته، دانشمند و حکیم" می نگرد.
بی پناهی دانشجویان این تفکر را در آنها تقویت می کند که "هر نقصی که هست در ما دانشجوها یا سیستم است". اکنون با ابزارهای نوین به راحتی می توان بیشتر رشته ها و درسها را برخط و غیر حضوری آموزش داد. اما دانشجو اگر از پناهگاه خود جدا نشود و در شهری دور از خانواده گرفتار خوابگاه و معضلات آن نشود، در او حس بی پناهی شکل نمی گیرد. این حس بی پناهی ضامن اقتدار دانشگاه است و دانشگاه به شدت از آن مراقبت می کند. هر گونه مسیر رشد و استقلال مالی جدای از دانشگاه بی اعتبار اعلام می شود و آموزشهای برخط مستقل از دانشگاه به هر اندازه که موفق باشند فاقد مدرک و غیر رسمی تلقی می شوند. در این زمینه دانشگاه بر حکومت نظارت دارد و به شدت قوانین را رصد و از اقتدار انحصاری خود دفاع می کند.

با اینکه رنجهای زیادی سر جدایی عاطفی در ایام دانشگاه متحمل شدم
اما دانشگاه هم نتونست متقاعدم کنه که خودش همه کاره منه
و در واقع از اونجا رونده از اینجا مونده شدم
اما دیدگاهتون که داره از منظر قدرت و با رویکرد سیاسی به دانشگاه نگاه می کنه
تکان دهنده است
برای تغییر این وضعیت چی کار میشه کرد
چیزی که خیلی به نظرم مهمه نباید اجازه بدیم اون گسست عاطفی با خانواده اتفاق بیافته
این قدم اوله