آینده کاری دانشجویان رشته فلسفه
آینده کاری رشته فلسفه
رشتههای علوم انسانی بازار کار مناسبی ندارند و این وضعیت در برخی رشتهها مثل فلسفه غرب بدتر (یا از همه بدتر) است. برای حل این مشکل دانشجویان فلسفه باید از ابتدا توجیه شوند تا با واقعبینی مسیر زندگی خود را انتخاب کنند. آنها باید بدانند اکنون حتی برای فارغ التحصیلانی که دو مدرک دکتری فلسفه و مقالات و کتابهای متعدد دارند، کاری فلسفی وجود ندارد.
در چنین وضعیتی دانشجویان باید آینده شغلی خود را از راهی غیر از رشته فلسفه تضمین کنند. برای ماندن در رشته فلسفه راه دیگری نیست. کسانی که با شناخت فلسفه را انتخاب می کنند و در فلسفه به دنبال پاسخ به پرسشهای شخصی خود هستند بهتر است کاری غیر مرتبط با رشته فلسفه داشته باشند. چون:
1- فلسفه دانشی سنگین است که خیلی زود ذهن را خسته می کند و ما نمیتوانیم یک عمر تمام روز فلسفه بخوانیم. اما روزی که نصف آن به یک کار غیر فلسفی اختصاص بیابد طراوت فلسفی بیشتری دارد و چنین روزهایی میتوانند یک عمر ادامه داشته باشند. (اسپینوزا بخشی از روز مشغول تراش عدسی عینک بود و همزمان ذهن خود را نیز آمادة نگارش یکی از دقیقترین متون فلسفی میکرد.)
2- فلسفه با مفاهیم انتزاعی سر وکار دارد و اگر به یک کار تمام وقت تبدیل شود ممکن است فرد را از زندگی واقعی جدا کند، ذهن او را مختل کند و توهم را جایگزین واقعیت کند. یک شغل غیر فلسفی در برابر چنین خطری که بسیار جدی است ایمنی ایجاد میکند و باعث واقعبینی در تفکرات فلسفی میشود. شخصی که نصف روز در بازار یا صنعت مشغول است نسبت به کسی که صبح تا شب غرق مفاهیم انتزاعی و تفسیر متون پر از ابهام است، بهتر میتواند انسانشناسی یا فلسفه تکنولوژی بنویسد.
3- یک پژوهشگر فلسفه اندیشهای دارد که تمایل دارد از آنها دفاع کند. نمایش یک زندگی شخصی موفق بهترین دفاع از یک اندیشه است. چاپ مقاله و کتاب تنها راه برای بسط یک اندیشه نیست. گاهی یک زندگی شخصی، خانوادگی و اقتصادی موفق و پرنشاط تاثیری بیش از صدها مقاله و کتاب در بسط یک اندیشه در جامعه دارد.
4- انسان قابلیتهای زیادی دارد و اگر به طور متعادل رشد نکند تعادل خود را از دست میدهد و احساس ناکامی و ناامیدی او را فرا میگیرد. فهم و حتی تولید مفاهیم و افکار انتزاعی فقط بخشی از رشد انسان را تضمین میکند. ساختن یک محصول عینی مانند عدسی یک عینک نیز بخشهایی از هویت انسان را به فعلیت میرساند. در یک زندگی فلسفی محض بیشتر قابلیتهای وجود انسان نادیده گرفته میشوند و یا حتی سرکوب میشوند. بنابراین تفکر فلسفی اگر با کاری غیر فلسفی همراه باشد به یک زندگی اصیل نزدیکتر است و احساس رضایت بیشتری به دنبال دارد.
5- حتی کسانی که شغل فلسفی دارند اگر بتوانند کاری غیر فلسفی نیز داشته باشند و از این طریق با جامعه و بازار و صنعت مرتبط باشند گرچه ممکن است تعدادمقالات و پایاننامه های آنها کاهش یابد، اما در افکار فلسفی خود واقعبینی بیشتری خواهند داشت، در نشر اندیشة خود موفقتر هستند و احساس مفید بودن، رضایت، امید و آرامش بیشتری را تجربه خواهند کرد. برای این افراد دیگر نیاز به پول مطرح نیست و فقط نیاز به کار است که روزهای یک عمر ایدئال فلسفی را به دو بخش کار و اندیشه تقسیم میکند. به تعبیر هگل یا اسپینوزایی یا غیر فیلسوف.