تفریح به قیمت جان دیگران
در روم باستان یکی از سرگرمیها این بود که گلادیاتورها با یکدیگر میجنگیدند تا یکی کشته شود. اکنون اخلاق رشد کرده و این سرگرمی وجود ندارد. اگر این رفتار اکنون رخ دهد آن را وحشتناک می دانیم. اما دقیقا به دلیل باور به پیشرفت حاضر نیستیم رفتار گلادیاتورها را وحشتناک بدانیم و آن را با این توجیه که این رفتار در آن زمان عادی بود تحمل می کنیم. از نظر پیتر انگر این گرایش فراگیر است که باعث میشود قضاوتهای اخلاقی ما یکسان نباشد.
در تمام قرن 18 و بیشتر قرن 19 یکی از سرگرمیهای بردهداران ثروتمند این بود که دو برده را مجبور میکردند با یکدیگر گلاویز شوند و پایان این بازی زمانی بود که یکی از بردهها کشته میشد. اکنون ما میدانیم که جفرسون از پایه گذاران ایالات متحده برخی از بردههای خود را به این شیوه از دست داد. یعنی برای تفریح بردهها را مجبور میکرد یکدیگر را تکه پاره کنند.
از این نمونهها میتوان نتیجه گرفت که ما از نظر اخلاقی رو به پیشرفت هستیم. اما این باور به پیشرفت یک نتیجة دیگر نیز دارند. این باور به پیشرفت باعث میشود به رفتار جفرسون با بردگان خود اهمیتی ندهیم و در مورد او قضاوت بدی نداشته باشیم. اما خطر اصلی جایی است که همین باور به پیشرفت باعث میشود رفتارهای مشابه خودمان را نیز نادیده بگیریم و به آن اهمیتی ندهیم. این باور باعث میشود شهودها و گرایشهای اخلاقی ما تحریف شوند. شاید همین الان رفتار اخلاقی وحشتناکی داشته باشیم که برای ما به دلیل آنکه از آن فراتر نرفتهایم، رفتاری عادی تلقی شود. نسلهای بعدی از این بخش از رفتار ما فراتر میروند و نسبت به ما قضاوت مشابهی خواهند داشت.
از نظر انگر "بیتفاوتی نسبت به مرگ گرسنگان در دوردستها"رفتاری است که ما همگی به آن عادت کردهایم و ممکن است نسلهای آینده از آن گذر کنند. اکنون همة ما به مرگهایی که به آسانی میتوانیم مانع آن شویم عادت کردهایم، همانگونه که مردم زمان جفرسون با تفریح او هنگامی که بردگان را به جان یکدیگر میانداخت مشکلی نداشتند ما نیز با خودمان که مرگ کودکان گرسنه را تحمل می کنیم مشکلی نداریم.