فلسفه و جنون
"در خصوص نسبت فلسفه با جنون به سه نکته باید توجه داشت:
1- اگر عقل را یکی از موضوعات اصلی فلسفی بدانیم جنون نیز که مقابل عقل است باید برای فلسفه اهمیت داشته باشد. اما فیلسوفانی مانند فوکو که به مفهوم جنون توجه دارند زیاد نیستند. در حالی که برای شناخت عقل لازم است مقابل آن یعنی جنون نیز شناخته شود.
2- مسائل فلسفه گاهی به اندازه ای پیچیده و انتزاعی می شوند که افراط در تفلسف به مغز آسیب می رساند و باعث جنون می شود. (این آسیب تدریجی است و بنابراین مراحل بین صفر و یک مصداق بیشتری دارند.)
3- گاهی نیز با اینکه فیلسوف از سلامت عقل برخوردار است اما محتوای فلسفه ی او جنون آمیز به نظر می رسد. در چنین مواردی فیلسوف سعی می کند از سلامت مغز خود دفاع کند. به عنوان نمونه پیتر وان اینواگن بعد از اینکه وجود صندلی ها را انکار می کند تلاش می کند تمایز دیدگاه فلسفی خود را با جنون نشان دهد. او می نویسد:
"برای اینکه بحث تا حد امکان ساده شود فرض کنید صندلیها –اگر وجود داشته باشند- به طور کامل از چوب ساخته شدهاند و فرض کنید که هر چیزی که از چوب ساخته شده است مرکب از مواد بسیطی است که "ذرات چوب" نام دارند (هر چند چنین مطلبی به هیچ وجه درست نیست.) اکنون جاهایی از فضا را در نظر بگیرید که از نظر کسانی که به وجود صندلیها باور دارند با صندلیها پر شده است. این جاها را میتوان "جاصندلی" نامید. الان که در حال نگارش هستم یکی از این جاصندلیها زیر من است. آن را R مینامم. من به صدق این گزاره باور دارم که:
الف: جاصندلیهای R از ذرات چوبی پر شدهاند که به شدت در همتنیدهاند؛ فضاهایی که به طور مستقیم مجاور با R هستند فاقد ذرات چوبی هستند؛ ذرات چوبی در سطح R (یعنی ذراتی که به طور کامل با ذرات چوب پوشیده نشدهاند) با ذرات چوبی مجاور خود نسبت به ذرات غیر چوب مجاور بیرون از R پیوند مستحکمتری دارند؛ استحکام پیوند متقابل ذرات چوب در R در قیاس با نیروهای علی حاصل از فعالیت عضلانی انسان قویتر است.
آنچه [من به آن باور دارم] انکار الف نیست، بلکه [مستلزم انکار] دو دیدگاه زیر است (و بنابراین انکار این قضیه که هر کدام از این دو دیدگاه نتیجة الف باشند):
ب: چیزی هست که به طور دقیق با R تطابق دارد.
ج: چیزی هست که ذرات چوبی داخل R آن را میسازند.
اکنون اگر هر کدام از ب یا ج درست باشند صندلی ها وجود دارند. اگر هر کدام از این دو کاذب باشند، صندلی ها وجود ندارند. (یا دست کم در R صندلی وجود ندارد.) چون من فقط ب و ج را انکار میکنم، و الف را انکار نمیکنم، من یک متافیزیکدان هستم و نه یک دیوانه"
Peter van Inwagen, Material Beings, pp. 104–105.
طبیعتا کسانی که با استدلال اینواگن موافق نباشند با نتیجه این استدلال یعنی جمله آخر نیز موافق نخواهند بود.
سلام استاد .عیدتان هم مبارک باشد.
راستش نمی دانم وجود سایه ای رابرای حقیقت قایل بشویم چقدردرست باشد؟ولی به نظر میرسد اشباهی که وجوددارند برای یک مجنون عقلی دردسرساز میشوند.وگرنه برگردان اصل بودن برخی واقعیتها رامن نمیتوانم انکارکنم.