لطفا این دو برده را آزاد کنید.
برده ها به زور از خانواده جدا می شدند و زندگی آنها برای منافع طبقات بالاتر تباه می شد. اما می توان نوعی برده داری را تصور کرد که به جای زور از فریب استفاده می کند. در رشتة ادبیات دانشگاه یک گرایش هست که آیندة شغلی ندارد. بیشتر دانشجویان نیز این گرایش را برای ارشد انتخاب نمی کنند. اما امسال برای این گرایش دو دانشجو از شهرستان آمده اند و کلاسهای ارشد با حضور این دو دانشجو برگزار می شود. استاد آنها تعجب کرده بود که چرا این دو انسان فهمیده و با استعداد باید برای شنیدن این مطالب از خانواده جدا شوند و در خوابگاه ساکن شوند. می گفت دخترکان ساده و نجیبی هستند. او می گوید این بخش از کارهای ادبی را می توان به طور آزاد به سادگی یاد گرفت و اصلا الان ماشین بخشی از کارهای ویرایشی را به خوبی انجام می دهد و برای این مدرک در جامعه شغلی وجود ندارد.
اما استاد آنها در پایان برای تسکین وجدان خود می گوید: "من عضو گروه هستم" و ما باید به دانشجویان امید بدهیم و نمی توانم آنها را ناامید کنم. فقط سربسته به آنها گفته ام جوانی و عمر خیلی قیمت دارد و آن را به راحتی از دست ندهید.
جملة کلیدی (دال مرکزی) در این گفتگوی دوستانه این جمله است که "من عضو گروه هستم." در این نگاه منفعت اقتصادی و طبقاتی معیار اصلی است. جناب وزیر، ریاست محترم دانشگاه در زمین بازی شما دو جوان دیگر قرار است برای منافع طبقة ممتاز قربانی شوند. از این کلاسهای دو نفره و سه نفره در دانشگاه زیاد است. حتی ممکن است عنوانهای مقدسی مانند عرفان و علوم قرآن و حکمت داشته باشند. اما هدف اصلی پر کردن برنامة کاری استادان است. حتی بخشی از واحدهای درسی رشته هایی که کاربرد دارند نیز با همین هدف ارائه می شود.
در چنین رشته هایی هر استادی برای جلسة اول یک سخنرانی آماده دارد که می تواند آن رشته و گرایش را به عنوان حلقة مفقودة دانش معاصر و راه حل مشکلات انسان معاصر جلوه دهد. نظام برده داری هنوز پابرجاست و این بار به جای زور از فریب استفاده می شود. مفاهیمی مانند نمره و استعداد درخشان و مدرک بخشی از ابزارهای فریب هستند. حتی شریک کردن دانشجویان در بخشی از بودجه ای که از دولت دریافت می شود نیز راهی برای پایداری این نظام طبقاتی است. تأمین خوابگاه و غذای ارزان و اخیرا پرداخت حقوقی اندک به برخی از دانشجویان دکتری درهمین راستاست. البته برده داران دوران استعمار نیز حتما برای برده ها دوره های آموزشی می گذاشتند و برخی از آنها را به عنوان بردة نمونه معرفی می کردند. امکانات اولیة زندگی را نیز مجبور بودند برای بردگان تأمین کنند. اما آنها اگر الگوی دانشگاه را داشتند شاید تا این اندازه بدنام نبودند.
پی نوشت:
گام نخست برای آزادی این جوانان و نجات آیندة آنها غیر حضوری کردن این قبیل کلاسهاست.
وای چه تصویر تاریکی
اجازه بدین نپذیریم ازتون
نمیشه یعنی
بر همین منوال باشه داداش منم برده است
اومده فلسفه علم بخونه در پونصد کیلومتری خونه ش و دور از زن و بچه
اما اون خوشحاله که کسی با استدالالهایی شبیه استدلال متن شما این رشته رو حذف نکردهگ
البته نمی دونم فلسفه علم دانشگاه امیرکبیر قیاس خوبی هست با رشته نمی دونم ویراستاری یا چی که در زیرشاخه ادبیات دانشگاه شما ارائه شده یا نه ....
وولی خیلی تاریک تصویر کردید فضا رو