







عصر توهم جایگزین عصر اطلاعات است. در عصر توهم مجاز بر حقیقت چیره می شود و رسانه های مدرن می توانند هر پنداری را واقعی جلوه دهند. شبکه هایی که قرار بود از حقیقت پرده برداری کنند آن را می پوشانند و انکار می کنند و در عوض آنچه را می سازند به عنوان واقعیت عرضه می کنند. خبرسازی جایگزین خبررسانی می شود. شبکه های ارتباطی انسان ها را از هم و از جهان واقعی جدا می کنند و آنها را یکه و تنها در تار و توری که در محیطهای مجازی می بافند رها می کنند.
رسانه ها و شبکه های مجازی هیجان و عاطفه را نیز مدیریت می کنند.
دیدگاه رایج این است که ماکیاولی ابلیسی است که حیله گری و نقض عهد را در سیاست مدرن تئوریزه و نهادینه کرده است. اما بسیاری از فیلسوفان مدرن او را متفکر بزرگی می دانند که چون قواعد حاکم بر سیاست معطوف به قدرت را فاش کرده است بدنام شده است. مونتنی،روسو، بیکن، هگل، هردر، فیشته، دیلتای و نیچه از مدافعین بارز ماکیاولی به شمار می روند.[1] فرانسیس بیکن در مورد او می گوید: «ما به ماکیاولی و دیگران از این جهت بسیار مدیونیم که
تلقی رایج این است که در مصاحبه دکتری هر گروهی، دانشجویان قبلی آن گروه امکان قبولی بیشتری دارند و این تلقی داوطلبان را نسبت به دخالت معیارهای غیر علمی در پذیرش دانشجویان دکتری نگران کرده است.آنها اغلب به نمونههای عینی اشاره میکنند و مثلا استدلال میکنند که این طبیعی نیست که هفت نفر از بین صد داوطلب در یک گروه قبول شدهاند و پنج نفر آنها دانشجوی قبلی همان گروه هستند. اگر این وضعیت در بیشتر سالها و در بیشتر گروههای علمی تکرار شود، نگرانی داوطلبین کاملا به جاست. ولی متاسفانه آماری رسمی وجود ندارد که در هر گروهی نسبت قبولی دانشجویان همان گروه را مشخص کند. صرفا آمارهایی غیر رسمی وجود دارد که این نگرانی را دامن زده است.
در یک جلسة رسمی گزارش شد که اکنون برخی از گروهها علنا اعلام میکنند که این حق اعضای گروههاست که دانشجویان خود را ترجیح دهند. نمیدانم شوخی بود یا جدی. اما امروز به این دلیل این مطلب را مینویسم که شنیدم
نظام سعودی با اینکه از نظر ساختار و نوع حکومت بیشترین فاصله را با غرب دارد، اما نزدیکترین متحد غرب در منطقه است. این کشور از نظر مالی و فکری مهمترین حامی گروههای تکفیری و تروریستی در جهان است و همزمان شریک تجاری مهمی برای ایالات متحده است. برخی از تحلیلگران این اتحاد را مقطعی میدانند و ادعا دارند کشورهای مدرن، نظامِ قرون وسطایی سعودی را تا ابد تحمل نخواهند کرد. اما واقعیت این است که حتی جنایتهای داعش و هزینههایی که این گروهِ موردِ حمایت نظام سعودی بر جهان تحمیل کرد، نیز پیوند بین نظام سعودی و غرب را تضعیف نکرد. اگر حمایت از داعش دلیل مناسبی برای پایان تاریخ مصرف نظام سعودی نیست و با پیدایش داعش تحولی در روابط غرب با نظام سعودی رخ نداده است، دیگر نمیتوان این اتحاد را مقطعی تلقی کرد و باید به دنبال ریشههای عمیق این اتحاد بود.
یک تحلیل این است که رابطة غرب با عربستان صرفا بر پایة منافع اقتصادی تعریف شده است.
در خصوص پدیدة داعش معماهای زیادی وجود دارد. با اینکه آمریکا در حال بمباران این گروه است، اما هنوز سرکردگان این گروه از نظر فکری و مالی توسط همپیمانان آمریکا در منطقه حمایت میشوند و در بدنة این گروه نیز بسیاری از اتباع غربی حضور پررنگی دارند. اجماعی بینالمللی در خصوص ضرورت مقابله با این گروه وجود دارد و حتی کشورهایی که این گروه را ایجاد کردهاند اکنون بیش از همه نسبت به خطر این گروه هشدار میدهند. بررسی عوامل تاریخی گسترش سریع داعش و تحلیل وضعیتی که جذب نیرو را برای این گروه آسان کرده است، موضوع این نوشتار است.
1- همپیمانان غرب داعش را برای ساقط کردن حکومت سوریه به وجود آوردند و اکنون مدتی است که همین کشورها همراه با آمریکا مشغول بمباران مواضع داعش در عراق و سوریه هستند. بار اول نیست که آمریکا و همپیمانانش آنچه را خود ساختهاند، بمباران میکنند. این اتفاق قبلا در مورد طالبان و ارتش بعث نیز افتاده است.
متن زیر نامة یکی از دانشجویان دکتری به اساتید دانشگاه اصفهان است. امیدوارم جدای از حواشی مورد توجه قرار گیرد.
عرض سلام و ادب و احترام
این یادداشت را یکی از دوستان دانشگاه اصفهان نوشته. با درد هم نوشته. حیفم آمد درد دل دانشجویتان را نخوانید.
آن که تسلیم شد، من نبودم.
اجازهی دفاع دکتری – در دانشگاه ما و بسیاری از دانشگاههای دیگر- مشروط به آن است که دانشجو یک مقالهی فارسی و یک مقالهی انگلیسی آی.اس.آی چاپ کند.
بگذریم که در دانشگاهها کسی به دانشجو مقالهی فارسی نوشتن هم یاد نمیدهد، چه رسد به انگلیسی، آن هم در سطح آی.اس.آی.
قانونگذار که این را دید، گفت مهم نیست آی.اس.آی باشد. فقط انگلیسی باشد.
حالا هزار تا مجله هست که پول میگیرند و تقریبا هر مزخرف انگلیسی را چاپ میکنند. بچهها میخواهند دفاع کنند وگرنه جریمه میشوند. برای همین مقالههایشان را میفرستند به همین در و دکانهای خارجی، سیصد دلار، صددلار، صد و پنجاه یورو... به هند، اروپای شرقی، پاکستان که سهل میگیرند و بازار داغی دارند... روزی چقدر ارز از کشور به مصوبهی مسئولین کشور خارج میشود؟ ارز بماند، چقدر عزت ما میرود؟
ما زیر بار نرفتیم. گفتیم این کار را نمیکنیم. گفتند پس به جای یک مقالهی انگلیسی، باید دو تا فارسی چاپ کنید. اینکه در مملکت خودمان دو مقالهی فارسی، به اندازهی یک مقالهی انگلیسی احترام و ارزش دارد، خوب نیست. با این حال خفتی که درون خانه بکشی بهتر از آن است که بیرونیها هم بفهمند. برای همین پذیرفتیم.
حالا از این هم ناامید شدهایم. مجلههای فارسی جواب نمیدهند، دیر جواب میدهند، اصلا مقالهی دانشجو چاپ نمیکنند...
کم کم میگوییم چه فرقی دارد وقتی عزت آدم برود؟ وقتی قاعدهاش این است که زنگ بزنی مجلهها التماس کنی؟ شاید بهتر است پول بدهی به همان خارجیها، اما التماس نکنی.
***
ما بچههای شماییم، شما که شعار عزت میدهید، شعار ایران، زبان فارسی، مبارزه با غرب و داعیهی مرجعیت علمیاش... همین شما که فقط مقالهی انگلیسی را علم می دانید! همین شما که داور مجلههای فارسی هستید و جواب ما را نمیدهید. همین شما که قانونهای باکلاس مینویسید. همین شما که ما را در صورت تاخیر،جریمهی میلیونی میکنید. بعد هر مجلهای که دو سه تا مقالهی انگلیسی از دانشجوهایتان چاپ میکند را میبرید جزء فهرست سیاه !
***
شما یکی از آنها نمیشوید. اگر همهی ما همهی عمرمان را مقاله انگلیسی چاپ کنیم و هی اسم شما و دانشگاهها را توی مجلههای آنها ببریم، باز هم یکی از آنها نمیشویم. گرچه عملهی بهتری برایشان خواهیم بود. عملهای که برای کارگریاش پول هم میدهد.
ما بچههای شماییم و سعی کردیم عزتمان را حفظ کنیم. یادتان باشد. شما ما را فروختید.
اما بای ذنب؟ ما میخواستیم مثل شما باشیم، شما که فکر میکنید دانشجو در دانشگاه موجودی موذی و اضافه است و باید به هر قیمتی بیرونش کرد، شما که ما هر روز به چشمانتان نگاه میکنیم.
سلام
خانم حسینی طاعات شما هم قبول
با همه سخنان ایشان موافقم.
اما اینکه گفتند ذهنیت اساتید این است که دانشجو را باید به هر قیمتی بیرون کرد موافق نیستم.
چون متاسفانه وضع از این هم بدتر است.
دانشجو در نگاه سیستم کنونی دانشگاه یک عدد است و تا زمانی که این عدد صفر نشده باید بر اساس قیمتی که دارد حفظ شود.
بیشتر گروهها وقتی می خواهند تعداد دانشجوی تحصیلات تکمیلی را تعیین کنند، میزان درآمدزایی آن را لحاظ می کنند و مانند یک بنگاه اقتصادی تا پایان از دانشجویان به شیوه های مختلف درآمد کسب می کنند. زمانی باید دانشجو را به هر قیمتی که شده بیرون کرد که صفر شده است و درآمدی برای دانشگاه ندارد.
داستان اختلاف بر سر نیم و ربع پایان نامه ها داستانی تکراری شده که بیشتر گروهها به آن عادت کرده اند. از یکی از دانشجویان در مورد بی رغبتی برای نگارش پایان نامه سوال کردم. می گفت آخه استاد من را نصف کردند و سر هر دو نصف من هنوز دعواست!
متاسفانه دانشجویان نیز تسلیم این وضعیت شده اند.
در دانشگاه ها دنیاطلبی آفت معلمی شده است. چند روز پیش یکی از اساتید برای ابقای مدیران فعلی امضا جمع می کرد.
من امضا نکردم و گفتم از نظر من به مدیران جوان نیاز است تا تحولی ایجاد کنند. مدیران سابق صرفا وضع کنونی را حفظ می کنند.
منظور من از تحول دقیقا چیزی شبیه تحول در مناسبات دانشجو با استاد بود.
اما برایم جالب بود که
ایشان تنها نمونة تحولی که به ذهن شریفشان رسید افزایش حقوقها در یک سال گذشته بود.
در یک یادداشتی نوشتم اگر این تحول است پس تحول دوم در سفره افطار اساتید بود که ریخت و پاشها همه را شاکی کرده بود. فکر کنم بیش از مهمانی پر از اسراف روز معلم خرج شده بود.
یکی از اساتید بعد از افطار در استخر می گفت با شکم پر از جوجه و کوبیده نمی شود شنا کرد .
لابد اگر فقط ماهی خورده بود راحتتر و روانتر شنا می کرد.
سر جناب آقای ظریف سلامت. اگراین بار نیز بتواند نصف باقیماندة صنعت هسته ای را به چهار پنج میلیارد دلار دیگر بفروشد، این سنخ تحولات تا یک سال دیگر در سطوح مختلف مدیریتی تضمین می شود.
به هر حال این قبیل سفره ها و حقوقهاست که بسیاری از معلمهای دانشگاه را مسخ کرده است و متاسفانه دود آن به چشم دانش و دانشجو می رود.
تمام اقتدار کسانی که این بلا را سر دانش و دانشجو می آورند حاصل مدرکی است که دارند و علمی است که ادعا دارند.
بهترین راه این است که دانشجویان برای تغییر این معادلات برتری علمی خود را در آینده نشان دهند.
البته در کنار این مسیر طولانی راه دیگری نیز هست که عبارت است از طرح این مطالبات و پی گیری آن که نسل جدید دانشجویان انرژی و شجاعت آن را دارند.
سه شنبه شانزدهم اردیبهشت ماه، انجمن علمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان میزبان استاد مصطفی ملکیان با موضوع سخنرانی «اخلاق متجددانه» بود. ایشان بحث خود را با اشاره به اهمیت مقولة اخلاق در جامعة بشری آغاز کردند و به شش پرسش در اخلاق مدرن اشاره کردند که از نظر ایشان در اخلاق سنتی با صراحت به آنها توجه نشده است. اینکه چرا باید اخلاقی زندگی کنیم؟ آیا اخلاق برای خود انسان است و یا اینکه در اخلاق تقدم با دیگران است؟ آیا نتیجة اخلاق در این دنیاست یا در آخرت؟ نسبت اخلاق با عقل چیست؟ و در نهایت با توجه به حضور نظام های اخلاقی مختلف در جوامع کنونی چه راهی برای حفظ همبستگی اجتماعی وجود دارد. آقای ملکیان ترجیح دادند پنج پرسش نخست را با اجمال مرور کنند و بحث اصلی خود را به پرسش ششم اختصاص دادند.
چندی است در محیط اینترنت بحث هایی در خصوص اخلاقی بودن نهاد ازدواج مطرح شده است. آغاز این بحث ها نقل قولی بود از استاد مصطفی ملکیان در خصوص غیر اخلاقی بودن نهاد ازدواج که در فضای مجازی منتشر شد. هر چند گفته شده که ایشان در این خصوص در آینده توضیح خواهند داد، اما به هر حال در سخنانی که از ایشان نقل شده است چهار دلیل در خصوص غیر اخلاقی بودن نهاد ازدواج و تولد فرزند بیان شده است و این دلایل را می توان به طور جداگانه ارزیابی کرد. در این نوشتار نکاتی انتقادی را یادآور خواهیم شد که صرفا به دلایلی مربوط می شود که اکنون در سطح فضای مجازی منتشر شده است. نخست خلاصة دلایلی را که نقل شده است مرور می کنیم:
پرسش: برخی از روشنفکران مسلمان معتقدند الفاظ قرآن سخن خداوند نیست. از نظر آنها الفاظ قرآن از پیامبر است و ایشان این الفاظ را برای بیان حقایقی که دیده اند انتخاب کرده اند. یعنی فقط معانی آیات قرآن وحیانی است.
- پاسخ چنین پرسش هایی را ابتدا باید در خود قرآن جستجو کرد. خود قرآن چنین ادعایی را رد می کند. در قرآن تصریح شده که اگر پیامبر کلمه ای به سخنان خداوند اضافه کند زنده نمی ماند. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِلَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ[۱]
در این آیه متکلم خداوند است و مخاطب نیز انسان هایی هستند که قرار است سخنان خداوند را از زبان پیامبر بشنوند. تقریبا همین فضا بر کل قرآن حاکم است و قرآن تنها متنی است که در آن متکلمی فوق بشری حضور دارد و با انسان سخن می گوید. واژه قل در قرآن زیاد به کار رفته است تا معلوم شود الفاظ قرآن نیز وحی الهی است.
پرسش: استدلال آنها این است که ادبیات قرآن و الفاظ و مثال هایی که در آن به کار رفته است با روحیات شخصی پیامبر تناسب دارد. مثلا پیامبر تاجر و ساربان بوده و در متن قرآن نیز از الفاظ ساربانی و تجاری مثل راه، راهزن، تجارت و سود استفاده شده است.