توهم بازگشت جاودانه
ادعای بازگشت ابدی به عنوان بخشی از فلسفة نیچه مطرح است. در این دیدگاه ادعا شده است برای هر انسانی تولدهای بی نهایتی قابل تصور است که در طول زمان بی نهایت رخ خواهند دارد. طرفداران این دیدگاه ممکن است باور به تناسخ را با دیدگاه تکامل تلفیق کنند و انتظار داشته باشند انسان در تولدهای بعدی از نقصهای کنونی خود رها شود.
با اینکه تطور نسلها یک دیدگاه تجربی است، اما برای تناسخ و تکامل ضمانتی تجربی یا عقلی وجود ندارد و این دو دیدگاه نمی توانند بخشی از دانش تجربی یا فلسفه باشند. حتی تداوم بقای نوع بشر بر روی زمین نیز ضمانتی عقلی یا تجربی ندارد و فقط خدا می تواند چنین بقایی را تضمین کند. بقای نوع بشر تا زمانی مشخص (که تکاملی عقلی واخلاقی رخ دهد) بخشی از باورهای دینی است و مانند جزئیات حیات پس از مرگ و جاودانگی اخروی، نیازمند وحی است و بدون دین قابل اثبات نیست. تا این لحظه از تاریخ بشر این پیشبینی دین تحقق یافته است و زندگی انسان مدام از نظر کیفی و کمی رشد کرده است. اما جدای از ارادة خداوند، هیچ ضمانتی برای تداوم این وضعیت وجود ندارد.
بنابراین تطور زیستی تضمین نمی کند که نسلهای آینده موجوداتی بینقص هستند. تطور حتی نمیتواند بقای بشر بر روی زمین را تضمین کند و یا پیشبینی کند. از نظر علمی و از نظر منطقی همیشه این امکان هست که نسل انسان در فرایند تطور ضعیفتر و یا نابود شود. حتی اگر نوع بشر نابود نشود، رهایی انسان از نقصهای ذاتی خود ناممکن است. انسان گرفتار نقصی ذاتی است و هیچ تحولی نمیتواند آن را از بین ببرد. نقص ذاتی انسان در این است که وجودش از خودش نیست و هر کمالی هم که دارد، به او داده شده است. بنابراین انسان هر چه کاملتر شود، هیچگاه مالک وجود و کمالات خود نمی شود.
فرض کنید یک نفر ادعا کند انسان بعد از مرگ بار دیگر متولد می شود و از ابتدای تولد از هر نظر کامل است و هیچ نقص و جهلی ندارد. ادعای بازگشت ابدی به همین اندازه بی دلیل و خیالی است. شاید بیشتر انسانها آرزو دارند مرگی نباشد و در طول یک زندگی جاودانه تکامل بیابند. اینکه انسان در هر لحظه ای که اراده کند کامل و بی نقص شود، نیز یک آرزوی جالبتر است، یا اینکه انسان در جهانهای موازی زندگی های متعددی را تجربه کند. اما این فرضها هیچ یک دلیلی عقلی یا تجربی ندارند. بازگشت ابدی نیز تفاوتی با این فرضها ندارد و اینکه در یک کلاس یا کتاب فلسفی مطرح شود، ماهیت خیالی آن را تغییر نمی دهد.
در بازگشت جاودانه ادعا می شود ساختار کنونی جهان در آینده تکرار می شود. در گذشته هم شاید این ساختار تکرار شده باشد. اما شباهت ساختاری این همانی شخصی را تضمین نمیکند. فرض کنید ساختار کنونی زمین همین الان نمونه هایی داشته باشد و انسانهایی کاملا شبیه ما در سیاره ای دیگر زندگی کنند. چنین شباهتی هیچ امتیازی برای انسانهای روی زمین نیست و آنها نمی توانند با وجودی که ساختار بدنش مشابه با خود آنهاست، این همانی داشته باشند. آنها نمی توانند بگویند من در جای دیگری نیز حضور دارم و یا یک زندگی دیگر نیز دارم. تکرار ساختار کنونی جهان در آینده نیز نمی تواند این همانی را تضمین کند. باور به روح جاودانه این مشکل را ندارد و با تداوم آگاهی این همانی را تضمین می کند.