سخن انسان
به این سخن کین فایت توجه کنید که در سال ۲۰۰۸ در یکی از مجلات معتبر به چاپ رسیده است:
"یک مورد شهودی قوی برای اندیشه وجود دارد که تفاوت جهت یک مجسمه و یک قطعه آلیاژ نیازمند تبیین است. ... از یک جهت تفاوتهای دیگری بین مجسمه و یک قطعه آلیاژ وجود دارد که به نظر میرسد نیازمند تبیین است. ... تفاوت در دستهبندی روشنترین تفاوت است. مجسمه یک مجسمه است و یک قطعه آلیاژ نیست، درحالی که یک قطعه آلیاژ قطعهای از آلیاژ است و یک مجسمه نیست.
از این گذشته تفاوتهای دستهبندی به گونهای قابل قبول نیازمند تبیین هستند. شاید درست نباشد که همیشه این تفاوتها نیازمند تبیین هستند. به عنوان نمونه شاید تصور شود که رفتار ذرات مختلف باید در چهارچوب تعلق آنها به دستهها یا انواع بنیادین متفاوت تبیین شود، حتی اگر تبیینی وجود نداشته باشد که تفاوت در نوع به چه معناست و چیست. اما تفاوت بین دسته های مجسمه و قطعة آلیاژ به گونهای قابل فهم تا این اندازه مبنایی نیست. به طور قطع میتوان گفت باید تبیینی باشد در این خصوص که مجسمه بودن یا قطعهای از آلیاژ بودن به چه معناست تا روشن شود چرا بر یک جسم ممکن است فقط یکی از این دو عنوان اطلاق شود."
Kit Fine, “Coincidence and Form,” Proceedings of the Aristotelian Society Supplementary Volume 82, Issue 1, June 2008, pp 101–18.
پیتر انگر در کتاب "ایده های تهی" بعد از نقل این سخن می نویسد:
"چگونه می توان به کسانی که شیفتة چنین دیدگاههایی هستند، کمک کرد تا آن را رها کنند؟"
انگر معتقد است بخش زیادی از فلسفة رسمی غرب یا دچار مباحث پوچ و فاقد محتواست و یا اینکه بحث هایی بی اهمیت را جایگزین مباحث متافیزیکی مهمی مانند ماهیت انسان و جهان کرده است. از نظر انگر بحث اصلی باید این باشد که آیا ما یک جسم گرفتار تعین و جبر هستیم و یا اینکه روحی دارای آزادی و مسئولیت. در غیر این صورت بحث از تفاوت مفهوم "قطعه مس" با مفهوم "تکه مس" جایگزین بحثهای متافیزیکی خواهد شد.