دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۶ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

در کشور ما نیز مانند هر کشوری میلیون‌ها دانشجو و دانش‌آموز و طلبه و معلم و استاد در طول سال ساعت‌های زیادی را به مطالعة‌کتابهای درسی اختصاص می‌دهند و این برای هر جامعه‌ای یک امتیاز است. با این حال سرانة مطالعه در ایران هنوز بسیار پایین است و این وضعیت به هیچ وجه قابل توجیه نیست و باید تغییر کند. اما در مورد آمار‌ سرانة مطالعه باید به چهار نکته توجه کرد:

1- مطالعه به این دلیل اهمیت دارد که باعث رشد فرهنگ و آگاهی است. پس سرانة مطالعة‌ کتابهای علمی و تاریخی و اخلاقی اهمیت بیشتری دارد و در کنار آن مطالعة‌ بسیاری از داستانها و رمانها نیز می‌تواند آموزنده باشد. اما سرانة مطالعة کتابهایی که یا فقط نقش سرگرمی را دارند و یا هیجانات مخربی مانند ترس و شهوت و خشونت را افزایش می‌دهند یک امتیاز مثبت نیست. نهادهای فرهنگی بین المللی در بیان سرانة مطالعة‌کشورها بین این دو نوع مطالعه تمایزی قائل نمی‌شوند.

2- فردی که در یک مسافرت به جای دیدن صحنه‌های شگفت‌انگیز طبیعت و یا توجه به انسان‌های اطراف و فرهنگ آنها غرق در خیالات خود باشد، یک بیمار است که نیاز به روانپزشک دارد و وضعیت فردی که نه در خیالات خود که در خیالات دیگران غرق باشد، از این هم بدتر است. در دوران جدید بیش از هر زمانی رمان‌هایی خیالی مانند هری پاتر انسان‌ها را غرق در خیالات دیگران می‌کنند و از واقعیت‌های جهان غافل می‌کنند. در دنیای مدرن این قبیل کتابها هستند که در صدر کتابهای پرفروش جهان قرار دارند و سرانة مطالعة‌ کشورها را بالا و پایین می‌کنند.

3- مطالعه تنها راه رشد فرهنگ و آگاهی نیست. ما نمی‌توانیم فردی را که به جای خواندن،‌ گوش دادن را ترجیح می‌دهد و ساعاتی از روز را به شنیدن سخنان دانشمندان اختصاص می‌دهد نکوهش کنیم و یا فرهنگ و آگاهی او را پایین بدانیم. این مطلب در مورد یک جامعه نیز صدق می‌کند. در کشور ما با اینکه سرانة‌ مطالعه پایین است اما بسیاری از مردم در هیئتها و جلسات مذهبی و یا از رسانه‌ها سخنانی را گوش می‌کنند که اغلب دعوت به اخلاق و بیان تاریخ و معارف دینی است. هنگام بیان سرانة مطالعة‌ کشور باید به سرانة شرکت در این قبیل جلسات نیز توجه شود و همزمان با تلاش برای افزایش سرانة مطالعه باید این جلسات را نیز ترویج و تقویت کرد. اهمیت این شیوة افزایش آگاهی در این است که به دلیل آنکه اجتماعی است، همزمان روابط و عواطف انسانی را نیز تقویت می‌کند.

4- اکنون کرونا باعث شده است کلاسهای درس حوزه و دانشگاه مجازی شود. آسیب اصلی مجازی شدن کلاسها این است که برخی از دانشجویان حضور واقعی ندارند و فقط اسم آنها در سامانه حضور دارد. اما امتیاز این کلاسها این است که دانشگاه و حوزه کلاسها را در خانه‌ها برگزار می‌کنند و در بین اعضای خانواده‌ها مخاطبین آزاد و علاقه‌مندی پیدا کرده‌اند. متاسفانه هنوز هیچ برنامه‌ای از طرف دانشگاه‌ها و متولیان فرهنگ کشور برای افزایش مخاطبین آزاد کلاس‌های مجازی وجود ندارد. در حالی که با اندکی تبلیغ و تشویق و برنامه‌ریزی می‌توان سرانة شنیدن بحث‌های علمی را افزایش داد و آمار آن را با آمار شرکت در جلسات مذهبی و هیئت‌ها جمع کرد و در کنار آمار سرانة مطالعه به عنوان یک شاخص فرهنگی اعلام کرد.

۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۱۷:۳۳
رضا صادقی

 

اکنون در اوج بحران کرونا در کشور رئیس جمهور و وزیر بهداشت در رسانه‌ها گرفتار جدالی لفظی شده‌اند که مدام در حال اوجگیری است و مثل همیشه این مردم هستندکه هزینة آن را پرداخت می‌کنند. در این جدال سه گروه مقصر هستند:

1- مسئولینی که کم‌کاری را با سخنرانی جبران می‌کنند. وظیفة وزیر بهداشت و رئیس جمهور در قانون مشخص است و در هیچ قانونی سخنرانی و مصاحبه به عنوان وظایف این دو بزرگوار قید نشده است.

2- مطبوعات و رسانه‌هایی که به آتش این اختلافات دامن می‌زنند. رسانه‌ها وظیفه دارند سخنگوی مردم باشند و مطالبات مردم را به گوش مسئولین برسانند. رسانه‌ها اگر اخلاقی رفتار می‌کردند و هیچ وقت این سخنان و اختلافات را گزارش نمی‌کردند، آتش اختلافات زودتر می‌خوابید و آسیب کمتری به کشور و مردم وارد می‌شد.

3- واقعیت این است که این اختلافات برای مردم نیز جالب است و آنها مدام اخبار این اختلافات را دنبال می‌کنند. در واقع مطبوعات برای جذب مخاطب اقدام به نشر این سخنان می‌کنند و اگر این سخنان خواننده‌ای نداشت رسانه‌ها رغبتی به بازتاب آن نداشتند. به نظر می رسد اصلاح این وضعیت از همین جا باید شروع شود. در یک جامعة ایدئال مردم دنبال این گونه سخنان نیستند و بنابراین رسانه‌ها آنها را منتشر نمی‌کنند و در این صورت مسئولین نیز سرشان به کار خودشان خواهد بود.

در مناسبات خانوادگی بیشترین رنج‌ها ناشی از سخنانی است که بر زبان رانده می‌شود و این مطلب کمابیش در مورد مناسبات اجتماعی نیز صدق می‌کند. در تاریخ بشر بسیاری از جنگها با سخنانی آغاز شده است که می‌توانستند صلح‌آمیز باشند و بسیاری از بحرانها بین کشورها نیز نخست با درگیری لفظی شروع شده است.

رسانه ها همیشه به دنبال اخباری هستند که مخاطب داشته باشد و تا زمانی که فرهنگ عمومی تغییر نکند جدالهایی لفظی مانند جدال کرونایی وزیر و رئیس جمهور ادامه خواهد داشت. اصلا مصاحبة فی البداهه برای رسانه ها به این دلیل جذاب است که فقط در این صورت می توانند جمله هایی جنجالی صید کنند.

در یک جامعة ایدئال مسئولین مشغول انجام وظایف خود هستند و رسانه‌ها اگر سوالی دارند پاسخ خود را به صورت کتبی دریافت می کنند تا پاسخها دقیق باشد و به منافع عمومی آسیب نزند. اگر رسانه ها این طور پرسش و پاسخ را نمی‌پسندند به دلیل ذائقة مخاطب یعنی عموم مردم است. ذائقة مردم اگر تغییر نکند نمی‌توان انتظار داشت منافع آنها قربانی سخنان مسئولین نشود.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۳۳
رضا صادقی

 

اینکه "هیچ حکومتی آزادی مطلق را اجازه نمی‌دهد" از نظر جان لاک مانند یک قضیه ریاضی است و یقینی است. چون حکومت یعنی استقرار قانون و آزادی مطلق یعنی هر کس هر چه خواست بکند. (جستار،کتاب ۴ فصل ۳، ص ۳۵۰)

 

اما آیا اصلا آزادی مطلق برای انسان ممکن است؟ برای پاسخ به این پرسش مجبوریم به قیدهای آزادی مطلق توجه کنیم.  انواع بایدهایی که در زندگی انسان وجود دارند زیادند:

 

۱- بایدهای منطقی: چون تناقض محال است پس باید ...

 

۲- بایدهای علمی: برای ایمن ساختن یک خانه در برابر زلزله باید .... برای ایمنی در برابر ویروس باید ...

 

۳- بایدهای حقوقی: (بایدهایی که در زندگی اجتماعی با قرارداد تصویب می‌شود و یا توسط حکومت به افراد جامعه تحمیل می‌شود) باید از سمت راست رانندگی کرد و ... آزادی در علوم اجتماعی و در سخن جان لاک بیشتر ناظر به این بخش از بایدهاست و مطلق نیست.

 

۴- بایدهای اخلاقی: باید راست گفت و ...

 

۵- بایدهای دینی: باید روزه گرفت و ...

 

۶- بایدهای عرفی: بایدهایی نانوشته که بر اساس رسم و رسوم از بدو تولد تا پس از مرگ گرفتار آنها هستیم. دکوراسیون خانه باید ست باشد و برای پذیرایی باید ... و  در جشن تولد باید ... و در مراسم ختم باید ....(بیشترین حجم بایدها با تحمیل بیشترین هزینه)

 

۷- بایدهای شخصی:‌ عادتهایی که هر شخص در طول زندگی برای خود می سازد. عادت به چایی، سیگار، دیدن فیلم و ... و تکیه کلامها و ...

 

(۸- آیا بایدهای دیگری نیز وجود دارند؟)

 

از بین این هفت دسته بایدهای علم و منطق را نمی‌توان نقض کرد (قانونی که قابل نقض باشد علمی یا منطقی نیست) آزاد بودن از علم و منطق چندان مطلوب هم نیست. بنابراین تمام هنر ما این است که قوانین آنها را بشناسیم و از آنها آگاهانه اطاعت کنیم.(یعنی مجبور هستیم رفتار خود را با این قوانین هماهنگ کنیم)

 

 با اینکه آزادی از بایدهای اخلاقی و دینی ممکن است اما بیشتر انسانها تمایل دارند خود را اخلاقی و دینی معرفی  کنند. همیشه در زمین آمار دینداران بیشتر بوده و از نظر عموم انسانها آزادی از اخلاق مطلوب نیست. در عمل نیز با اینکه بیشتر انسانها مرتکب خلاف اخلاق می‌شوند اما آنها بیشتر زمانها پیرو اخلاق هستند. حتی یک قاتل جانی در بیشتر مواردی که امکان قتل هست از قتل خودداری می کند و دروغگوترین انسانها بیشتر حرفهایش راست است. به تعبیر ملاصدرا نه تنها انسانهای شر کمترند، بلکه زمان شرارت آنها نیز کمتر از زمان سلامت آنهاست. (اسفار، ج ۷ ص ۶۹) (این سخن صدرای عقل گرا از نظر شواهد تجربی بسیار معقولتر از این سخن هابز تجربه گراست که انسان را منزوی، فقیر، رذل، وحشی و حقیر معرفی می کند.) 

 

در بین این هفت دسته از بایدها، آزادی از عادتهای شخصی بسیار مشکل است و این عادتها بیش از هر زنجیری آزادی انسان را به چالش می‌کشند و محدود می‌کنند. عادت که شکل گرفت رها شدن از آن شبیه معجزه است. (رد المعتاد عن عادته کالمعجز) دست کم بخشی از بایدهای دینی و اخلاقی برای آزادی از عادتهای فردی است. روزه یک باید دینی است که بسیاری از عادتهای شخصی ما را به چالش می‌کشد. زیست متفاوت در یک ماه از سال، مانع شکل گیری بسیاری از عادتهاست و تضمینی برای آزادی فردی در طول سال است.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۳۷
رضا صادقی

اگر کسی غرق خیالات خود باشد از واقعیت ها غافل می ماند. این وضعیت اگر به یک عادت تبدیل شود فرد در زندگی رشد نخواهد کرد و در بلند مدت دچار مالیخولیا می شود. یک فرد خیالاتی زندگی در واقعیت را قربانی خیالات خودش می کند. 


این در صورتی است که انسان در خیالات خودش غرق شود. اما وضعیت کسی که در خیالات دیگران غرق شود از این هم بدتر است. نهایت خسارت در جایی است که انسان ذهن خودش را به خیالات دیگران مشغول کند و زندگی در واقعیت را قربانی خیالات دیگران کند. 

 

فیلم the platform زندانی مدرن و طبقاتی را به تصویر می کشد. در این زندان ظرفی بزرگ پر از غذاهای رنگارنگ از طبقات بالا تا پایین حرکت می کند و  ته مانده های غذاهای طبقات بالاتر خوراک زندانی ها در طبقات پایین میشود.  رمانها و سریالها و بازی های کامپیوتری تنها بخشی از خیالات طبقات بالا هستند که در زندان مدرن خوراک ذهن طبقات پایین می شود.

آیا the platform  همین سخن را با تصویرسازی و به زبانی امروزی به مخاطب القا نمی کند؟  شاید این فیلم برای بیان همین سخن ساخته شده باشد و شاید هم پیام دیگری داشته باشد. رمانها و فیلم ها استعاری هستند و برداشتهای مختلفی از آنها می شود. استعاره و ابهام ویژگی خیال است. عقل با منطق و استدلال و گفتگوی صریح پیام خود را منتقل می کند و انسان اگر پیرو منطق و عقل باشد زودتر به حقیقت می رسد و فرصت رشد بیشتری خواهد داشت. 

انسانهای عادی چه میزان از وقت خود را برای آگاهی از خیالات دیگران از دست می دهند؟ انسانهای نخبه و موفق چطور؟ آیا جهانی بهتر نیست که انسانها به همان میزان که ما غرق خیال خود یا خیال دیگران هستیم به یکدیگر توجه  کنند و به طبیعت. در چنین جهانی پیامهای متناقضی که ما با فیلمها و رمانها دریافت می کنیم در گفتگوهایی منطقی مطرح می شوند  و با استدلال و عقل ارزیابی می شوند. در چنین جهانی نه تنها خود، دیگری و طبیعت را از دست نمی دهیم بلکه امید به فراتر رفتن از طبیعت نیز وجود دارد.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۳۱
رضا صادقی

کسانی که به خودکشی فکر می کنند بیشتر به دلیل رنجهای زندگی است. حتی در اوج رفاه نیز رنج بی معنایی و پوچی وجود دارد.

اما خودکشی فقط با دو شرط باعث کاهش رنج می شود:

 

1- شرط نخست این است که زندگی و آگاهی با مرگ خاتمه یابد. اما اگر زندگی به شکل دیگری ادامه یابد خودکشی آغاز رنجهای شدیدتر است. 

در این صورت فردی که خودکشی کرده است پس از مرگ رنج مضاعفی خواهد داشت. یکی به این دلیل که او یک قاتل است (خودکشی نیز نوعی قتل است). دوم اینکه او با دست خودش زمینة رشد خود را نابود کرده است. در زندگی پس از مرگ نیز اینکه انسانی به عمد و با انتخاب خودش نارس متولد شده باشد رنج زیادی دارد. این رنج جاودانه با حس قاتل بودن که جمع شود بسیار بیشتر از هر میزان از رنج قابل تصور در این جهان است.

 

2- شرط دوم خودخواهی است. فردی که خودخواه نیست وقتی میزان رنج حاصل از رفتار خود را حساب می کند به رنج دیگران نیز توجه می کند. 
خودکشی حتی اگر رنج یک نفر را کاهش دهد رنج اطرافیان را افزایش می دهد و در مجموع چنین اقدامی باعث کاهش رنج در روی زمین نمی شود.

 

میزان رنج ناشی از خودکشی برای اطرافیان به میزان شهرت نیز بستگی دارد. بنابراین خودکشی برای افراد مشهور بسیار خودخواهانه و بدترین نوع مرگ است. چون خودکشی یک فرد مشهور ممکن است حال تمام افراد جامعه را بد کند. 

 

انسان برای اینکه به خودکشی فکر نکند کافیست  به زندگی بعد از مرگ ایمان داشته باشد و یا دست کم خودخواه نباشد.

 

یک جامعه ایدئال که هر دو شرط را داشته باشد در زبان خود واژه خودکشی را نیز نخواهد داشت. نه به این دلیل که این واژه پر از انرژی منفی است (که هست). بلکه به این دلیل که اصلا خودکشی فقط با نگاه مادی ممکن است و اگر حیات بعد از مرگ وجود داشته باشد خودکشی ناممکن است. انتقال از یک مرحله از حیات به مرحله دیگر فقط خودزنی است و خودکشی نیست. این خودزنی ممکن است انسان را ناقص و دردمند کند. اما حیات انسان را نابود نمی کند و رنجهای خود فرد و خانواده و جامعه را افزایش می دهد.
 

 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۵۸
رضا صادقی

در روم باستان یکی از سرگرمی‌ها این بود که گلادیاتورها با یکدیگر می‌جنگیدند تا یکی کشته شود. اکنون اخلاق رشد کرده و این سرگرمی وجود ندارد. اگر این رفتار اکنون رخ دهد آن را وحشتناک می دانیم. اما دقیقا به دلیل باور به پیشرفت حاضر نیستیم رفتار گلادیاتورها را وحشتناک بدانیم و آن را با این توجیه که این رفتار در آن زمان عادی بود تحمل می کنیم.  از نظر پیتر  انگر این گرایش فراگیر است که باعث می‌شود قضاوتهای اخلاقی ما یکسان نباشد.

در تمام قرن 18 و بیشتر قرن 19 یکی از سرگرمی‌های برده‌داران ثروتمند این بود که دو برده را مجبور می‌کردند با یکدیگر گلاویز شوند و پایان این بازی زمانی بود که یکی از برده‌ها کشته می‌شد. اکنون ما می‌دانیم که جفرسون از پایه گذاران ایالات متحده برخی از برده‌های خود را به این شیوه از دست داد. یعنی برای تفریح  برده‌ها را مجبور می‌کرد یکدیگر را تکه پاره کنند.

از این نمونه‌ها می‌توان نتیجه گرفت که ما از نظر اخلاقی رو به پیشرفت هستیم. اما این باور به پیشرفت یک نتیجة دیگر نیز دارند. این باور به پیشرفت باعث می‌شود به رفتار جفرسون با بردگان خود اهمیتی ندهیم و در مورد او قضاوت بدی نداشته باشیم. اما خطر اصلی جایی است که همین باور به پیشرفت باعث می‌شود رفتارهای مشابه خودمان را نیز نادیده بگیریم و به آن اهمیتی ندهیم. این باور باعث می‌شود شهودها و گرایشهای اخلاقی ما تحریف شوند. شاید همین الان رفتار اخلاقی وحشتناکی داشته باشیم که برای ما به دلیل آنکه از آن فراتر نرفته‌ایم، رفتاری عادی تلقی ‌شود. نسل‌های بعدی از این بخش از رفتار ما فراتر می‌روند و نسبت به ما قضاوت مشابهی خواهند داشت.

از نظر انگر "بی‌تفاوتی نسبت به مرگ گرسنگان در دوردستها"رفتاری است که ما همگی به آن عادت کرده‌ایم و ممکن است نسل‌های آینده از آن گذر کنند. اکنون همة ما به مرگ‌هایی که به آسانی می‌توانیم مانع آن شویم عادت کرده‌ایم، همان‌گونه که مردم زمان جفرسون با تفریح او هنگامی که بردگان را به جان یکدیگر می‌انداخت مشکلی نداشتند ما نیز با خودمان که مرگ کودکان گرسنه را تحمل می کنیم مشکلی نداریم. 

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۰ ، ۱۳:۰۶
رضا صادقی