دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۶۵ مطلب با موضوع «نقد دانشگاه» ثبت شده است

رسم این است که یک استاد مشهور (که سابقة مدیریت دانشگاهی و وزارتی دارد) وزیر علوم می شود و بخش زیادی از مدیران وزارتی و دانشگاهی نیز از اساتید مشهور و با سابقه هستند.
این شیوة انتخاب مدیران دانشگاهی دو مشکل دارد. 
نخست اینکه استادان موفق در یک رشته وقتی مدیر می شوند از فضای پژوهش و تدریس فاصله می گیرند و گرفتار جلسات اداری می شوند. این نمونه ای از اتلاف سرمایه است.

(یک استاد بزرگ شیمی که وزیر می شود تقریبا در هیچ یک از جلسات اداری به تخصص شیمی نیازی ندارد و همین مطلب در مورد رئیس دانشگاه و معاونان او نیز صدق می کند.) 
مشکل دیگر اینکه یک استاد که در تدریس و پژوهش موفق است لزوما مدیر موفقی نیست. به همین دلیل دانشگاه از نظر مدیریت  نمره ی خوبی ندارد و این شیوة انتخاب مدیران  عامل اتلاف منابع انسانی و مادی در دانشگاه است.

رشته های مدیریت حتما راهی علمی برای حل این مشکل دارند.

اما در چنین مواقعی مدیران دانشگاه به جای رجوع به متخصص برون فکنی می کنند و برای دفاع از جایگاه خود سیاست یا اقتصاد را متهم می کنند. ولی دست کم بخشی از این مشکل داخلی است و به ساختار دانشگاه مربوط است. مشکل این است که انتخاب مدیران دانشگاهی چندان علمی نیست و در انتخاب مدیران به تخصص گرایی توجهی نمی شود. 

 

این خبر هم جالب است. هر چند در دانشگاه از این خبرها زیاد است، اما نوع پاسخگویی مدیریت دانشگاه شریف جالب است:

اینجا
یا 
اینجا

از نظر من ارتباطی وجود دارد بین خبر بالا و تصاویر زیر از دانشگاه شریف. تصاویری که در آن چند سیاستمدار و استاد بزرگ در سالنی خالی از دانشجو به یکدیگر هدیه می دهند و از یکدیگر تجلیل و برای یکدیگر دست می زنند. خالی بودن سالن (که شاید به دلیل تعطیلی دانشگاه است) می تواند نمادی از شرم باشد. شرم از کارکرد دانشگاه در جامعه و از عنوان استاد ممتازی در چنین دانشگاهی.

تصاویر تجلیل از اساتید ممتاز در سالن خالی:
اینجا

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۳ ، ۰۹:۰۹
رضا صادقی

وزیر محترم علوم در نخستین حضور رسانه ای خود این خبر را هم اعلام کردند که اگر هر واحد صنعتی گروهی از دانشجویان را بورس کند دانشگاه 30 واحد از درسهای این گروه را متناسب با همان صنعت تنظیم خواهد کرد.

مشکل:
موفقیت این طرح مشروط به این است که 30 واحد بخش صنعت را افرادی تدریس کنند که دستی در صنعت و کسب و کار داشته باشند. اما الان تدریس در دانشگاه انحصاری است و درسهای هر رشته سرقفلی تعداد محدودی استاد است که کار اصلی آنها سخنرانی و نگارش است و فقط از راه دور برای صنعت نسخه می نویسند.

برای تدریس این 30 واحد باید از افراد تحصیل کرده ای استفاده کرد که سالها در صنعت حضور داشته اند و مشکلات آن را با گوشت و خون خود لمس کرده اند.
تنها مانع برای تدریس این افراد این است که با حضور آنها موظفی اساتید تامین نمی شود.


راه حل:

 اگر استخدام اساتید تمام وقت متوقف شود به تدریج فضا برای تدریس نخبگان صنعت فراهم می شود. اکنون فارغ التحصیلان دانشگاهی که در کسب و کار و صنعت موفق بوده اند از تدریس در دانشگاه محروم هستند.  اگر این دسته از نخبگان اقتصادی به دانشگاه و تدریس دعوت شوند الگویی برای نسل جدید خواهند بود. امتیاز اساتید مدعو این است که برای تداوم تدریس خود باید خاص باشند. آنها از نظر اقتصادی از دانشگاه استقلال دارند و با آزادی بیشتری می توانند مسیر دانشگاه را اصلاح کنند.

با حضور این افراد 

تدریس در دانشگاه رقابتی و چرخشی می شود

تحولی اساسی در واحدهای درسی، روش تدریس و موضوع و محتوای پایان نامه ها  و مقالات رخ خواهد داد

 و مهم تر از همه تعریف کار و الگوی کار تغییر می کند.

(الان الگوی کار پشت میز نشستن و از پول نفت و مالیات ارتزاق کردن و نق زدن و تهدید به مهاجرت است.)

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۰۳ ، ۰۸:۰۱
رضا صادقی

 

سپتامبر در کل اروپا برای بسیاری از مشاغل مانند بازگشت افراد به مدرسه است. در این ماه جویندگان کار برای مشاغل بیشتری درخواست ارسال می‌کنند و شرکتها استخدام بیشتری دارند. بر اساس مطالعه اخیر لینکدین، از سال ۲۰۲۱ تعداد آگهی‌های شغلی در بریتانیا که نیازی به مدرک ندارند، ۱۴.۲ درصد افزایش داشته است.

دانشگاه برای مدت‌ها اصلی‌ترین مسیری بوده که جوانان با حضور در آن شغل‌های مناسب را پیدا می کردند. اما اکنون شرکت‌های بزرگ به طور فزاینده‌ای متوجه شده‌اند که مهارت‌های فنی و شغلی خاص را می‌توان آسان‌تر به انواع داوطلبان سطح ابتدایی آموزش داد و تعداد مشاغلی که نیاز به مدرک تحصیلی ندارند در سطح جهان رو به افزایش است.

شرکتهای بزرگ مانند گوگل و امازون دوره های کارآموزی خاص به خود را دارند و بسیاری از شرکتهای دیگر نیز به دنبال جایگزینی برای مدرک دانشگاهی هستند که شامل  حضور در محل کار و یادگیری حرفه مربوطه، مدارس تجاری، دریافت گواهینامه‌ها و دوره‌های کوتاه مدت و مواردی از این دست است. با ظهور هوش مصنوعی این روند تسریع خواهد شد و تمرکز بیشتر کسب‌وکارها بر مهارت‌هایی مانند سازگاری و همکاری است که نمی‌توان آن‌ها را بر اساس مدرک سنجید، اما منجر به تغییر در روش‌های استخدام می‌شود.

 داده‌های لینکدین همچنین نشان می‌دهد کسانی که مسئول استخدام نیرو هستند پنج برابر بیشتر به جای مدارک دانشگاهی به دنبال داوطلبانی با مجموعه مهارت‌های خاص هستند.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۰۳ ، ۰۸:۰۹
رضا صادقی

"برای اینکه موظفی اساتید تامین شود مجوز چند رشته ی جدید درخواست کردیم که موافقت شد."

این سخن یکی از اساتید دانشگاه است که در یک جلسة رسمی بیان شد. 

این یک واقعیت است که  بسیاری از رشته های  غیر کاربردی و بخش زیادی از سرفصلهای رشته های کاربردی برای تامین موظفی اساتید است.
موظفی آنها این است که 8 تا 10 واحد در هفته تدریس  داشته باشند.

در این نگاه ابزاری آینده ی دانشجویانی که به این رشته ها وارد می شوند یا نیاز جامعه اهمیتی ندارد. مهم این است که موظفی اساتید تامین شود.

اگر دانشجویان از یک رشته استقبال نکردند رشته های جدیدی تاسیس می شود تا موظفی تامین شود.

مخاطب این رشته ها خسته از محتوای غیر کاربردی نظام آموزش و پرورش و زخمی از مافیای کنکور  به دانشگاه وارد می شوند و  وقتی متوجه ی این نگاه ابزاری می شوند که  اوج دوران شکوفایی و جوانی خود را از دست داده اند. مشکل اصلی درسهای آموزش و پرورش نیز همین است که رونوشت و مقدمه ای برای ورود به  رشته های دانشگاهی هستند. برای تامین موظفی اساتید لازم است کودکان به اجبار به زندان مدرسه بروند تا برای کلاسهای دانشگاه آماده شوند. حتی دو مافیای کنکور و مقاله سازی نیز از این موظفی جدا نیستند.

 این نگاه ابزاری به جوانان جویای دانش و کار در هیچ دوره ای تا این اندازه فاحش و رایج نبوده است.


(در بسیاری از رشته ها 90 درصد دانشجویان پس از شناخت رشته به دوره های ارشد یا دکتری وارد نمی شوند. 90 درصد افرادی هم که وارد می شوند آینده ی کاری متناسب با مدرک خود پیدا نمی کنند. از این 90 درصدها در دانشگاه زیاد است و نشانة مهمی از ناکارآمدی بنیادین است.) 

 

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۰۳ ، ۰۸:۴۷
رضا صادقی

فیل سفید دو داستان دارد.

در یک داستان که احتمالا واقعی است در سال 1851 پادشاه تایلند از سر رندی به وزیری نالایق یک فیل سفید هدیه می دهد . وزیر بعد از مدتی متوجه می شود  این هدیه بسیار پرهزینه و البته بی فایده است. اما او فقط به این دلیل که تا کنون برای نگهداری فیل سفید هزینه ی زیادی پرداخته است  به مراقبت از آن ادامه می دهد.

داستان دوم از مارک توآین است که در سال ۱۸۸۲ احتمالا با الهام از داستان نخست داستانی با نام "فیل سفید سرقت شده" 

The Stolen White Elephant

  منتشر کرد.

در این داستان فردی که قرار است فیل سفید اهدایی تایلند را به دربار انگلیس برساند آن را در  بندر گم می کند و برای یافتن آن به سراغ یک کارآگاه می رود.  یافتن یک فیل سفید در یک بندر کار سختی نیست.  اما کارآگاه برای اینکه درآمد بیشتری کسب کند  نخست یافتن فیل را به یک معمای پیچیده تبدیل می کند و سپس کار خود را شروع می کند.
 

فیل سفید در داستان نخست نمونه های زیادی دارد و کنایه از کار، مسیر یا طرح نادرستی است که فقط به دلیل هزینه ای که برای آن شده است رها نمی شود.

در داستان دوم نیز توآین  نسبت به شیادانی هشدار می دهد که با پیچیده کردن مسائل درآمد کسب می کنند.

هر دو داستان با دانشگاه ارتباط دارند.

به عنوان نمونه:
پدر و مادرهایی هستند که فرزند خود را سالها از زندگی محروم کرده اند تا به دانشگاه برود. آنها با اینکه می دانند رشتة دانشگاهی او آینده ای ندارد اما فقط با این استدلال که برای کنکور و دانشگاه هزینة زیادی داده اند حاضر نیستند فرزندشان به زندگی برگردد.
دانشجویان زیادی هم هستند که از آینده ی مدرک و رشته ی خود باخبر می شوند و فقط با این استدلال که واحدهای زیادی را پاس کرده اند به مسیر ادامه می دهند.

نمونه های  "فیل سفید سرقت شده" نیز در دانشگاه زیاد است.

بسیاری از کسب و کارهای آینده دار و پردرآمد به دوره های کوتاه نظری نیاز دارند و یا بیشتر به تجربة عملی نیاز دارند.
اما در دانشگاه رشته هایی برای این کسب و کارها تاسیس می شوند و با پیچیده کردن  مسیر از پول نفت و مالیات و جیب دانشجو کسب درآمد می کنند.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۳ ، ۱۰:۰۷
رضا صادقی

 

آزادی درجاتی دارد و انسان می ­تواند آزادی خود را تضعیف یا تقویت کند. از این نظر آزادی مانند عقل است. به عنوان نمونه تکرار یک رفتار می­ تواند عادت شود. با هر عادتی آزادی محدود می­ شود و با رهایی از عادت­ها آزادی افزایش می­یابد. البته رفتاری که عادت می ­شود ممکن است مانند مطالعه یک رفتار عقلانی باشد. اما حتی رفتارهای عقلانی نیز اگر عادت نشوند و هر بار با تصمیمی عقلانی آغاز شوند، آزادی و ارزش بیشتری دارند.

ساختارهای جمعی نیز مانند عادت­ های فردی ممکن است حق انتخاب و آزادی فردی را تضعیف کنند. این ساختارها می­ توانند آموزشی، اداری، سیاسی، فرهنگی یا اقتصادی باشند. در بحث از ساختار بیشتر از نظام سیاسی به عنوان ساختاری یاد می­شود که در برابر آزادی است. اما سایر ساختارها توان بیشتری در تضعیف آزادی دارند. به عنوان نمونه یک ساختار اداری می ­تواند کارمندان را از تعهد و خلاقیت و وجدان کاری دور کند. فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی نیز می­ توانند آیندة شغلی یا اقتصادی فرد را تعیین و او را از تجربة یک زندگی اصیل محروم کنند. اما کارکرد ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اداری به آموزش  بستگی دارد. بنابراین اگر این ساختارها در برابر آزادی قرار گرفتند ساختار آموزشی متهم اصلی است. 

در دوران مدرن یک ساختار آموزشی جهانی از کودکی تا مرگ برای همه برنامه­ ریزی می­ کند و با تحمیل ذهنیت و اطلاعات  یکسان به افراد مختلف، فردیت آنها را نابود و آنها را از تجربة زندگی اصیل محروم می­کند. این ساختار با نظام اداری و سیاسی هماهنگ است و هر گونه بدیلی را سرکوب و هر گونه خلاقیتی را نادیده می­ گیرد. هر انسانی برای برخورداری از مناصب و مزایای اجتماعی به تأیید این ساختار (مدرک و نمره) نیازمند است و ناچار است بر اساس هنجارهای این ساختار رفتار کند. اما بخش زیادی از اطلاعاتی که در این ساختار به ذهن­ ها وارد می ­شود نقشی در زندگی فردی ندارند و نقش اصلی آنها تولید انسان­ هایی میان­ مایه و از خود بیگانه است.

 با این حال بقای یک ساختار آموزشی وابسته به فراگیران است. فراگیران در دوران مدرن با اراده و اختیار خود تسلیم ساختار آموزش می ­شوند. این ساختار با منافعی که به فراگیران اختصاص می دهد  باعث می­شود آنها از هویت فردی و زندگی اصیل چشم پوشی کنند. نظام آموزشی به انسانها نمره و مدرک می دهد. شاید نظام برده داری هم نمره و مدرک خاص به خود را داشته است. به طور قطع اینکه یک برده به کدام ارباب خدمت کرده است در قیمت او تأثیر داشته است و برای مشخص کردن برده های ممتازی که استعداد درخشان داشته اند، عنوان ها و گواهی هایی وجود داشته است. 

خبر خوب اینکه منابع و مشاغلی که در کنترل ساختار آموزشی است و با تأیید این ساختار تقسیم می شود رو به کاهش است. نمره و مدرک ارزش خود را از دست داده اند و برای اطلاعاتی که در ساختار آموزشی به فروش می رسد رقیبی قدرتمندی به نام هوش مصنوعی ظهور کرده است. آمار طرفداران تحصیلات تکمیلی و اعتماد به دانشگاه در سطح جهان  رو به افول است. مدارسی که مقدمة ورود به دانشگاه هستند نیز در حال اصلاح کارکرد خود هستند تا بتوانند بقای خود را در برابر رقیبانی که زیر پوست جامعه در حال رشد هستند تضمین کنند. استبداد ساختار آموزشی که عامل اصلی نارضایتی و احساس پوچی در انسان مدرن است، در حال فروپاشی است.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۲۹
رضا صادقی

لویاتان  Leviathan در کتاب مقدس هیولایی شریر و سلطه گر است که انسان در آرمانشهر آخرالزمان از آن رها می­شود. هابز دولت مدرن را با همین عنوان معرفی می کند. دولت مدرن ساختاری سلطه گر دارد و هویت انسان را تهدید وآزادی او را محدود می­کند. اما فرد به دلیل نقشی که دولت در بقای او دارد، تسلیم این ساختار می­شود و هر هزینه ای را که دولت طلب کند، پرداخت می­کند. ازخودبیگانگی (الیناسیون) نابودی هویت فردی و محرومیت از زندگی اصیل بخشی از این هزینه است.
دانشگاه مغز متفکر لویاتان است که در پیوند با قدرت و ثروت،‍ ذهن شهروندان را از کودکی تا مرگ مدیریت می کند.

ساختار دانشگاه جهانی است. این ساختار چند قرن است در برابر هر گونه تغییر یا اصلاحی مقاومت کرده است. این مقاومت در ابتدا یک انتخاب هوشمندانه و برای صیانت از خرد و دانش بود. اما اکنون مقاومت در برابر تغییر به دلیل  زنگ زدگی و فرسودگی است.

نخستین قربانی این ساختار دانشجویان و اساتیدی هستند که برای ایجاد تحول فرهنگی و فکری به این ساختار وارد می­شوند و خیلی زود به یک پیچ و مهرة زنگ زده تبدیل می­شوند و دیر متوجه می­ شوند که ابزاری در خدمت لویاتان هستند.

لویاتان یک افسانه نیست. به عنوان نمونه کنکور بخشی از این ساختار است.  مهارت در تست زنی معیار ورود به این ساختار است. همه می دانند   عقل و علم و زندگی نوجوانان قربانی این مهارت می شود. اما هیچ کس نمی تواند در برابر آن مقاومت کند.

نظام ترمی و واحدی نیز بخشی از این ساختار است. همه می­دانند و می­بینند که این ساختار دست کم در علوم انسانی جواب نمی­دهد. در علوم انسانی 5 دانشجو که 4 سال زیر نظر یک استاد یک متن را کار کنند بیش از 50 دانشجو که زیر نظر 13 استاد 120 واحد را پاس کنند رشد می­کنند.

اما افرادی که هویت خود را با این ساختار تعریف کرده اند، نمی­ خواهند این ساختار را تغییر دهند. لویاتان بتی شده است که حتی عقل نیز در برابر آن قربانی شده است. این افراد در ساختار ذوب شده اند و ساختار به هویت آنها تبدیل شده است. قداست این بت به دانشی است که ادعای آن را دارد. اما اکنون ساختار به ضددانش تبدیل شده است.

خبر خوب اینکه هوش مصنوعی  قداست بت دانشگاه را به چالش کشیده است.

تا چند سال پیش استادی که ریشه­ های لاتین واژه­ ها را می­ دانست حتی اگر در حل مشکلات واقعی بشر نقشی نداشت، اما  کالایی نایاب بود که باید از آن محافظت کرد و با هر هزینه ­ای تکثیرش کرد.  اکنون یک گوشی با سرعت و دقتی بیشتر بدون هیچ هزینه­ و ادعایی  ریشه ­های تمام واژه ­ها را در تمام زبانها بیان می­ کند.

با وجود هوش مصنوعی برای دانستن ریشة واژه­ های هیچ زبانی نیازی به ساختار دانشگاه نیست. هوش مصنوعی حتی مقاله و کتاب نیز می نویسد و دیگر لویاتان نمی تواند با اشاره به تعداد کتاب ها و مقالاتی که تولید کرده است، دانشجویان را بترساند.

هشدارهایی که دانشگاه در خصوص خطر هوش مصنوعی می­ دهد، به دلیل این است که هوش مصنوعی ساختار دانشگاه را به چالش کشیده است. اما نسل جدید به این هشدارها توجهی ندارد. این نسل با کمک هوش مصنوعی می ­تواند هویت فردی خود را بازسازی کند و از سیطرة لویاتان رها شود. هوش مصنوعی شغل های زیادی را نابود خواهد کرد و شغل های بیشتری را ایجاد خواهد کرد. شغل های دانشگاهی بیش از همه احساس خطر می کنند. هوش مصنوعی مغز لویاتان را هدف گرفته است و می تواند ذهن انسان را رها کند.

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۰۲ ، ۰۹:۳۳
رضا صادقی

دانشگاه در علوم انسانی با حجم زیادی از متون ترجمه ای روبروست و سالهاست بدون هیچ خلاقیتی  سخنان دیگران (با تاخیر و تحریف) تکرار می شود

 بیشتر گروه­ها درطول نیم قرن از فعالیت خود پارادایم مشخصی تولید نکرده ­اند و برخی گروهها حتی یک واژه (حتی به عنوان معادل یک واژه ی خارجی) تولید نکرده اند که در متون علمی وارد شده باشد .

کتاب "طرحی نو از اصول و مبانی منطق" اثر مرتضی حاج حسینی تلاش دارد قاعده ­ی جدیدی را به منطق اضافه کند و نام آن را قاعده­ ی حاج حسینی Haj hosseini s Rule می­گذارد. (در کنار قاعده ­ی ارسطو، ابن سینا و خونجی)  ص 164

البته در صفحه­ ی 166 نام این قاعده اندکی تغییر می ­کند. چون جی. نلسون نیز در آثار خود اشارتی به این قاعده دارد. "بنابراین اگر اشارتی را نیز برای این نام گذاری ­ها کافی بدانیم ... بی راه نیست که نام این قاعده را قاعده­ ی نلسون-حاج حسینی بنامیم." ص 166

با این حال نام مهم نیست. یک قاعده اگر جا افتاد نام خود را پیدا می کند.
آقای اسد الله فلاحی استاد انجمن حکمت در دو مقاله این کتاب را نقد کرده است.

ملاحظات تاریخی دربارۀ نظامهای منطقی معرفی شده توسط حاج حسینی

نظام غیرتابع‌ارزشی حاج‌حسینی

دانشگاه به این قبیل تلاش ها  و گفتگو ها نیاز دارد. ارزش این آزمون و خطاها بیشتر از ترجمه و تکرار سخنان دیگران است.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۲ ، ۱۰:۲۴
رضا صادقی

در دانشگاه فقط نسبت به تقلب در امتحانات نگرانی هست.
اما تقلب در دانشگاه فقط در امتحانات نیست. تقلب اصلی در مقالات است و بالای هر مقاله ای که در آن تقلب شده است نام یک یا چند استادی است که از مزایای مالی و معنوی آن برخوردار شده اند. 
مجله ی معتبر Nature با استخراج آمار مقالات تقلبی رتبه ی هفتم را در جهان به ایران داده است.

اینجا

این مجله تاکید دارد تقلبهای اثبات شده تنها بخش پیدای یک کوه یخی از مقالاتی  است که به دلیل مشکلاتی نظیر ارجاعات ساختگی و نادرست، سرقت ادبی و تقلب در متون بازگردانده شده اند.

این رتبه ی دانشگاههای کشور در تقلب مربوط به مجلات خارجی است. 
در مجلات داخلی اوضاع به مراتب بدتر است.
به عنوان نمونه در مجلات داخلی ترکیبی از یک یا چند مقاله ی خارجی به راحتی مجوز چاپ می گیرد. برخی از تقلبها نیز مربوط به مقالاتی است که وجود خارجی ندارند و فقط  گواهی پذیرش جعلی دارند.

تقلب در ساختن طرحنامه و پایان نامه را نیز اضافه کنید که چون استاد در منافع آن سهیم است نقش مستقیم یا غیر مستقیم دارد. 

عدم حضور در ساعتهای کاری و چند شغله بودن و کاستن از زمان کلاسها و ... بخشی از تشریفات استاد تمامی است و در عرف دانشگاه یک امتیاز رسمی است.
 

(یک بار خود دانشگاه به دنبال نمونه هایی بود که با گواهی جعلی از امتیاز نگارش مقاله استفاده شده است و دیگر کسی متوجه نشده است که چنین مقاله ای چاپ نشده است.

از خود اساتید می پرسیدند و همه ی آنها صادقانه می گفتند خیر در سابقه ی من چنین موردی وجود ندارد!
این هم یک شوخی و گاهی جدی رایج است که در جلسات تصویب طرحنامه به یکدیگر تذکر می دهند که مجبور هستی خودت پایان نامه را برای دانشجو بنویسی!) 

 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۰۲ ، ۱۵:۲۶
رضا صادقی

علوم انسانی اهمیت دارند و نقشی بنیادین در جامعه و تاریخ دارند. این درست است. 
اما اینکه رشته های علوم انسانی و مدرکهایی که دانشگاه می دهد در توسعه ی علوم انسانی نقش دارند درست نیست. 

چون از این رشته ها و دوره ها نظریه پرداز یا پژوهشگر بیرون نمی آید. 
دلیل اینکه این رشته ها تعطیل نمی شوند این است که  دولت به استادان تعهد داده است برای آنها دانشجو بفرستد. 

این استادان برای علاقه مند کردن دانشجویان مدام از اهمیت علوم انسانی می گویند که البته حرفشان درست است. اما این روش و این محتوایی که در دانشگاه هست با علوم انسانی  فرسنگها  فاصله دارد. استادان این را می دانند. ولی منفعت شخصی آنها در این است که دانشجویان این را ندانند و در طول دوره انصراف ندهند.

بیشتر استادان علوم انسانی به پراگماتیسم باور دارند و آن را این گونه می فهمند که حقیقت آن چیزی است که به نفع تو باشد.
به همین دلیل سه پرسش زیر را که به نفع آنها نیست هیچ گاه در کلاسها مطرح نمی کنند:

 

1- چند درصد از فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی شغلی متناسب با مدرک خود پیدا می کنند؟ (در برخی رشته ها فقط تعداد بسیار محدودی می توانند در همین چرخه ی معیوب دانشگاه وارد شوند و تدریس کنند.)

 

2- چند درصد از دانشجویان کارشناسی  در همان رشته در تحصیلات تکمیلی نیز ادامه ی تحصیل می دهند؟ (در برخی از دوره ها دو نفر از 50 نفر.)

 

3- چند درصد از  استادان، دختران و پسران خودشان را (یا دست کم فرزندان اقوام خود را)  تشویق می کنند که به  این رشته ها وارد شوند و از کلاسهای خود آنها بهره مند شوند؟ (من کسی را نمی شناسم و از یکی از مدیران دانشکده های علوم انسانی هم پرسیدم  پاسخش منفی بود.)

 

شاید این هم بخشی از نتایج پراگماتیسم باشد که چند هزار استاد مدام فرزندان دیگران را تشویق می کنند در رشته ی علوم انسانی بمانند و هیچ وقت فرزندان خود را تشویق نمی کنند به این رشته ها بیایند. در سایر رشته هایی که کاربردی در جامعه ندارند نیز وضعیت مشابهی حاکم است و باز به دلیل پراگماتیسم استادان هیچ گاه به دانشجویان نمی گویند که فرزندان خود آنها در رشته ایی  تحصیل می کنند که منفعتی در آن است.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۲ ، ۱۰:۵۶
رضا صادقی