اهمیت احکام حقوقی در جهان شناسی
در شبکة بایدها و ارزشها بایدهای دینی در مرز قرار دارند و مرزبان سایر ارزشها هستند. دشمنان این شبکه نخست به بایدهای دینی حمله می کنند.
از نظر منطقی زمانی انسان حق قانونگذاری دارد که مالک وجود خود باشد. کسی که مالک وجود خود باشد این حق را دارد که هدف زندگی خود را انتخاب کند و سرنوشت خود را رقم بزند. به همین دلیل است که دفاع از حقوق شرعی در برابر حقوق عرفی و سکولار خط مقدم توحید است.
مرور تاریخ مدرن نشان می دهد که این خط اگر فرو بریزد باور به خدا زیر سوال می رود. انسانی که به دنبال استقلال از خداست، نخست در حوزة حقوق جمعی و مدنی به دنبال استقلال است و حاضر نیست از مرجع بالاتری مانند دین یا خدا دستور بگیرد. اما انسانگرایی به استقلال در حقوق قانع نیست.
گام دوم ادعای استقلال در تدوین قوانین اخلاق است. انسان مدرن بعد از اینکه حقوق سکولار و جدای از دین را تدوین کرد، قوانین اخلاق را نیز جدای از عقل و علم دانست و اخلاق را نسبی و عرفی دانست. در نهایت انسانی که خود را معیار حقیقت میداند حتی تسلیم قوانین علم و عقل نیز نیست و در تدوین قوانین علمی و عقلی و حتی در تقویم وجود چیزها نیز خواست خود را معیار نهایی می داند. در چنین فضایی است که نسبیت در حوزه های عقلی مانند ریاضی و منطق و در علوم تجربی و در نهایت در وجودشناسی نیز مطرح شد. انسان اگر قانون خدا را نپذیرفت قانون عقل و قانون طبیعت را نیز نمی پذیرد. انسانی که قوانین شرعی را نپذیرفت در نهایت قوانین اخلاق و علم و عقل را نیز تابع خواست خود دانست و ادعای مالکیت بر جهان هستی را مطرح کرد. اینجاست که احکام شرعی و توحید ارتباط پیدا می کنند و مکتبی که توحید را مطرح می کند رعایت احکام شرعی را معیار توحید و خط مقدم خداشناسی می داند. منطق این مکتب این است که خدا هم قانون دارد. در جهانی که حتی یک تکه آهن قانون خودش را دارد نمی شود خدا باشد و قانون نداشته باشد یا نسبت به خیر و شر و سرنوشت بشر بی تفاوت باشد.