آیا کیهان شناسی روش و موضوع مشخصی دارد؟ واقعیت این است که مفهوم جهان (یا کیهان) تعریف دقیقی ندارد و کاربرد آن مشکلات زیادی ایجاد کرده است. به چند نمونه زیر توجه کنید:
1- چند دهه است در کیهانشناسی ادعا میشود انفجار بزرگ (بیگ بنگ) که در حدود 15 میلیارد سال پیش رخ داد، باعث تولد جهان شد.
اما پیش از آن انفجار چه خبر بود؟ آیا جهانی وجود نداشت؟ آیا نیستی و عدم محض بود و هیچ چیز وجود نداشت؟ پس چه چیزی منفجر شد؟ قوانین این انفجار ؟ فضای این انفجار؟ زمان این انفجار؟ نیروی این انفجار؟ (این پرسشها به ذهن همه می رسد. اما داستان آن کودک و پادشاه برهنه است که همه از اتهام جهل و نقص عقل هراس دارند و سکوت می کنند و این پرسشها را در درون خود سرکوب می کنند.)
پیتر یونگر در کتاب ایده های تهی ( که عنوان آن را می توان"ایسم های پوچ" ترجمه کرد و ادعا دارد بخش زیادی از دیدگاه ها در فلسفه رسمی غرب پوچ و فاقد محتوای عینی است) با طرح پرسشهایی مشابه می نویسد: "در اینجا مخ آدم هنگ می کند. اما {خبر خوب اینکه} اکنون برخی از کیهانشناسان انفجار بزرگ را آغاز جهان نمی دانند:
Martin Rees, Before the Beginning: Our Universe and Others, Helix Books, 1997
حتی برخی از کیهانشناسان بزرگ دانشگاه های پرینستون و کمبریج در وقوع انفجار بزرگ تردید دارند:
Paul J. Steinhardt and Neil Turok, Endless Universe: Beyond the Big Bang, , Doubleday, 2007"
نمونه دیگر از ابهامهای ناشی از کاربرد نادرست مفهوم جهان در باور به جهان های موازی قابل مشاهده است. جهان اگر به معنای تمام چیزهاست دیگر نمی تواند متکثر باشد. مجموعه ای از چیزها که قوانین خاص به خود را دارند نیز بخشی از جهان خواهند بود و تا زمانی که دلیلی بر وجود آنها نداریم فرض کردن آنها بی دلیل است. ضمن آنکه اگر ذات گرا باشیم و قوانین طبیعی را ضروری بدانیم.جهانهای موازی که قوانین متفاوتی دارند ناممکن خواهند بود.
حتی پیچیدگی مفهوم "جهان های ممکن" نیز ناشی از کاربرد مفهوم جهان است. جهان های ممکن فرضهای قابل تصوری هستند که مستلزم تناقض نیستند. باور به تحقق هر فرضی در جهان نیازمند دلیل است. این فرضها همیشه مطرح بوده اند و کسی را نمی توان کاشف یا بنیانگذار آنها دانست. لایب نیتز بود که فرضهای ممکن قابل تضور را جهان نامید و این نام در طول تاریخ .فلسفه بسیار مشکلساز و غلط انداز شد.