هیوم در فصل دوم از کتاب پژوهش به بحث از منشأ تصورات می پردازد.[1] در این نوشته خلاصه این بخش را نقل می کنم و ضمن اشاره به دگم اصلی هیوم، نکاتی انتقادی را در پانوشت بیان می کنم.
هیوم نخست همة ادراکات را به تصور و تأثر تقسیم می کند. تأثر حاصل تجربة مستقیم است و تصور کپی آن است که در حافظه می ماند. هنگام نگاه کردن به رنگ سبز تأثری از این رنگ دریافت می شود و بعد از آنکه دیگر به رنگ سبز نگاه نمی کنیم تصوری از آن در حافظه می ماند. تفاوت این دو دسته از ادراکات در وضوح و قدرت آنهاست. تأثر نسبت به تصور قدرت و روشنی بیشتری دارد. مثال هیوم این است که تجربة عشق (تأثر) با تصور عشق متفاوت است و تصور عشق هیچگاه هیجان و آشفتگی