دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۷۴ مطلب با موضوع «نقد دانشگاه» ثبت شده است

دانشگاه حتی ممکن است دوره های آشنایی با جادوگری برگزار کند.

وقتی جادو در ادبیات و الهیات و رمانها و سریالها و تاریخ مطرح است
برگزاری یک دوره ی درسی در این خصوص عاقلانه است.

اما به یک شرط.

اطلاعاتی که در  این دوره ها آموزش داده می شود باید در آینده ی کاری دانشجویان نقش داشته باشد. 


استدلال گروهی که این دوره را در دانشگاه اکستر بریتانیا برگزار می کند این است که:


 داشتن مدرک «جادو و علوم غیبی» می‌تواند دانشجویان را برای فعالیت در زمینه تدریس، مشاوره و راهنمایی آماده کند و همچنین در زمینه یافتن کار در حوزه میراث فرهنگی و موزه‌ها، کتابخانه‌ها، مراکز گردشگری، سازمان‌های هنری و یا صنعت نشر به آنان یاری برساند.


اینجا

 

 

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۲ ، ۰۹:۲۶
رضا صادقی

یکی از روشنفکران به وزیر علوم نامه نوشته و اعتراض دارد که چرا نخبگان دانشگاهی به عنوان استاد اقتصاد جذب نمی شوند. او می نویسد:

 

"خود من شاهد بوده‌ام که تعدادی از دانش‌آموختگان نخبه علم اقتصاد که متقاضی هیات علمی بوده اند عملا پس از آن که چندین بار برای مصاحبه به دانشگاههای مختلف دعوت شدند و با وجود مصاحبه‌های خوب، پذیرش نشدند، ناامیدانه تلاش برای عضویت هیئت علمی را رها کردند و هم اکنون به صورت حسابدار در یک خواروبار فروشی، یا صندوقدار در یک بانک، یا کارمند ساده در یک شرکت فعالیت می‌کنند."

 

اینجا

 

این اعتراف جالبی از یک استاد اقتصاد است. وقتی نخبگانی که زیر دست این دست از اساتید اقتصاد تربیت می شوند   مهارت کارآفرینی ندارند و نمی توانند برای خود یک کسب و کار مستقل تاسیس کنند وضعیت سایر رشته ها روشن است. 

اشتباه در معیار نخبگی است. اکنون معیار نخبگی تست زدن است و بیست گرفتن از  استادانی است که در  کارآفرینی و صنعت هیچ تجربه ای ندارند و فقط در کلاسها در این خصوص سخنرانی می کنند و بابت آن از پول مالیات و نفت ارتزاق می کنند. 

اگر دولت در برابر هر سخنرانی این استادان چند میلیون باج نمی داد آنها نیز  مثل نخبگانی که تربیت کرده اند مجبور بودند "حسابدار در یک خواروبار فروشی، یا صندوقدار در یک بانک، یا کارمند ساده در یک شرکت" باشند.

دانشگاه به عنوان موجودی هوشمند سازوکاری پیچیده و مافیایی برای باج گرفتن از دولت دارد. هیاهوی رسانه ها در خصوص اخراج یک استاد فقط یک نمونه است که می توانید آن را مقایسه کنید با خبرهای مربوط به تعطیلی یک کارخانه با چند هزار کارگر و فعال اقتصادی و مهندس و کارآفرین. 

 

 

 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۰۲
رضا صادقی

مدیر یک شرکت دانش بنیان با آمار و مستندات نشان می دهد  فقط  دو درصد از پایان نامه ها موفق هستند و بودجه ای که برای نگارش 98 درصد از پایان نامه ها هزینه می شود، هدر می شود.


اینجا
 

اما این آماری است که از گزارش های خود دانشگاه ها استخراج شده است و قابل اعتماد نیست. وقتی استاد راهنما تایید می کند که این پایان نامه مطابق نیازهای کشور است  این تایید اعتباری ندارد.
با توجه به آمار میلیونی دانشجویان کشور اگر واقعا 2 درصد پایان نامه ها نمونه ای از پژوهش واقعی و موفق باشند دانشگاهها قادر خواهند بود تمام مسائل کشور را حل کنند. اما دانشگاهها این توان را ندارند و   دانشگاهها فقط در ساختن  آمار و مستندات برای دریافت بخش بیشتری از مالیات و پول نفت موفق هستند. 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۲ ، ۱۱:۱۰
رضا صادقی

دانشگاه تا زمانی که رقیب و بدیلی نداشته باشد مسیر خود را تغییر نمی دهد. 

بدیلها در حال رشد هستند: آموزشگاههایی که در حاشیة صنعت و فضاهای کسب و کار تشکیل شده اند . 
اما هر دانشجویی با یک برنامه ریزی فردی نیز می تواند چنین بدیلی را تجربه کند. در متن زیر یک الگوی فردی معرفی شده است:

اینجا


عصاره اش این است:

کریستین ارتیز  رییس یکی از دپارتمان های دانشگاه MIT (مؤسسه فناوری ماساچوست و  یکی از سه دانشگاه برتر جهان) بود شغل خود را به این دلیل رها کرد که این مدل از دانشگاه را ناکارآمد می دانست. دانشگاه آرمانی از نظر او جایی بدون سخنرانی، بدون کلاس و بدون رشته است. جایی که دانشجویان در فضایی بزرگ و باز روی مشکلاتی سخت و عملی کار می‌کنند. اگر به مطالعه‌ای نیاز باشد به اینترنت مراجعه می‌کنند و نه استاد.

در بیست سال گذشته ده‌ها نمونه از این گونه‌ موسسات در کشورهای مختلف افتتاح شده است. اگرچه حوزه‌های کاری آنها متفاوت است، اما یک حرف مشترک دارند: مخالفت با روش سنتی آموزش. دانشجویان به صورت تیمی روی پروژه‌ها کار می‌کنند و تلاش می کنند مسائل واقعی را حل کنند. شرکت‌هایی که مشکلات آنها به این روش حل می شود حامیان مالی این پروژه‌ها هستند.

شعار دانشگاه زپلین که در سال ۲۰۰۳ در آلمان تاسیس شد این است: «مشکلات جامعه ما هیچ نظم و انضباطی ندارند، ما هم همین‌طور». دانشکده‌ الگوی جدید فناوری و مهندسی در سال ۲۰۱۷ در انگلستان افتتاح شد. این دانشگاه، استادان را بر اساس مهارت استخدام می‌کند و نه تعداد آثار چاپ‌ شده. دانشجویان باید با موفقیت دوره را به پایان برسانند اما ضروری نیست که ریاضی یا فیزیک بخوانند. آنها باید هنر و مهارت زیست اجتماعی پیدا کنند. 

این بدیلها را به صورت فردی نیز می توان تجربه کرد. من متناسب با نیاز شغلی که به آن علاقه دارم از بین تمام موسسات و دانشگاه های دنیا دروسی را انتخاب می کنم و در آنها شرکت می کنم و به جای مدرک کارشناسی، گواهینامه علمی یا فنی (Certificate) دریافت می کنم. مثلا امروز با تکنولوژی واقعیت مجازی در کلاس استراتژی پروفسور مایکل پورتر در دانشگاه هاروارد حاضر می شوم. فردا صبح برای یک درس کاملا بومی در کلاس «اقتصاد ایران» دکتر مسعود نیلی و پس فردا هم در یک پلتفرم آموزش مجازی مبتنی بر بازی (بدون استاد مشخص) در زمینه مذاکره شرکت می کنم و از همه این ها هم گواهینامه می گیرم. همچنین از همه مهمتر ۵۰٪ اطلاعات مورد نیازم را از اینترنت بدست می آورم.
در این جهان دیگر ما با دکترهای قلابی بی سواد سر وکار نداریم! مجبور نیستیم چهار سال وقت مان را صرف دروسی کنیم که ۳۰ سال پیش دیگران به غلط برای ما تشخیص داده اند. لازم نیست برای تحصیلات به یک کشور یا شهر دیگر برویم. دیگر کنکور بی معنا خواهد شد. تحصیلات من مساله محور است و نه مدرک محور. موسسات ارائه دهنده آموزش در یک محیط رقابتی مجبورند هر روز بهتر شوند و دانشگاه های مزخرف، ورشکسته و حذف خواهند شد.

 

این تنها راه است؟ نه. یک مثال بود برای باز شدن باب گفتگو

 

برای همه رشته ها این روش جواب می دهد ؟ در مورد برخی رشته ها مثلا علوم پایه و پزشکی به مدل دیگری نیاز است.

 

دانشگاه های ما حاصل کپی هستند. یک کپی قدیمی و ناقص! آنچه ما می خواهیم دانشگاه هایی است که مسائل واقعی از دنیای واقعی را حل کنند. نه اینکه کارخانه تولید مدرک باشند. جهان و بویژه ایران نیاز به بدیلهایی برای دانشگاه های کنونی دارد.

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۲ ، ۰۸:۵۹
رضا صادقی

روش تولید را اینجا ببینید
این گزارش برای اولین بار به نقش اساتید دانشگاههای دولتی در مافیای خرید و فروش پایان نامه اشاره می کند.

 

(ولی نقش اصلی اساتید در پذیرش و نمره دادن به چنین پایان نامه هایی است. اگر راهنمایی و داوری واقعی بود این دست از پایان نامه ها رد می شدند. کسی که پایان نامه جعل می کند سارق است و کسی که به آن نمره می دهد مال خر است.
 سرقت و مال خری دو روی یک سکه هستند. اما اگر مال خر نبود سرقتی نیز انجام نمی شد. برای همین جرم مال خر سنگین تر از جرم سارق است.) 

سرنوشت  پایان نامه های دانشگاههای دولتی  را نیز اینجا

 یا اینجا

برای نگارش یک کامیون پایان نامه  دولت چه مقدار هزینه کرده است؟ خانواده ی دانشجویان چه مقدار هزینه کرده اند؟ زندگی چند دانشجو نابود شده است؟

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۲ ، ۱۸:۰۲
رضا صادقی

 

بحران دانشگاه پدیده‌ای جهانی است. در ده سال گذشته در آمریکا اعتماد به دانشگاهها کاهش قابل ملاحظه‌ای داشته است و از 57 درصد در سال 2015 به 36 درصد رسیده است. بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۲ ثبت نام در دانشگاه‌ها ۱۲ درصد کاهش یافته است و در این مدت دانشگاه‌ها بیش از یک میلیون دانشجوی خود را از دست داده‌اند.

 برای حل این بحران نسل چهارم دانشگاه‌ها به دنبال کارآفرینی هستند تا دانشجویان بعد از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه بتوانند به واسطه ی آموزش‌های عملی‌ای که در طول تحصیلات دانشگاهی به دست آورده‌اند، وارد بازار کار شده و به‌طور حرفه‌ای مشغول به کار شوند. اما همزمان در سطح کلان دو راه حل دیگر نیز دنبال می شود:


 1- حمایت از بدیل‌های دانشگاه ها که در واقع راه هایی میانبر برای ورود به بازار کار هستند. به عنوان نمونه افرادی که به‌دنبال برنامه‌نویسی و کسب درآمد از آن هستند، مجبور نیستند چهارسال معطل واحدهای نظری دانشگاه شوند. آنها قادر خواهند بود طی چندماه گواهینامه لازم را اخذ کنند. اکنون کارفرمایان بزرگی مانند گوگل و مایکروسافت مدارک داخلی خود را ارائه می‌دهند و دانشجویان قادرند در مدت 6 ماه گواهینامه گوگل را دریافت کنند و به‌عنوان یک تحلیلگر داده وارد بازار کار شوند. مدارکی که گوگل برای دورة شش ماهه صادر می کند در فرآیند استخدام برابر یک مدرک دانشگاهی چهارساله است. شرکت های دیگر نیز این مسیرهای میانبر را در رشته‌هایی مانند مراقبت‌های بهداشتی، فناوری اطلاعات، امنیت سایبری، خدمات مالی و طراحی گرافیک دنبال می کنند.

2- در دانشگاههای آمریکا استادان تمام‌وقت و رسمی رو به کاهش هستند و شغل استاد رسمی رو به افول است. اکنون اعضای هیات‌علمی پاره‌وقت 40 درصد از نیروی کار دانشگاهی را تشکیل می‌دهند. درحالی‌که در سال 1975 این رقم 24 درصد بوده است. اگر مجموع اعضای هیات‌علمی پاره‌وقت، مدرسان تمام‌وقت غیررسمی و دستیاران فارغ‌التحصیل آموزش عالی را درنظر بگیرید، این رقم  به 75 درصد از مدرسان دانشگاه  می‌رسد. این دسته از استادان هزینه پایینی را برای دانشکده‌ها به همراه دارند.

با اینکه تنها 25 درصد از استادان رسمی هستند، اکنون شماری از قانون‌گذاران کنگره به دنبال حذف دوره رسمی استادان بوده و استدلال می کنند این شیوه ی پذیرش استاد، از استادان حمایت بی‌جا می‌کند و باعث می شود برای فارغ‌التحصیلانی که به‌تازگی موفق به کسب مدرک دکتری شده‌اند، کسب موقعیت شغلی بسیار مشکل شود . به همین دلیل در سال تحصیلی جاری حقوق استادان 2.4 درصد کاهش یافته است و بسیاری از آنها به ترک آموزش عالی و اشتغال به کارهایی خارج از حوزه آموزش فکر می‌کند.


تفصیل این گزارش
اینجا

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۰۲ ، ۱۲:۴۹
رضا صادقی

مدافعین دانشگاه می گویند:


"گلایه بعضی مسئولین از علوم انسانی مبنی بر عدم‌ پاسخگویی به نیازها، عمدتاً یک‌ گلایه ی تشریفاتی و تزئینی است. در واقع، باید گفت که مگر شما تاکنون مساله واقعی‌ای را به دانشگاه ها و پژوهشگاه ها ارجاع داده‌اید که الان از ناتوانی علوم انسانی در پاسخگویی به نیازها سخن می‌گویید؟ بنابراین، بحث بر سر این است که وقتی حکمرانی علمی نباشد، دانشگاه‌ها به موجودات کم ارزش تبدیل می‌شوند و حداکثر، دیوان‌سالاری بیمار و مدرک‌گرا، آنها را به بنگاه صدور مدرک تبدیل می کند."


اینجا
 

در اینجا یک مسئلة واقعی وجود دارد:
وقتی دولت مسئله ای را به دانشگاه ارجاع نمی دهد چرا دانشگاه به موجودی کم ارزش تبدیل می شود و در نهایت خود را مشغول صدور مدارک بی اعتبار می کند؟چرا دانشگاه توانایی هیچ واکنش دیگری ندارد؟


جالب است که حتی صدور مدرک های بی اعتبار دانشگاهی نیز تقصیر دولت است. اما آیا این واکنشی آکادمیک به دیوانسالاری بیمار دولتی است؟  

 دانشگاه  یک موجود هوشمند و نماد فرهیختگی است و چنین واکنشی در برابر بی اعتنایی نهاد سیاست هیچ تناسبی با فرهیختگی و هوشمندی ندارد.


دانشگاه اگر ادعای توانایی حل مسائل واقعی کشور را دارد، همین بی اعتنایی نهاد سیاست نیز یک مسئلة واقعی است که دانشگاه باید برای آن راه حل داشته باشد. اصلا چرا دانشگاه معطل دولت است و چرا  نمی تواند خودش مسائل واقعی را پیدا کند و راه حل آنها را بیان کند.
 

 اینکه دانشگاه ناتوانی و مدرک گرایی خود را ناشی از بی اعتنایی دیگران می داند نمونه ای نادر از جمع بین درماندگی و خودبزرگ بینی است. همان داستان تکراریِ "ما راه حل مشکلات کشور را می دانیم اما کسی از ما نمی پرسد."

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۲ ، ۰۹:۰۹
رضا صادقی

ذهن شما چگونه از سکوت آگاه می شود؟ همین پرسش را در مورد بی رنگی و بی مزگی می توان مطرح کرد. وقتی چیزی برای حس کردن وجود ندارد چگونه از فقدانِ آن آگاه می شویم؟ (پاسخ فیلسوفان مسلمان این است که ما عقل داریم و هنگامی که صدایی نیست با عقل متوجه می شویم صدا نیست و سکوت است. چیزی شبیه درک مفهوم نیستی.) 
اما
گروهی از دانشمندان و فیلسوفان نشان داده اند ما سکوت را می شنویم. 
اینجا
 وقتی پای فلسفه در میان است خطر بازی با واژه ها وجود دارد.
به عنوان نمونه شنیدن سکوت به چه معناست؟ 
آیا منظور این است که خود فرد تجربه ای حسی از سکوت دارد؟ خیر. سکوت غیبت صداست و در غیبت صدا چیزی نیست که بتوان آن را شنید.

 

در این پژوهش فقط معنای شنیدن تغییر کرده است. یعنی دانشمندان نشان داده اند هنگام سکوت مغز فعال است و واکنشی شبیه شنیدن از خود نشان می دهد. تا اینجا بحثی علمی است که در جای خود می تواند مفید باشد. شما در سکوت به دنبال صدا هستید و این نوعی فعالیت مغز است که مربوط به شنیدن است.
 

اما بعد از اینکه دانشمندان کشف تجربی خود را اعلام کرده اند، فیلسوفان ماده گرا هم وارد گود شده اند و گفته اند پس معلوم شد سکوت قابل شنیدن است. چون اصلا شنیدن یعنی همین واکنش مغز و در هنگام شنیدن صدا نیز چیزی بیش از این وجود ندارد.

مخالفین این دیدگاه شنیدن را به معنایی دیگر به کار می برند. آنها می توانند بگویند شنیدن یعنی تأثیر امواج بر پردة گوش و در سکوت چنین چیزی وجود ندارد. 

دیدگاه سوم این است که شنیدن یعنی تجربه ای که در ذهن رخ می دهد. واکنش مغز به سکوت ممکن است با واکنش مغز به صدا شباهت داشته باشد. اما معنایش این نیست که سکوت را می توان شنید یا تجربه ی شخص از سکوت با تجربه ی او از صدا یکسان است.

اختلاف اصلی در کاربرد واژة شنیدن است و این سه دیدگاه هیچ اختلافی در مورد جهان خارج ندارند.  این بحث های فلسفی بی پایان است و نمونه هایی از بازی زبانی  بی فایده است. مخدر نخبگان.

 

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۲ ، ۱۰:۳۰
رضا صادقی

 کتاب ایسم های تهی توسط نشر سروش منتشر شد.

اینجا

این کتاب نمونه هایی عینی از دانش بی فایده را بررسی می کند که بر فضای دانشگاهی سایه افکنده است و انسان را از زندگی اصیل محروم کرده است. 

پیتر انگر استاد فلسفة
دانشگاه نیویورک، پس از آنکه سال‌ها در فلسفة غرب تدریس کرد و آثار زیادی در نشریات معتبر فلسفی منتشر کرد، در سال 2014 با نگارش کتاب ایسم‌های تهی، نه تنها آثار قبلی خود را فاقد محتوایی اساسی و بازی با زبان دانست، بلکه تلاش کرد نشان دهد چنین وضعیتی بر فلسفة رسمی غرب غلبه کرده است. 

 

ادعای انگر این است که در دوران معاصر مجموعه‌ای از دیدگاه‌های تهی و فاقد محتوای اساسی به فلسفة رسمی غرب تبدیل شده و فلسفه را از موضوعات اساسی که در زندگی فردی و جمعی تأثیرگذار است، جدا کرده و مخاطب خود را گرفتار پوچی کرده است. پرسش‌ها و بازی‌ها و معماهای زبانی که ظاهری فلسفی دارند و بسیار سرگرم‌کننده هستند، نهایتی ندارند و همیشه مفاهیمی پیچیده وجود دارند که با تحلیل آنها می‌توان به دیدگاه‌ها و ایسم‌های جدیدی رسید.
از نظر انگر فلسفه برای اینکه محتوای اصیل خود را بیابد، باید بار دیگر به پرسش‌های بنیادین متافیزیکی مانند خودشناسی و بحث از وجود روح و امکان حیات پس از مرگ بازگردد. او جدایی جان از بدن را عامل شکوفایی و بسط آگاهی می داند و در کتاب توهم بی تقصیری  الگویی  برای حکمت عملی بیان می کند. 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۲ ، ۱۲:۲۸
رضا صادقی

 

این جمله را نه یک پادشاه گفته است و نه یک قاضی. این جمله را یک استاد دانشگاه ساخته است تا دانشجویان  را قانع کند که "دانش ویرگول" نیز دانشی مهم و حیاتی است و جای ویرگول در یک متن به اندازه ای مهم است که گاهی یک اشتباه ممکن است به قیمت جان یک نفر تمام شود.

اما ۹۹ درصد از دانش آموزان و دانشجویان با این داستانهای خیالی قانع نمی شوند که دانش ویرگول را یاد بگیرند و تاریخ نیز به نفع آنها شهادت می دهد. گواهی تاریخ این است که ۹۹ درصد از دانش آموختگان دانشگاه در تمام طول زندگی هیچ کجا و هیچ وقت با مشکل ویرگول یا سایر علائم نگارشی روبرو نمی شوند. آن یک درصد هم اگر با چنین مشکلی روبرو شوند، دیگر حرف‌های استاد را فراموش کرده اند و از یک راه دیگری می توانند مشکل خود را برطرف کنند.

اعدام لازم نیست عفوش کنید، تنها یک نمونه از  فواید و کارکردهای خیالی و ساختگی برای دانش است. در بسیاری از کلاسهای دیگر نیز فوایدی که برای یک درس بیان می شود خیالی است و دانشجویان مطمئن هستند هیچ گاه در این موقعیت خیالی قرار نمی گیرند که نیاز به  مطالب این کلاس داشته باشند.

راه دیگر برای دفاع از اهمیت یک دانش این است که به نقش آن در تقویت ذهن و حافظه اشاره شود. نقش آموزش و حل مسئله در تقویت ذهن یک کارکرد واقعی و غیر قابل انکار است و بیشتر کلاسها چنین نقشی دارند. اما ذهن و حافظه برای زندگی است و با آموزش مطالبی که در زندگی به کار بیاید  نیز می توان ذهن و حافظه را تقویت کرد.  نمی توان زندگی را تعطیل کرد و  در عوض ذهن و حافظة  را ورزش داد . اگر جوان از مهد کودک تا پست داک هیچ فرصتی ندارد که یک زندگی اصیل را تجربه نکند، چه تفاوتی دارد که حافظه و ذهن او ضعیف باشد یا قوی؟ زندگی پر از چالش و مسئله است و خودش ذهن و حافظه را تقویت می کند. نظام آموزشی به جای ورزش دادن ذهن باید روش زندگی و رویارویی با چالشها و مسائل آن را آموزش دهد.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۲ ، ۱۱:۰۶
رضا صادقی