دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب در دی ۱۴۰۳ ثبت شده است

یکی از شیوه های رایج برای مخالفت با یک حقیقت تغییر معنای واژه هایی است که به آن حقیقت اشاره می کنند. به عنوان نمونه واژه ی خدا به خالق جهان اشاره دارد. کسی که به خالق باور ندارد ممکن است  معنای این واژه را تغییر دهد و ادعا کند خدا همان تصوری است که از پدر در دوران کودکی داریم یا ممکن است ادعا کند خدا به نیروی جامعه و روح جمعی اشاره دارد. 

در چنین مواردی با تغییر معنای یک واژه معنای نخستین و اولیه حذف نمی شود. یعنی حتی اگر تمام مردم دنیا دیگر واژه ی خدا را برای اشاره به خالق جهان به کار نبرند هنوز این مسئله مطرح است که آیا جهان خالقی دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر با تغییر معنای یک واژه عقل هنوز می تواند به معنای قبلی آن واژه فکر کند و آن معنا از ذهن و عقل حذف نمی شود.

مشابه این مطلب در مورد مفهوم صدق نیز مطرح است. حذف گرایان و حشوگرایان معنای صدق را تغییر می دهند. از نظر آنها صدق به معنای مطابقت با واقع نیست و صدق یک واژه است که نقشی منطقی دارد و کارکردی تاکیدی دارد و یا به معنای موافقت با مضمون یک قضیه است.

این مطلب درست نیست. به عنوان نمونه از اینکه باران می بارد صادق است می توان نتیجه گرفت که در واقع باران می بارد. اما از اینکه من موافق هستم که باران می بارد، نمی توان نتیجه گرفت که در واقع باران می بارد. به هر حال  حتی اگر صدق به معنای مطابقت نباشد و حشوگرایی درست باشد اصل مسئلة مطابقت با واقع هنوز جدای از مفهوم صدق قابل طرح است و بسیار اهمیت دارد. یعنی هنوز این مسئله مطرح است که نسبت ذهنیت ما با واقعیت چیست؟

 

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۰۳ ، ۰۹:۱۶
رضا صادقی

در شبکة بایدها و ارزشها بایدهای دینی در مرز قرار دارند و مرزبان سایر ارزشها هستند. دشمنان این شبکه نخست به بایدهای دینی حمله می کنند.

از نظر منطقی زمانی انسان حق قانونگذاری دارد که مالک وجود خود باشد. کسی که مالک وجود خود باشد این حق را دارد که هدف زندگی خود را انتخاب کند و سرنوشت خود را رقم بزند. به همین دلیل است که دفاع از حقوق شرعی در برابر حقوق عرفی و سکولار خط مقدم توحید است.

مرور تاریخ مدرن نشان می دهد که این خط اگر فرو بریزد باور به خدا زیر سوال می رود.  انسانی که به دنبال استقلال از خداست، نخست در حوزة حقوق جمعی و مدنی به دنبال استقلال است و حاضر نیست از مرجع بالاتری مانند دین یا خدا دستور بگیرد. اما انسانگرایی به استقلال در حقوق قانع نیست.

گام دوم ادعای استقلال در تدوین قوانین اخلاق است. انسان مدرن بعد از اینکه حقوق سکولار و جدای از دین را تدوین کرد، قوانین اخلاق را نیز جدای از عقل و علم دانست و اخلاق را نسبی و عرفی دانست. در نهایت انسانی که خود را معیار حقیقت میداند حتی تسلیم قوانین علم و عقل نیز نیست و در تدوین قوانین علمی و عقلی و حتی در تقویم وجود چیزها نیز خواست خود را معیار نهایی می داند. در چنین فضایی است که نسبیت در حوزه های عقلی مانند ریاضی و منطق و در علوم تجربی و در نهایت در وجودشناسی نیز مطرح شد. انسان اگر  قانون خدا  را نپذیرفت قانون عقل و قانون طبیعت را نیز نمی پذیرد. انسانی که قوانین شرعی را نپذیرفت در نهایت قوانین اخلاق و علم و عقل را نیز تابع خواست خود دانست و ادعای مالکیت بر جهان هستی را مطرح کرد. اینجاست که احکام شرعی و توحید ارتباط پیدا می کنند و مکتبی که توحید را مطرح می کند رعایت احکام شرعی را معیار توحید و خط مقدم خداشناسی می داند. منطق این مکتب این است که خدا هم قانون دارد. در جهانی که حتی یک تکه آهن قانون خودش را دارد نمی شود خدا باشد و قانون نداشته باشد یا نسبت به خیر و شر و سرنوشت بشر بی تفاوت باشد.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۳ ، ۰۹:۲۵
رضا صادقی

چند تناقض در ساختار  و بنیان فلسفة مدرن که با یکدیگر ارتباط دارند:

1- جمع ماده گرایی با اومانیسم : اگر انسان یک جسم است چگونه می توان انسان محوری را پذیرفت و ادعا کرد اصالت با انسان است. 

2- ماده گرایی با آزادی نیز قابل جمع نیست. انسان اگر یک جسم باشد نمی تواند مستقل از نیروهای مادی عمل کند یا نقشی داشته باشد. یک جسم آزادی ندارد.
3- تناقضی که کمتر به آن توجه شده است تمجید از عقل و بی تفاوتی نسبت به باورهای انسانها است. نمی شود عقل مهم باشد و باور مهم نباشد.  دعوت به عقلانیت دعوت به پذیرش باورهای خاصی است. عقل قید  و بند باورهاست و مکتبی که به عقل پایبند باشد، هر باوری را بر نمی تابد.

اما در فرهنگ مدرن مدام از عقل تمجید می شود و مدرن شدن به معنای بازگشت به عقل و اعتماد به عقل معرفی می شود. همزمان  در حوزه ی باورها تکثرگرایی و نسبی گرایی و  آزادی بیان و آزادی اعتقاد مطرح است.این یک تناقض روشن و رایج در فلسفة مدرن است.

به شیوه های مختلفی تلقین می شود که باورهای هر فردی شخصی است و اهمیتی ندارد که انسانها چه باوری داشته باشند. در حالی که اگر عقل حاکم باشد، هر باوری مجاز نیست. نمی توانید دیگری را به عقل دعوت کنید و به او تضمین دهید که می تواند هر باوری را که دارد حفظ کند. به اندازه ای که عقل اهمیت دارد باورها نیز اهمیت می یابند و دعوت به عقلانیت دعوت به باورهای خاصی است.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۳ ، ۰۸:۰۶
رضا صادقی