آزادی
اینکه "هیچ حکومتی آزادی مطلق را اجازه نمیدهد" از نظر جان لاک مانند یک قضیه ریاضی است و یقینی است. چون حکومت یعنی استقرار قانون و آزادی مطلق یعنی هر کس هر چه خواست بکند. (جستار،کتاب ۴ فصل ۳، ص ۳۵۰)
اما آیا اصلا آزادی مطلق برای انسان ممکن است؟ برای پاسخ به این پرسش مجبوریم به قیدهای آزادی مطلق توجه کنیم. انواع بایدهایی که در زندگی انسان وجود دارند زیادند:
۱- بایدهای منطقی: چون تناقض محال است پس باید ...
۲- بایدهای علمی: برای ایمن ساختن یک خانه در برابر زلزله باید .... برای ایمنی در برابر ویروس باید ...
۳- بایدهای حقوقی: (بایدهایی که در زندگی اجتماعی با قرارداد تصویب میشود و یا توسط حکومت به افراد جامعه تحمیل میشود) باید از سمت راست رانندگی کرد و ... آزادی در علوم اجتماعی و در سخن جان لاک بیشتر ناظر به این بخش از بایدهاست و مطلق نیست.
۴- بایدهای اخلاقی: باید راست گفت و ...
۵- بایدهای دینی: باید روزه گرفت و ...
۶- بایدهای عرفی: بایدهایی نانوشته که بر اساس رسم و رسوم از بدو تولد تا پس از مرگ گرفتار آنها هستیم. دکوراسیون خانه باید ست باشد و برای پذیرایی باید ... و در جشن تولد باید ... و در مراسم ختم باید ....(بیشترین حجم بایدها با تحمیل بیشترین هزینه)
۷- بایدهای شخصی: عادتهایی که هر شخص در طول زندگی برای خود می سازد. عادت به چایی، سیگار، دیدن فیلم و ... و تکیه کلامها و ...
(۸- آیا بایدهای دیگری نیز وجود دارند؟)
از بین این هفت دسته بایدهای علم و منطق را نمیتوان نقض کرد (قانونی که قابل نقض باشد علمی یا منطقی نیست) آزاد بودن از علم و منطق چندان مطلوب هم نیست. بنابراین تمام هنر ما این است که قوانین آنها را بشناسیم و از آنها آگاهانه اطاعت کنیم.(یعنی مجبور هستیم رفتار خود را با این قوانین هماهنگ کنیم)
با اینکه آزادی از بایدهای اخلاقی و دینی ممکن است اما بیشتر انسانها تمایل دارند خود را اخلاقی و دینی معرفی کنند. همیشه در زمین آمار دینداران بیشتر بوده و از نظر عموم انسانها آزادی از اخلاق مطلوب نیست. در عمل نیز با اینکه بیشتر انسانها مرتکب خلاف اخلاق میشوند اما آنها بیشتر زمانها پیرو اخلاق هستند. حتی یک قاتل جانی در بیشتر مواردی که امکان قتل هست از قتل خودداری می کند و دروغگوترین انسانها بیشتر حرفهایش راست است. به تعبیر ملاصدرا نه تنها انسانهای شر کمترند، بلکه زمان شرارت آنها نیز کمتر از زمان سلامت آنهاست. (اسفار، ج ۷ ص ۶۹) (این سخن صدرای عقل گرا از نظر شواهد تجربی بسیار معقولتر از این سخن هابز تجربه گراست که انسان را منزوی، فقیر، رذل، وحشی و حقیر معرفی می کند.)
در بین این هفت دسته از بایدها، آزادی از عادتهای شخصی بسیار مشکل است و این عادتها بیش از هر زنجیری آزادی انسان را به چالش میکشند و محدود میکنند. عادت که شکل گرفت رها شدن از آن شبیه معجزه است. (رد المعتاد عن عادته کالمعجز) دست کم بخشی از بایدهای دینی و اخلاقی برای آزادی از عادتهای فردی است. روزه یک باید دینی است که بسیاری از عادتهای شخصی ما را به چالش میکشد. زیست متفاوت در یک ماه از سال، مانع شکل گیری بسیاری از عادتهاست و تضمینی برای آزادی فردی در طول سال است.