دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب در شهریور ۱۴۰۴ ثبت شده است


غرق شدن در فضای مجازی شاید نمونه ای از غلبه ی مجاز بر حقیقت تلقی شود. اما یک نمونه ی دیگر نیز وجود دارد که مربوط به اقتصاد است و کمتر به آن توجه می شود. ریال در اقتصاد ایران در 40 سال گذشته به شدت سقوط کرده است و این سقوط ادامه دارد. از این نظر وضعیت پول افغانستان بهتر از ریال ایران است. تأثیر قیمتها در زندگی مردم قابل انکار نیست و حتما راه حلی برای این مسئله وجود دارد. ولی این تمام داستان اقتصاد ایران نیست. قیمت اجناس اعتباری است و در گزارش اقتصاد یک کشور به حقیقت روی زمین نیز باید توجه کرد.

کشور ایران دارای هزاران کیلومتر بزرگراه، صدها شهرک صنعتی، میلیونها هکتار باغ و مزرعه با شبکه ی آبیاری، صدها بیمارستان و دانشگاه، صدها پالایشگاه و نیروگاه و سد و کارخانجات فولاد و پتروشیمی و یک شبکة گازرسانی گسترده و میلیونها نیروی کار تحصیل کرده و متخصص و ... است. ایران در تولید برخی از محصولات کشاورزی با وجود خشکسالی گسترده در رتبه های بالای جهانی است و در تولید فولاد و برخی محصولات پتروشیمی نیز رتبة بالایی دارد. این بخش از اقتصاد ایران هزاران میلیارد دلار قیمت دارد و از این نظر اقتصاد ایران زنده و سرحال است. این بخش از اقتصاد یک لحظه متوقف نیست و هر روز در حال رشد است.
 بیش از نود درصد از این بخش حقیقی اقتصاد جوان است و عمری کمتر از 40 سال دارد.
 آن ده درصد باقیمانده یعنی بیمارستانها یا دانشگاهها و راهها و ... که بیش از 40 سال عمر دارند نیز در طول این 40 سال بازسازی و تجهیز شده اند و میزان بودجه ای که به این کار اختصاص داده شده است به اندازه ای است که می توان این ده درصد را نیز بخشی از حقیقت اقتصاد در چهل سال اخیر دانست.

در حالی که اقتصاد ایران از نظر اعتباری وضعیت خوبی ندارد و از این نظر آسیب پذیر است، اما در حقیقت اقتصاد بسیار قوی و زنده و رو به رشد است. البته رسانه ها این توان را دارند که حقیقت اقتصاد را نادیده بگیرند و فقط به اعتبار یعنی قیمت ریال در برابر سایر ارزها توجه کنند. البته دنیای مجاز و اعتبار اهمیت دارد و از این نظر اقتصاد بیمار است و به درمانی فوری نیاز است، اما در حقیقت و روی زمین اقتصاد 40 سال اخیر ایران زنده و پویاست و نمره ی مطلوبی می گیرد.

۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۰۴ ، ۱۰:۲۶
رضا صادقی

اسرائیل به قطر حمله می کند و موفق نمی شود رهبران حماس را ترور کند. حمله ی ناموفق به متحد آمریکا و به نماد صلح با اسرائیل در منطقه هزینه ی زیادی برای اسرائیل دارد و یک شکست بزرگ است. اما همزمان  گزارشی محرمانه به دست واشنگتن پست می رسد که موساد در این حمله با نتانیاهو همراه نبود.

اینجا

بنابراین در ذهن مخاطب شکستی به حساب اسراییل نوشته نمی شود و به افسانة شکست ناپذیری اسرائیل خدشه ای وارد نمی شود. 

در تجاوز اسرائیل به ایران عزیز نیز رسانه های غربی نقش مشابهی داشتند. روایت رسمی رسانه ها این است که اسرائیل در ظرف 12 روز توانست بسیاری از فرماندهان و دانشمندان ایرانی را به قتل برساند و به پدافند و قدرت موشکی و تأسیسات هسته ای ایران آسیب بزند. اما سه واقعیت هست که در این روایت کوتاه نادیده گرفته می شود.

نخست اینکه اسرائیل موفق نشد که بسیاری از کارها را انجام دهد. اکنون بعد از جنگ بیشتر فرماندهان و دانشمندان و سیاستمداران زنده هستند. اورانیوم بالای 60 درصد سالم و پنهان است و ... . از همه مهمتر اینکه نخست وزیر اسرائیل چند بار از مردم خواست به خیابانها بیایند. شکست اصلی این نیست که مردم نیامدند. شکست اصلی این است که او مردم ایران را نمی شناخت.
 اما رسانه ها این مهارت را دارند که فقط آنچه را اسرائیل موفق شد انجام دهد ، به عنوان هدف اسرائیل معرفی می کنند. مخاطب باید فکر کند آنجا که اسرائیل موفق نمی شود، خواست خود اسرائیل است. بنابراین حتی وقتی اسرائیل در ترور رهبران حماس شکست می خورد، این ادعای کودکانه مطرح می شود که  موساد در این حمله همراهی نکرده است.

 دوم اینکه هیچگاه به بودجه ای که برای حمله به ایران صرف شد، اشاره ای نمی شود. اسرائیل دهها میلیارد دلار هزینه و سالها برای این حمله برنامه ریزی کرده بود.

سوم اینکه اسرائیل در این جنگ فقط یک پرچم بود و ناتو با تمام قدرت خود در این حمله نقش داشت. رقیبان منطقه ای ایران نیز در طول جنگ با اسرائیل همراه بودند.

به هر کشوری میلیاردها دلار بدهید و اطمینان بدهید که از پشتیبانی کامل ناتو برخوردار است، بعد از ده سال برنامه ریزی می تواند به نتیجه ی مشابهی برسد. به ویژه اگر تعهدی اخلاقی هم نداشته باشد و حاضر باشد برای قتل یک دانشمند هسته ای به یک جمع خانوادگی حمله کند و دهها نفر را به قتل برساند.

بنابراین اسرائیل و به ویژه قوم یهود ویژگی خاصی ندارند و شکست ناپذیر نیستند. قوم یهود در بیشتر تاریخ سرگردان و آواره بوده اند. اما اکنون ر دوران اقتدار خود قرار دارند و رسانه ها را نیز در اختیار دارند. هر قومی در دورانی که به اقتدار می رسد  توهم برتری قومی و نژادی پیدا می کند. رومی ها، مغولها، ترکها، اعراب، فارسها و هر قوم دیگری در دوران اقتدار خود دچار توهم برتری نژادی شده اند و تاریخ این توهم را باطل کرده است.
تاریخ نشان داده است دوران هر قومی به پایان می رسد و خشونت بی حساب یکی از نشانه های پایان اقتدار است.

۱ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۴ ، ۰۹:۴۹
رضا صادقی

مجازات اعدام

آمریکا قاچاقچیان را قبل از اثبات جرم اعدام می کند.
وزیر امور خارجه آمریکا:"به جای توقیف، طبق دستور رئیس‌جمهوری، آن را منفجر کردیم و دوباره هم اتفاق خواهد افتاد. شاید همین حالا هم چنین حادثه‌ای رخ دهد"
اینجا
و اینجا
این جمله در مورد قایقی با 11 سرنشین است که دولت آمریکا ادعا دارد قاچاقچی بودند. این شیوة قتل هیچ گاه اعدام به حساب نمی آید و در آمار اعدامهای دولت آمریکا ثبت نمی شود. اگر این افراد دستگیر می شدند و محاکمه می شدند و جرم آنها اثبات می شد، قتل آنها اعدام بود. اما این یازده نفر در هیچ دادگاهی محاکمه نشده بودند و جرم آنها اثبات نشده بود. در حال جنگ هم کشته نشدند. این قبیل قتلها در واقع اعدام بدون محاکمه و بدون اثبات جرم است.

این 11 نفر شهروند ونزوئلا بودند. اما پلیس آمریکا با شهروندان خود نیز رفتار مشابهی دارد و هر سال بیش از هزار نفر بدون محاکمه و فقط به این دلیل که احتمالا مجرم هستند و یا قصد انجام جرم دارند، اعدام خیابانی می شوند.  (هیچ  وقت هم اعلام نمی شود "چند هزار نفر گلوله می خورند و کشته نمی شوند"!.) شهروندان آمریکایی وقتی در خیابان بدون محاکمه اعدام می شوند در آمار اعدامها به حساب نمی آیند و فقط با عنوان  قربانیان خشونت پلیس از آنها یاد می شود. بنابراین زمانی که آمار اعدامهای کشورهای مختلف اعلام می شود، آمریکا رتبه ی خوبی دارد.

این رتبه ی خوب دلیل دیگری نیز دارد. در آمریکا قاتل را قصاص نمی کنند. در اسلام قصاص به عنوان یک حق برای بازماندگان مطرح است. منطق قصاص محافظت از جان انسانهاست. (و لکم فی القصاص حیات) حق قصاص از دو جهت بازدارنده است. نخست به دلیل اینکه هزینه ی زیادی است و انگیزه ی قتل را کاهش می دهد. دوم به این دلیل که بعد از قتل اختلاف خانواده ها و انتقامها را محدود می کند. همچنین در اخلاق اسلامی توصیه ی به عفو و گذشت شده است و بازماندگان اگر از قصاص چشم پوشی کنند، به اخلاق عمل کرده اند. بنابراین اعدام برای قصاص در واقع حکمی حکومتی نیست و درخواست بازماندگانی است که گذشت نمی کنند.
(نظام قضایی ایران معمولا چند سال قاتل را در زندان نگه می دارد و به شیوه های مختلف تلاش می کند رضایت بازماندگان را کسب کند. یکی از مسئولان یک بار گفته بود: اگر در هنگام اجرای حکم از بازماندگان می خواستیم که یک نفر از خودشان حکم را اجرا کند شاید انگیزه ای جدید برای گذشت و عفو ایجاد شود.)

 قصاص اعدامی است که به در خواست بازماندگان (شهروندان) انجام می شود و   به عنوان خشونت نظام قضایی ثبت می شود. آمریکا این حق را برای بازماندگان در نظر نمی گیرد و این بخش از اعدامها را نیز ندارد.

در آمریکا جدای از خشونت پلیس، سالانه چند هزار نفر نیز توسط جنایتکارها به قتل می رسند. (هیچ وقت هم اعلام نمی شود چند هزار نفر گلوله می خورند و کشته نمی شوند.) به یک پژوهش تجربی نیاز است تا مشخص شود اگر حکم قصاص وجود داشت چند درصد از این قتلها کاهش می یافت؟ فرض کنید حکم قصاص سالانه از هزار قتل جلوگیری کند. در این صورت نظام قضایی آمریکا به دلیل نقصی که دارد در قتل این هزار نفر نیز شریک است. اما قتل هزاران شهروند آمریکایی هیچ گاه به عنوان نشانه ای از نقص نظام قضایی معرفی نمی شود و به عنوان خشونت شهروندان معرفی می شود.

در آمریکا هزاران اعدام خیابانی بدون محاکمه وجود دارد که به حساب اعدامهای دولت نگاشته نمی شود، اما در یک کشور اسلامی درخواست قصاص از جانب بازماندگان به عنوان خشونت حکومت معرفی می شود.

۴ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۴ ، ۱۲:۲۹
رضا صادقی

از نظر تامس کوهن توافق جمعی شرط اصلی بقا و مشروعیت یک پارادایم است. تناقضها و مشکلاتی که در درون یک پارادایم هست تا زمانی که بدیلی وجود نداشته باشد بقای پارادایم را تهدید نمی کند. اما با ظهور هر گونه بدیلی توافق جمعی سست می شود و مشکلات و تناقضهای پارادایم حاکم به چشم می آید. در چنین شرایطی مشروعیت پارادایم حاکم زیر سوال می رود و یک انقلاب پارادایمی رخ می دهد. در جهان امروز پارادایم مدرن به دلیل نگاه ابزاری به انسان، بی عدالتی، نظام طبقاتی، رواج خشونت، بیماری های روانی، فروپاشی خانواده و تنهایی بشر و از همه مهمتر درد پوچی و بی معنایی دچار مشکلات درونی و اعوجاجهای زیادی است. سابقه ی استعمار در سطح جوامع غیر اروپایی خشمی نهفته ایجاد کرده است که هر لحظه ممکن است فعال شود و بحران مهاجرت به عنوان یکی از پیامدهای اروپامحوری اکنون به بحران اصلی اروپا تبدیل شده است. در چنین شرایطی پارادایم حاکم باید مردم جهان را قانع کند وضعیت کنونی  یک ضرورت است و بدیلی وجود ندارد. مردم باید بپذیرند این آخر تاریخ است و همه ی راهها برای خروج از این وضعیت مسدود است.

نزاع غرب با روسیه و چین نزاعی در درون پارادایم مدرن است. روسیه و چین بدیل پارادایم کنونی نیستند و خطری پارادایمی به شمار نمی روند. این دو در نگاه مادی و سکولار و بسیاری از مولفه های دیگر با غرب همراه هستند. وقتی دست چپ و راست هگل با یکدیگر مچ می اندازند، بدیلی برای نظام مدرن ظهور نمی کند و هر طرف که پیروز شود پارادایم کنونی تقویت می شود. به همین دلیل ترامپ با پوتین به راحتی کنار می آید، همان گونه که با رهبر کره ی شمالی کنار آمد.

 اما نزاع غرب با نظام ایران از جنس دیگری است. نظام ایران پارادایم حاکم را به رسمیت نمی شناسد و به تکثر پارادایمها نیز باور ندارد. این نظام توحیدی است و به حقیقت و ارزشهای ثابتی باور دارد که هر پارادایم و گفتمانی باید با آنها هماهنگ شود. در نظام حکومتی شیعی صلاحیت اخلاقی به عنوان معیار مشروعیت حاکم مطرح می شود و این در برابر معیارهای رایج دمکراسی است که به امثال ترامپ اجازة حکومت می دهد. اصالت وجود در برابر نهیلیسم نقطة جدایی اصلی است. پذیرش خدایی که مالک جهان و انسان است و حق قانونگذاری دارد نیز در برابر اومانیسم قرار دارد. اصالت عقل و اصالت روح نیز در برابر اصالت تجربه و اصالت ماده قرار دارند. در این نظام ارزشهای ثابت اخلاقی در برابر ارزشهای نسبی و قابل تغییر غرب است و قوانین دینی بر قوانین سکولار و عرفی ترجیح دارند. مفهوم محوری عدالت خواهی در اندیشة شیعی نیز با منافع نظامی که بخش اصلی ثروت خود را از بی عدالتی و استعمار کسب کرده است در تضاد است. نفی نژادپرستی در  تشیع نیز با ادعای برتری بنی اسرائیل در جهان کنونی قابل جمع نیست.

این میزان از اختلافات ریشه ای برای غرب یک خطر پارادایمی است. نظام ایران هر چند از نظر اقتصادی و نظامی حریف غرب نیست،اما به منظومه ای فکری و فرهنگی مجهز است که نقاط ضعف و اعوجاجهای نظام غرب را نمایان می کند و مشروعیت حاکمان غربی را به چالش می کشد. با اینکه دستگاه رسانه ای غرب این حجم از اختلاف فکری و ریشه ای را در حد خطر هسته ای تقلیل می دهد، اما در واقع مفهوم پارادایم در خطر است. پارادایم تا زمانی مطرح است که حقیقت انکار شود و تامس کوهن افتخار می کند که با کمک این مفهوم توانسته است حتی علوم تجربی را به گونه ای توضیح دهد که نیازی به حقیقت نباشد. در دوران حاکمیت پارادایم هیچ نشانی از حقیقت تحمل نمی شود و هر نظامی که خبر از وجود حقیقت و امکان ظهور آن بدهد، سرکوب می شود. 

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۴ ، ۱۲:۰۵
رضا صادقی