دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

 

حتی واژه ها هم وطن دارند و از فرهنگ و ارزشهای وطن خود دفاع می کنند. پارادایم نیز وطن دارد و به عنوان واژه ای بیگانه در جنگ اخیر جانب اسرائیل را می گیرد. عبارت "تغییر پارادایم" را فیلسوفی یهودی به نام تامس کوهن وارد ادبیات معاصر کرد. این واژه که با نقاب تاریخ علم عرضه شده است در واقع بخشی از ایدئولوژی یهودی است که به شیوة قوم یهود با بسته بندی متفاوتی عرضه شده است.(در این شیوه دیگران یهودی می شوند بدون برخورداری از مزایا: یهودی درجه ی دوم) 

پارادایم چارچوب و ساختاری است که تمام اصول و ارزشها را در بر می گیرد. در یک انقلاب پارادایمی حتی جهان بینی نیز تغییر می کند. بنابراین انتظار "تغییر پارادایم" در یک کشور فقط به معنای جابه جایی افراد و یا تغییر سیاستها نیست. حتی تغییر حکومت نیز به معنای تغییر پارادایم نیست. تغییر پاردایم در فضای کنونی به معنای پذیرش ارزشها و اصول جدیدی است که توسط نظام سلطه تعیین و دیکته می شوند و به همة جهان تحمیل می شوند.

تغییر پارادایم حتی با اصلاح طلبی نیز قابل جمع نیست. چون مفهوم اصلاح مفهومی اسلامی است و به معنای نزدیک شدن به اصول و آرمانهای ثابت و اثبات شده ای است که غیر قابل تغییرند. بنابراین پذیرش تغییر پارادایم پیروی از ملت یهود است. نه به این دلیل که این مفهوم توسط یک یهودی مطرح شده است. نه به این دلیل که این مفهوم هدف اسرائیل از جنگ با ایران را بیان می کند. به این دلیل که با پذیرش امکان "تغییر پارادایم"، هر گونه اصل ثابت و ارزش اخلاقی بی معنا می شود و به سادگی می توان از نژادگرایی این قوم به عنوان یک پارادایم با اصول و قواعد خاص به خود دفاع کرد.

در منطق تامس کوهن تکثری از پارادایم ها ممکن هستند که هر یک منطق و ارزشهای خود را دارند. اما در هر دوره فقط یک پارادایم  مشروعیت دارد: پارادایم مورد پذیرش عموم. این پارادایم هر گونه بدیلی را سرکوب می کند. اگر این دیدگاه پذیرفته شود،  دلیلی برای دفاع از غزه و یا حتی دفاع از وطن باقی نمی ماند و جهان می تواند تحت سیطره ی امثال ترامپ و نتانیاهو باقی بماند. از نگاه کوهن پارادایم مشروع همین نظام حاکم بر جهان است و دعوت به تغییر پارادایم در ایران به معنای پذیرش پارادایم حاکم است. 
 امکان تغییر پارادایم یکی از اسرائیلیات در دوران معاصر است که هر گونه اصل و ارزش ثابتی را نفی می کند. ساختن پارادایم از نظر کوهن به معنای ساختن جهان نیز هست و او اصلا وجود جهان یا هر حقیقت جدای از پارادایم را انکار می کند. از نگاه او گروهی که پارادایم کنونی را بر جهان تحمیل کرده اند صاحب و بلکه خالق جهان هستند. پس دعوت به تغییر پارادایم فقط دعوت به پذیرش برتری قوم یهود نیست. در مفهوم پارادایم ادعای الوهیت مطرح است و پذیرش آن به معنای کنار گذاشتن بندگی خدای واحد و پذیرش بردگی امثال فرعون و نمرود است. با پذیرش تغییر پارادایم بیگانه می تواند خود را صاحب و خالق و مالک این خاک و مردمش بداند. 

۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۴ ، ۰۹:۴۵
رضا صادقی

بیشتر دانشجویان فلسفه در طول دوران تحصیل  عبارت "فلسفه ی جنگ" را حتی یک بار نیز نشنیده اند. در دانشگاههای ایران بیشتر به شاخه هایی مانند  فلسفة هنر و فلسفة اخلاق و فلسفة دین و ... توجه می شود.  در حالی که  یک جستجوی ساده نشان می دهد که فلسفه ی جنگ یک شاخة مهم از فلسفه است و هزاران مقاله و کتاب در این خصوص تألیف شده است.

در نظام آموزشی پیش از دانشگاه نیز با اینکه نسل جدید با تاریخ جنگها آشنا می شود، اما برای جنگ آماده نمی شود.  این بخشی از فرهنگ ماست و یکی از ریشه های آن  تصوف و دیگری پوچگرایی است. ( مثنوی خوانی و پناه بردن به خانقاه و هو کشیدن و چرخیدن و بشنو از نی خواندن در هنگام حملة مغول).

 این بخش از فرهنگ که با نظام آموزشی تقویت می شود  بیشتر با رهبانیت مسیحی هماهنگ است. نظام آموزشی ما نه با سنت جهاد در اسلام سازگار است، نه با نظامی گری انسان مدرن و نه حتی با حماسه های ایران باستان.

این بخش از فرهنگ  با آنچه روی زمین می گذرد بیگانه است. #ما جنگ را دست کم گرفته ایم و این دست کم گرفتن جنگ به ایران عزیز آسیبهای زیادی وارد کرده است. تاریخ زمین تاریخ جنگ است و جامعه ای که به هنر و شعر و خانقاه و بازی های کامپیوتری و مخدر و (اخیرا) قهوه خانه پناه ببرد، از تاریخ زمین حذف می شود.

در دورانی که زمین عزیز در تب گناه و طغیان بشر می سوزد و دورانی پر از جنگ و آشوب در پیش دارد، آیا روی نسل جدید می توان حسابی باز کرد؟ 

نوجوانان دبیرستانی در اسرائیل برای حمله های سایبری به زیرساختهای ایران عزیز آموزش می بینند.

اینجا

در روسیه نیز نوجوانان در تولید انبوه شاهد ایرانی کمک می کنند.

اینجا

در لیتوانی با اهداف نظامی به کودکان  ساخت پهباد و کار با آن آموزش داده می شود.

اینجا

اما در حالی که جنگها برگشته اند، نظام آموزشی ایران هنوز هویت جوان ایرانی را بر اساس رتبة کنکور و مهارت تست زنی تعریف می کند. بنابراین برای سازماندهی نوجوانان در این مسیر  به نظام آموزشی امیدی نیست. نظام آموزشی دانشگاه محور است و دانشگاهی ها بیشتر مانع چنین فعالیتهایی هستند. نظامی ها و نهادهای دولتی نیز  در زمان بحران اولویتهای دیگری دارند. 

برای تضمین ماندگاری ایران عزیز تنها یک راه وجود دارد: حرکتهای خودجوش و مردم نهاد برای آموزش و سازماندهی گروههای سایبری مدافع وطن.

با اینکه دفاع از موجودیت ایران عزیز انگیزه ی اصلی این حرکت است، اما تأثیر این حرکت بیشتر در ساختن هویت نسل جدید است. روسیه وقتی ساختن پهباد را به نوجوانان واگذار می کند بیشتر در حال ساخت هویت و شخصیت  نسل بعدی است. اسرائیل زمانی که هک کردن سامانه های ایرانی را به نوجوانان آموزش می دهد، به آنها شخصیت می دهد. این نوجوانان قطعا بسیاری از شبها دیر وقت به خانه می روند. اما با غرور وارد می شوند و به گرمی از آنها استقبال می شود.

بخش زیادی از نارضایتی نسل جدید هویتی است. آنها به طور کامل رها شده اند و نادیده گرفته شده اند. با ورود آنها به عرصه های حماسی و نظامی زندگی آنها معنا می یابد و میزان رضایت از زندگی و امید به آینده افزایش می یابد. هویتی که نسل جدید با مشارکت در دفاع وطن به دست می آورد بیش از آزمایش اتمی بازدارندگی ایجاد می کند. عصارة فلسفة جنگ این است که جنگ یک ضرورت است و نه یک انتخاب و البته هیچ چیز مانند جنگ و روحیة حماسی انسانها و جوامع را زنده نمی کند. 

۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۴ ، ۱۲:۵۴
رضا صادقی

بسیاری از متن هایی که در دانشگاه نوشته می شود خوانده نمی شود. اگر متنی مفید باشد مخاطب خود را پیدا می کند. اما بسیاری از مقاله ها، کتابها، پایان نامه ها، برگه های امتحان، جزوه ها ی کلاسی، طرحنامه ها، صورتجلسه ها و ... در جذب مخاطب موفق نیستند و به این دلیل که نقشی در حل مسائل واقعی ندارند، هیچگاه خوانده نمی شوند.

این مطلب را خود دانشجویان نیز متوجه شده اند و به همین دلیل گاهی خود آنها هم متنی را که از تولیدکننده ی پایان نامه تحویل می گیرند نمی خوانند و موفق می شوند در جلسه ی دفاع نمره ی عالی بگیرند. تولید کننده اگر هوش مصنوعی باشد ما با متنی روبرو هستیم که حتی نویسنده نیز آن را نخوانده است.

در برخی دانشگاههای غربی هوش مصنوعی حدود 50 درصد از نوشته های دانشجویی را تولید کرده است و جالب است که گاهی ارزیابی اساتید از کار دانشجویان نیز در واقع کار هوش مصنوعی بوده است.
اینجا   
 نگرانی یک دانشجو قبل از جلسه ی دفاع این بود که آیا از محتوای متنی که من به اساتید داور تحویل داده ام سوالی می پرسند؟ پاسخی که شنید این بود که اساتید داور هم متن را نمی خوانند و فقط آن را ورق می زنند و چند اشکال ویرایشی می گیرند و سپس از گفته های خودت در جلسه ی دفاع چند پرسش و اشکال و امتیاز پیدا می کنند. 

یک گروه از دانشجویان دکتری که مطمئن بودند استاد بدون خواندن برگه ی امتحانی نمره می دهد یک جمله ی بی ربط را به طور هماهنگ در متن جوابها نوشته بودند و استاد مثل همیشه نمره های متفاوتی داده بود و هیچ واکنشی نشان نداده بود. یکی از دانشجویان همین استاد در امتحان جامع پاسخ را در دو برگه نوشته بود و  استاد به هر برگه دو نمره ی متفاوت داده بود. یعنی ازتمام متن حتی نام دانشجو را هم نخوانده بود.!
این نخواندن و داوری کردن در دانشگاه نهادینه شده است و به حوزة آموزش و پژوهش آسیب های زیادی وارد می کند. اما آسیب اصلی در بیرون از دانشگاه است که فارغ التحصیلان دانشگاه مطابق با الگوی دانشگاهی رفتار می کنند. آخرین نمونه در لایحه ای است که دولت به مجلس فرستاد و پس گرفت. این لایحه در یکی از دانشگاهی ترین دولتها فقط یک مخالف داشته است. نخستین سوال سایر اعضا از او نیز این بوده است که مگر تو متن را خوانده ای!. البته او نیز می توانست همین سوال را از موافقین بپرسد. اما اشتباه می کند و اعتراف می کند که متن را نخوانده است و به همین دلیل به مخالفت او توجهی نمی شود. متن بدون این که خوانده شود با دو فوریت به مجلس ارسال می شود و بعدا که دولت از متن آن خبردار می شود آن را پس می گیرد.

اینجا
بیشتر کسانی که اکنون در سطح رسانه ها در مورد این لایحه اظهار نظر می کنند نیز با الگوی دانشگاهی در حال نقد یا دفاع از این متن هستند و بسیاری از آنها بدون این که متن را خوانده باشند در مورد آن اظهار نظر می کنند.

این مطلب را منشی ها و تایپیستها نیز می دانند و گاهی به دلخواه متنهای مهم را دستکاری می کنند.
مثلا در متن مصوبه ی شورای انقلاب فرهنگی تغییراتی رخ داده است که هیچ کس نمی داند چه کسی این تغییرات را انجام داده است.
اینجا
مشابه این وضعیت در متن برجام نیز اتفاق افتاد که یک نفر که آقای ظریف نمی خواهد نام او را ببرد متن را در آخرین ویرایش تغییر می دهد و به بقیه نیز اعلام نمی کند. این تغییر را فردی به نام فرانچسکو پیشنهاد می کند. او احتمالا در جامعه شناسی رفتار دانشگاهی تخصص دارد و مطمئن است که آقای ظریف به عنوان یک استاد دانشگاه عادت دارد متن ناخوانده را تأیید کند. 
اینجا
این الگوی دانشگاهی در دادگاهها، نظام مهندسی و حتی پزشکی نمونه های خسارت بار زیادی دارد و دانشگاه مسئول بازتولید آن در سطوح مختلف است.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۴ ، ۱۰:۰۲
رضا صادقی

 بر اساس یک پژوهش بخش مهمی از ثروت کنونی دانشگاه ادینبورگ به طور مستقیم از راه تجارت برده به دست آمده است. 

 اینجا

برده داران بخشی از سود فروش انسانهای ربوده شده از آفریقا را به دانشگاه می دادند و در عوض از دانشگاه برای کار خود مشروعیت دریافت می کردند. دانشگاه  علوم انسانی و به ویژه فلسفه را به نفع آنها تنظیم می کرد تا نخبگان قانع شوند مردم آفریقا و بومیان آمریکا موجوداتی شبیه انسان هستند و محرومیت آنها از حقوق انسانی خلاف اخلاق نیست.

 دانشگاه هنوز در دفاع از شیوه های جدید برده داری و در منافع آن سهیم است. در برده داری معاصر مناسبات جهانی به گونه ای تنظیم شده است که ثروت جهان مانند رودخانه ای خروشان به سمت اروپا  در حرکت است و برای تصاحب ثروت سایر اقوام کمتر نیاز به دخالت مستقیم نظامی است. دفاع از این مناسبات بر عهدة فلسفه ی دانشگاهی است و هر اندیشه ای که مخالف این مناسبات  باشد به عنوان ایدئولوژی و مخالفت با عقلانیت نادیده گرفته می شود و حتی سرکوب می شود. به عنوان نمونه در تمام دانشگاهها نظریه های سیاسی و اقتصادی  به گونه ای تنظیم می شود که به مشروعیت حکومت امثال ترامپ و نتانیاهو و  به تدوام سلطة دلار بر اقتصاد جهانی خدشه ای وارد نشود.

در چنین فضایی نقش دانشگاههای غیر اروپایی در تداوم برده داری بیشتر است. این دانشگاهها فقط در دفاع از وضع موجود سهیم نیستند و نقش آنها تربیت نیروی انسانی متناسب با  نیازهای اروپاست. این دانشگاهها جوانان نخبه را شناسایی و آنها را برای حل مسائل غرب آموزش می دهند. این نیروها برای حل مسائل بوم خود آموزش نمی بینند و با امکانات و هزینه های کشور خود برای خدمت به بیگانه تربیت می شوند. از سوی دیگر شکل پنهانی از برده داری در متن این دانشگاهها تداوم دارد. در این دانشگاهها هنوز نظام ارباب و رعیتی پابرجاست. رشته ها و دروس بر اساس نیاز  و منافع دانشجو تنظیم نمی شود و منافع اربابی محور هر تصمیمی است.  این اربابان به عنوان طبقه ی ممتاز جامعه غیر قابل نقد هستند و برای منافع خود می توانند جوانان زیادی را از خانواده و زندگی محروم کنند و در خوابگاههایی با کمترین امکانات سکونت دهند و از جان و جسم آنها بهره کشی کنند.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۴ ، ۰۹:۰۳
رضا صادقی