جبرگرایی دانشگاهی
جبرگرایی دانشگاهی
جبرگرایی بهترین راه برای فرار از هر گونه مسئولیت اخلاقی و حقوقی است. این مطلب را افراد به طور غریزی می دانند و برای اینکه پاسخگو نباشند رفتار خود را ناشی از نیروی عوامل بیرونی می دانند و نقش خود را انکار می کنند.
این مطلب را دانشگاه نیز می داند و برای اینکه در برابر مشکلاتی که در جامعه ایجاد کرده است پاسخگو نباشد نقش خود را انکار می کند و عوامل بیرونی مانند نهاد سیاست و اقتصاد را به عنوان عامل اصلی هر گونه مشکلی معرفی می کند. "اجازه نمی دهند"، "نمی گذارند" و "تا وضعیت این گونه است کاری نمی توان کرد"، تکیه کلامهای رایج در فضای دانشگاهی برای توجیه مشکلات و ناکارآمدی است.
مدتهاست دانشگاه در برابر هر گونه تحولی در محتوا و روش تدریس مقاومت می کند،مسائلی را تدریس می کند که مربوط به جامعه و امروز نیست، تقلب را در نگارش پایان نامه و مقاله و امتحانات تحمل می کند و آن را در ذهن و متن جامعه نهادینه می کند، مدرک جعلی صادر می کند، در مدیریت منابع مالی و انسانی به شیوه ای غیر علمی رفتار می کند، با دو مافیای کنکور و مقاله نویسی همزیستی می کند و ... . مهمترین دفاع دانشگاه از این وضعیت این است که عوامل بیرونی دخیل هستند و دانشگاه ناتوان است و مجبور است.
انگارة جبر اقتصادی و سیاسی به شیوه های مختلفی در دانشگاه تکرار می شود و حتی تدریس می شود. تردیدی نیست که سیاست و اقتصاد بر دانشگاه تأثیر دارند. اما این تأثیر مسیری یک طرفه نیست. دانشگاه نیز به عنوان یک نهاد فرهنگی در تنظیم مناسبات بیرونی نقش دارد و با تغییر مناسبات درونی خود می تواند تحولی بنیادین در سایر حوزه ها ایجاد کند. اما دانشگاه نخست باید انگارة جبر را کنار بگذارد و نقش و سهم خود را در ساختن جامعة کنونی بپذیرد. اعتراف به چنین نقشی نیازمند خودآگاهی است. برای "خودآگاهی" نیاز است که دانشگاه بیشتر از خودش صحبت کند. برگزاری جلسات منظم و عمومی در شناخت و نقد دانشگاه یک گام مقدماتی و البته مهم است.