رشتة "پلهشناسی"
فرض کنید در دانشگاهی که ساختمانهای آن در برابر زلزله ایمن نیستند، رشتة "پلهشناسیstairology"وجود داشته باشد. در رشتة پلهشناسی از اهمیت پلهها در معماری ساختمانها، انواع پلهها، نقش پلهها در زندگی بشر، ایمنی و بهداشت پلهها، مقایسة پلههای ساختمانهای تجاری، اداری، مسکونی، دانشگاهی و پزشکی با یکدیگر (از نظر تعداد، جنس، شکل و رنگ)، نقش زیباییشناسی در صنعت پلهسازی، تفاوت پلههای ساختمانهای مدرن و سنتی، تحول صنعت پلهسازی در گذر از سنت به مدرنیته، انواع پله های پست مدرن، نقش آسانسورها در کاهش اهمیت پلهها، دلایل ترجیح نردبان در خرده فرهنگها، نمادشناسی پله ها، ریشه شناسی معادلهای واژه پله در زبانهای مختلف، کاربردهای استعاری واژه پله در ادبیات و هزاران موضوع دیگر بحث میشود.
در خصوص پلهها می توان مقالات و پایاننامههای زیادی نگاشت. یک پایاننامه می توان در خصوص تعداد پلههای دانشکدههای یک شهر و مقایسة ابعاد و رنگ آنها با یکدیگر نگاشت. حتی در مورد میزان رضایت کارکنان بیمارستانها از ابعاد و رنگ پلهها نیز می توان پایان نامه نوشت. مقالات مستخرج از این پایاننامهها نیز حاوی جداول و نمودارهای دقیقی در خصوص آمار پلهها و مقایسة آنها با یکدیگر است و در مجلات معتبر پلهشناسی چاپ خواهد شد. (فرض کنید هیچ یک از این جدولها و عددها ساختگی نیستند. یعنی فرض کنید در رشتة پلهشناسی هیچ تقلبی صورت نمیگیرد و تمام اطلاعات پایاننامهها و مقالات درست و قابل اعتماد هستند.)
چگونه میتوان استادان رشتة پلهشناسی را قانع کرد که الان ساختمانهای شهر در برابر زلزله آسیبپذیر هستند و ما از نظر اخلاقی حق نداریم بودجة کشور را برای توسعة رشتة پلهشناسی هزینه کنیم. استادان این رشته مقاومت خواهند کرد. استدلال آنها این است که: "تعطیلی رشتة پلهشناسی به معنای مخالفت با علم و دانش است. پله شناسی الان در جهان مورد توجه است. پلهها بخشی از واقعیت زندگی ما هستند و نمیتوان واقعیتها را نادیده گرفت. اگر کسی بتواند اطلاعات کاملی از پلههای یک دوره از تاریخ بشر داشته باشد، از این راه میتواند اطلاعات زیادی در مورد اقتصاد، فرهنگ و سبک زندگی آن دوران به دست بیاورد. اینکه برای دانشآموختگان رشتة پلهشناسی در جامعه کار وجود ندارد مشکل دانشگاه نیست و دولت و جامعه باید خودش را با دانشگاه هماهنگ کند و دولت به جای تعطیل کردن این رشته باید برای دانشآموختگان این رشته ردیف استخدامی در نظر بگیرد."
استدلال های مشابهی در مورد ضرورت تاسیس رشته هایی مانند تابلوشناسی، نرده شناسی، گیوه شناسی و هزاران رشتة مشابه می توان طرح کرد. در مورد هر چیزی که در این جهان هست یا نیست، می توان پرسشهای علمی بی پایانی مطرح کرد و یک رشته تاسیس کرد. ( اما چنین رشته هایی در اولویت نیستند و اطلاعاتی که در این رشته ها مطرح می شود حیاتی نیست. برای برخی از اطلاعاتی هم که اهمیت دارند راههای میان بری وجود دارد. به عنوان نمونه برای به دست آوردن آن دسته از اطلاعات اقتصادی و فرهنگی که با شناخت پله ها به دست می آیند و به کار می آیند، راه هایی مطمئن تر وجود دارد که هزینه کمتری دارند.
اکنون بسیاری از رشتهها و سرفصلهای درسی در دانشگاههای کشور وضعیتی مشابه با رشتة پلهشناسی دارند و با استدلالهای مشابهی از آنها دفاع میشود. هر گونه تلاش برای توقف ورود دانشجو به این رشتهها، حقوق اساتید این رشتهها را تهدید میکند و با اتهام دانشستیزی روبرو میشود. با اینکه توقف جذب هیأت علمی در این رشتهها هزینة کمتری دارد، اما حتی در رشته هایی که دانشجو نیز نیست جذب هیئت علمی ادامه دارد. بسیاری از سرفصلها فقط به این دلیل تدریس می شوند که تخصص یکی از اساتید است.
گام نخست شفافیت است. این حق دانشجویان است که پیش از ورود به دانشگاه از میزان کارآیی هر رشته در جامعه و آمار اشتغال دانشآموختگان آن رشته آگاه باشند. رشته های مشابه با پله شناسی که اهمیت آن را فقط اساتید آن رشته درک می کنند، باید بتوانند از نظر مالی مستقل شوند. در شرایط کنونی پرداخت هزینه های چنین رشته هایی از پول مالیات و نفت غیر اخلاقی است و مشکل حقوقی دارد. (حتی اگر صاحبان این ثروت رضایت بدهند که ثروت متعلق به آنها در رشته هایی مانند پله شناسی مصرف شود، آیا حق داریم عمر دانشجویان را در چنین رشته هایی تلف کنیم.)اما مسئله فقط هزینه های مادی نیست. مسئله اصلی سرمایه انسانی یعنی ذهن و عمر و آینده ی دانشجویان است.