فاصله باورهای درست با عواطف بشر
باورها را با دلیل می توان تغییر داد. اما تغییر باورها به معنای تغییر عواطف نیست. عواطف ریشه ای قوی تر دارند و گاهی برای تغییر انها به تمرین و تلاش زیادی نیاز است. دو مثال می زنم که از کتاب "توهم بی تقصیری" اثر پیتر انگر است:
۱- اگر کودکی در نزدیکی شما گرسنه یا بیمار است و شما با هزینه ای اندک می توانید مانع رنج و یا مرگ او شوید وظیفه شما نجات جان آن کودک است. اگر کودکی جلوی چشمان شما در آبی کم عمق غرق شود و بدون هیچ دلیلی آن کودک را نجات ندهید دچار عذاب وجدان خواهید شد. اما این عاطفه و عذاب وجدان در مورد مرگ کودکان در مناطق دوردست وجود ندارد.
در حالی که اکنون همه ما باور داریم که در عصر ارتباطات هستیم و فاصله ها کم شده است. ما به سادگی از وضعیت کودکان در مناطق دیگر آگاه هستیم و با هزینه ای اندک می توانیم مانع بیماری و مرگ یک کودک شویم.
اگر ما برای مرگ کودکان در مکانی دیگر هیچ احساس گناهی نداریم معنایش این است که عواطف ما با باورهای ما هماهنگ نیستند. در چنین موردی به تعبیر انگر دچار "توهم بی گناهی" هستیم.
۲- این وضعیت در تصمیم دولتها نیز دیده میشود. مثال انگر در این مورد خواندنی است:
هیو داونز مدیر یونیسف در آمریکا در مقالهای با عنوان "فلج اطفال هنوز ریشه کن نشده است" توضیح میدهد که ایالات متحده هر سال 270 میلیون دلار برای ایمن سازی کودکان آمریکایی در برابر فلج اطفال هزینه می کند. اما نظر کارشناسان یونیسف این است که اگر فقط نیمی از این مبلغ به مدت پنج سال برای واکسن کودکان کشورهای فقیر هزینه شود این بیماری از روی زمین ریشهکن میشود و در این صورت دیگر نیازی به واکسینه کردن کودکان در آمریکا نیست و این 270 میلیون دلار برای سایر نیازهای حیاتی کودکان هزینه خواهد شد.
"Polio Isn't Dead Yet," The New York Times, June 10, 1995, Hugh Downs
در اینجا نظر کارشناسان یونیسف یک باور علمی است. اما اقدام دولت ایالات متحده بر اساس عواطفی ملی است که هنوز با باورهای علمی هماهنگ نیستند.