یکی از شیوه های رایج برای مخالفت با یک حقیقت تغییر معنای واژه هایی است که به آن حقیقت اشاره می کنند. به عنوان نمونه واژه ی خدا به خالق جهان اشاره دارد. کسی که به خالق باور ندارد ممکن است معنای این واژه را تغییر دهد و ادعا کند خدا همان تصوری است که از پدر در دوران کودکی داریم یا ممکن است ادعا کند خدا به نیروی جامعه و روح جمعی اشاره دارد.
در چنین مواردی با تغییر معنای یک واژه معنای نخستین و اولیه حذف نمی شود. یعنی حتی اگر تمام مردم دنیا دیگر واژه ی خدا را برای اشاره به خالق جهان به کار نبرند هنوز این مسئله مطرح است که آیا جهان خالقی دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر با تغییر معنای یک واژه عقل هنوز می تواند به معنای قبلی آن واژه فکر کند و آن معنا از ذهن و عقل حذف نمی شود.
مشابه این مطلب در مورد مفهوم صدق نیز مطرح است. حذف گرایان و حشوگرایان معنای صدق را تغییر می دهند. از نظر آنها صدق به معنای مطابقت با واقع نیست و صدق یک واژه است که نقشی منطقی دارد و کارکردی تاکیدی دارد و یا به معنای موافقت با مضمون یک قضیه است.
این مطلب درست نیست. به عنوان نمونه از اینکه باران می بارد صادق است می توان نتیجه گرفت که در واقع باران می بارد. اما از اینکه من موافق هستم که باران می بارد، نمی توان نتیجه گرفت که در واقع باران می بارد. به هر حال حتی اگر صدق به معنای مطابقت نباشد و حشوگرایی درست باشد اصل مسئلة مطابقت با واقع هنوز جدای از مفهوم صدق قابل طرح است و بسیار اهمیت دارد. یعنی هنوز این مسئله مطرح است که نسبت ذهنیت ما با واقعیت چیست؟