متن زیر بخشی از یادداشتی به قلم حسین سلاحورزی در روزنامه ی اعتماد است:
"در اغلب این روزها در دفتر رئیسجمهور و معاون اول و وزرا، یکی پس از دیگری جلسه برگزار میشود. صندلیها پر از نمایندگان تشکلهای خصوصی، اعضای اتاق بازرگانی و کارشناسان اقتصادی است. رئیسجمهور، با همان لحن آرام و پزشکمآبانهاش، تاکید میکند که باید به بخش خصوصی میدان داد. همه سر تکان میدهند، یادداشت برمیدارند، وعده همکاری میدهند. اما وقتی جلسه تمام و درها بسته میشود، هیچ چیز تغییر نمیکند.
این دقیقا مسئله امروز دولت پزشکیان است: نیت خوب، ولی روش غلط. دولتی که واقعا میخواهد با بخش خصوصی کار کند، اما نمیداند از کجا باید شروع کند و چگونه از ظرفیت عظیم آن استفاده کند. نتیجه، گرفتار شدن در چرخهای از جلسات و موازیکاریهاست که نه تصمیم میسازد و نه اصلاح میآورد. در ظاهر، این دولت از نظر گفتار با بسیاری از دولتهای پیشین متفاوت است. رئیسجمهور اهل گوش دادن است، دستور نمیدهد، ایده میخواهد، حتی از فعالان اقتصادی دعوت میکند که نظراتشان را مستقیما بیان کنند.
اما شنیدن، اگر به عمل منجر نشود، فقط نوعی نمایش مشارکت است. در ماههای گذشته، دهها نشست، شورای مشورتی و کارگروه تخصصی با بخش خصوصی برگزار شده، اما خروجی آنها چیست؟ نه مقررات سنگین سبکتر شده، نه فضای کسبوکار قابل پیشبینیتر شده است. مشکل اصلی در ساختار تصمیمگیری دولت است؛ ساختاری که از بالا تا پایین پر از موازیکاری است. در هر وزارتخانهای یک «کمیته تعامل با بخش خصوصی» تشکیل شده، اما هیچ نقشه راه واحدی وجود ندارد. اتاقهای بازرگانی، تشکلها و انجمنها نمیدانند دقیقا باید با چه نهادی گفتوگو کنند و چه کسی تصمیم نهایی را میگیرد. این آشفتگی نهادی، بخش خصوصی را خسته و بیاعتماد کرده است. از سوی دیگر، دولت پزشکیان بیش از اندازه به فرآیند و جلسه دل بسته است. در این دولت، گاهی احساس میشود تصمیمسازی خودِ هدف نیست، بلکه «برگزاری جلسه درباره تصمیمسازی» هدف شده است.
هر مسئله به جلسه بعد موکول میشود، هر کارگروه به کمیته جدید ارجاع میدهد و هر کمیته برای خود دبیرخانهای تازه میسازد. در نتیجه، دولت پر از گفتوگو است، اما کم از اقدام."
این سبک از حل مسئله رونوشتی از جلسات دانشگاهی است. فارغ التحصیلان دانشگاه جلسات دانشگاهی را در دولت و تمام ادارات تکرار می کنند و نتیجه نیز تکراری است.
دانشگاه در راس هرم قدرت است و خوب و بد این ممکلت از دانشگاه است. اگر قرار است دولتهای بعدی متفاوت باشند نخست باید در دانشگاه تحولی رخ دهد.
دانشگاه از مشکلات داخلی خود آگاه است. دانشگاه نیز پر از گفت و گوست. هر مدیری قصد دارد مسیر را تغییر دهد و برای این کار جلسه پشت جلسه ... .
اما بعد از هر جلسه کلاسها و محتوا و روش تدریس هیچ تغییری نمی کند و تقلبها در نگارش مقالات و پایان نامه ها و امتحانها ادامه می یابد و کم کاری اعضای هیئت علمی و بد اخلاقی ها در مناسبات و نگاه ابزاری به دانشجو جریان دارد.
کلیسای قرون وسطای امروز، دانشگاه است و تا زمانی که دانشگاه تغییر نکند رنسانسی رخ نمی دهد.