دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۱ مطلب در آبان ۱۴۰۴ ثبت شده است

 

 در روانکاوی مفهوم ناخودآگاه نقشی بنیادین دارد. تمام احساس و اندیشه و رفتار انسان تحت تأثیر ضمیر ناخودآگاه است و ناخودآگاه می­تواند انسان را گرفتار خودفریبی کند. در این صورت انسان از انگیز ه­های بنیادین رفتار خود آگاه نیست و به عنوان نمونه این امکان هست که خودخواهی یا حرص و آز انگیزة اصلی هر رفتاری باشد. ممکن است غرایز حیوانی به طور ناخودآگاه درون انسان را مدیریت ­کنند و حتی خود فرد نیز متوجه نباشد که خیرخواهی او برای دیگران نقابی برای پوشاندن انگیزه های خودخواهانه و شرارت ذاتی اوست. جالب است که ناخودآگاه با تمام قدرتی که دارد عقل ندارد و یا تمایلی به مدیریت خواسته های سرکوب شده ندارد. هیچ انگیزه ای نیز برای خیرخواهی و کمک به رشد خود فرد در خودآگاه یافت نمی شود. ناخودآگاه فقط یک انبار تاریک از نیروهای وحشی نیز نیست. یک انباردار هم هست که خوب می فهمد کدام نیرو در کدام لحظه باید آزاد شود. با این حال  خیرخواهی و عقلانیتی در کار نیست.

 در روانکاوی فروید سازوکار والایش Sublimation مطرح است که در آن انرژی غرایز با نقابی که در ظاهر خیرخواهانه است بر عقل چیره می شوند. والایش به این معناست که حتی تمایل یک دانشمند به کشف کردن می تواند ناشی از میل جنسی برای دیدن و لمس کردن باشد.[1] اگر انرژی غرایز ریشه و زیربنای اندیشه و رفتار باشند، هر گونه خیرخواهی می تواند تظاهر باشد. حتی یک استدلال عقلی می تواند پوششی برای تصمیمی باشد که پیش از تعقل تحت تأثیر غرایز گرفته شده است. در این صورت حتی عقل انسان ابزاری برای نیروها و انگیزه­های پنهانی خواهد بود که شرارت ذاتی انسان را تأیید و تقویت می کنند. با نگاه فروید هر رفتار خیرخواهانه و عاقلانه و تمام جهان انسانی پر از  دورویی، تظاهر و نفاق است.

اما روانکاوی در شیوة اثبات ادعاها و تعریف مفاهیم با مشکلات زیادی روبروست. آیا راهی تجربی برای اثبات ناخودآگاه هست؟ حقایقی مانند ترس تا زمانی وجود دارند که موضوع آگاهی باشند. آیا معنا دارد فردی ترس­ها و خواسته­ های سرکوب شده ­ای داشته باشد که حتی خودش هم از آنها آگاه نیست؟ آیا ناخودآگاه از این ترسها آگاه است و آیا آزادی دارد و می­ تواند خواسته­ های سرکوب شده را تغییر دهد؟ آیا ضمیر هوشیار می­تواند در برابر تأثیر ناخودآگاه مقاومت کند؟ این ابهام­ها باعث تضعیف هر گونه دیدگاهی می­شود که با کمک ناخودآگاه از شرارت ذاتی انسان دفاع کند.

البته انسان غریزه و حرص و طمع و شهوت دارد. این نیروها زیاده خواه هستند و با هر پاسخ مثبتی شعلة آنها بیشتر می شود. به همین دلیل بیشتر خواسته­ های این نیروها برآورده نمی شوند و توسط عقل انسان یا نیروی جامعه سرکوب می­ شوند. به همین دلیل در درون هر انسانی همیشه بین دو سطح نزاع است. در این نزاع این امکان هست که یک بخش از درون بخشی دیگر را فریب دهد و بر آن چیره شود. اما در چنین شرایطی خود فرد پیش و بیش از دیگران از اینکه خودش را فریب داده است، آگاه است. اما این تصور که در این نبرد همیشه غرایز حیوانی قدرت بیشتری دارند و با کمک ناخودآگاه می­توانند بر رفتار و ذهن و عقل انسان سیطره یابند، بدون دلیل است و قابل اثبات نیست. هر انسانی در کنار غرایزی که دارد­ عقل و خیرخواهی و مهر و محبت نیز دارد و خود فرد بیش از دیگران از انگیزة خود آگاه است. بنابراین با تمسک به مفهومی مبهم مانند ناخودآگاه نمی­توان نوع انسان را متهم به شرارت و نفاق کرد یا کارهای خوب را ریاکاری و خودفریبی دانست.

انگیزه مثل اجسام نیست که بتواند از آگاهی جدا شود و از حوزة نفوذ ذهن بیرون باشد و پنهان بماند. امکان ندارد ترس یا انگیزه ای باشد که خود فرد از آن آگاه نباشد. انگیزه  را می توان از دیگران پنهان کرد. اما انگیزه ­ای که برای خود فرد نیز پنهان باشد و یا ترسی که درک نشود، یک مفهوم متناقض است. اگر افراد از سطح ناخودآگاه خود آگاه نیستند و بر آن کنترلی ندارند، در این صورت این نیرو باید یک آگاهی مستقل باشد که با سایر نیروهای بیرونی تفاوتی ندارد و نمی­ توان تأثیر و تصمیم آن را به خود فرد نسبت داد. ناخودآگاهی که به گونه­ ای پنهان هوشیاری و رفتار را به سمت شرارت مدیریت می­کند مانند شیطانی است که شما را وسوسه می­کند. اما چرا ناخودآگاه خیرخواه نیست و با تظاهر و ریا مقابله نمی کند؟ اصلا چرا با این همه توانی که دارد عقل ندارد؟ وسوسة ناخودآگاه در سطح هوشیاری دریافت می­شود و دیگران از آن آگاه نیستند. فرد اگر توان مقاومت در برابر این وسوسه را نداشته باشد، گرفتار جبر است و مسئول رفتار یا اندیشة حاصل از این وسوسه نیست. بنابراین  تأثیر ناخودآگاه را نمی­توان به خود فرد نسبت داد و آن را شرارت نامید. به هر حال مفهوم ناخودآگاه نقش مهمی در کاهش اعتماد به انسان داشته است و نقش مهمی در تقویت بدبینی به انسان در سطح نخبگانی داشته است.

 

[1] فروید، زیگموند. ۱۳۹۵). تمدن و ملالت‌های آن (امید مهرگان، مترجم). تهران: انتشارات گمان.

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۴ ، ۰۸:۴۱
رضا صادقی