دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب در آبان ۱۴۰۴ ثبت شده است

متن زیر بخشی از یادداشتی به قلم حسین سلاح‌ورزی در روزنامه ی اعتماد است:


"در اغلب این روزها در دفتر رئیس‌جمهور و معاون اول و وزرا، یکی پس از دیگری جلسه برگزار می‌شود. صندلی‌ها پر از نمایندگان تشکل‌های خصوصی، اعضای اتاق بازرگانی و کارشناسان اقتصادی است. رئیس‌جمهور، با همان لحن آرام و پزشک‌مآبانه‌اش، تاکید می‌کند که باید به بخش خصوصی میدان داد. همه سر تکان می‌دهند، یادداشت برمی‌دارند، وعده همکاری می‌دهند. اما وقتی جلسه تمام  و درها بسته می‌شود، هیچ ‌چیز تغییر نمی‌کند.
این دقیقا مسئله امروز دولت پزشکیان است: نیت خوب، ولی روش غلط. دولتی که واقعا می‌خواهد با بخش خصوصی کار کند، اما نمی‌داند از کجا باید شروع کند و چگونه از ظرفیت عظیم آن استفاده کند. نتیجه، گرفتار شدن در چرخه‌ای از جلسات و موازی‌کاری‌هاست که نه تصمیم می‌سازد و نه اصلاح می‌آورد. در ظاهر، این دولت از نظر گفتار با بسیاری از دولت‌های پیشین متفاوت است. رئیس‌جمهور اهل گوش دادن است، دستور نمی‌دهد، ایده می‌خواهد، حتی از فعالان اقتصادی دعوت می‌کند که نظرات‌شان را مستقیما بیان کنند.
اما شنیدن، اگر به عمل منجر نشود، فقط نوعی نمایش مشارکت است. در ماه‌های گذشته، ده‌ها نشست، شورای مشورتی و کارگروه تخصصی با بخش خصوصی برگزار شده، اما خروجی آنها چیست؟ نه مقررات سنگین سبک‌تر شده، نه فضای کسب‌وکار قابل پیش‌بینی‌تر شده است. مشکل اصلی در ساختار تصمیم‌گیری دولت است؛ ساختاری که از بالا تا پایین پر از موازی‌کاری است. در هر وزارتخانه‌ای یک «کمیته تعامل با بخش خصوصی» تشکیل شده، اما هیچ نقشه راه واحدی وجود ندارد. اتاق‌های بازرگانی، تشکل‌ها و انجمن‌ها نمی‌دانند دقیقا باید با چه نهادی گفت‌وگو کنند و چه کسی تصمیم نهایی را می‌گیرد. این آشفتگی نهادی، بخش خصوصی را خسته و بی‌اعتماد کرده است. از سوی دیگر، دولت پزشکیان بیش از اندازه به فرآیند و جلسه دل بسته است. در این دولت، گاهی احساس می‌شود تصمیم‌سازی خودِ هدف نیست، بلکه «برگزاری جلسه درباره تصمیم‌سازی» هدف شده است.  
هر مسئله به جلسه بعد موکول می‌شود، هر کارگروه به کمیته جدید ارجاع می‌دهد و هر کمیته برای خود دبیرخانه‌ای تازه می‌سازد. در نتیجه، دولت پر از گفت‌وگو است، اما کم از اقدام." 

 

این سبک از حل مسئله رونوشتی از جلسات دانشگاهی است.  فارغ التحصیلان دانشگاه جلسات دانشگاهی را در دولت و تمام ادارات تکرار می کنند و نتیجه نیز تکراری است.

دانشگاه در راس هرم قدرت است و خوب و بد این ممکلت از دانشگاه است. اگر قرار است دولتهای بعدی متفاوت باشند نخست باید در دانشگاه تحولی رخ دهد. 

دانشگاه از مشکلات داخلی خود آگاه است. دانشگاه نیز پر از گفت و گوست. هر مدیری قصد دارد مسیر را تغییر دهد و برای این کار جلسه پشت جلسه ... .

اما بعد از هر جلسه کلاسها و محتوا و روش تدریس هیچ تغییری نمی کند و تقلبها در نگارش مقالات و پایان نامه ها و امتحانها ادامه می یابد و کم کاری اعضای هیئت علمی و بد اخلاقی ها در مناسبات و نگاه ابزاری به دانشجو جریان دارد.

 

کلیسای قرون وسطای امروز، دانشگاه است و تا زمانی که دانشگاه تغییر نکند رنسانسی رخ نمی دهد.
 

۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۴ ، ۰۷:۴۸
رضا صادقی

 

کسانی که در خصوص خطر تکنولوژی و خطر انسان برای محیط زیست هشدار می­ دهند نیز ممکن است گرفتار "مغالطة نمود شر" باشند. در این هشدارها فقط به نابودی جنگل­ها و آلودگی­ های صنعتی و پسماندها و نقش انسان در گرمای گلخانه ­ای توجه می­ شود و از نقش انسان در مقابله با عوامل خطر و نگهداری از محیط زیست و کاشت درخت و  پرورش حیوانات سخنی به میان نمی­ آید. وقتی جنگل با صاعقه آتش می­ گیرد، بیشتر انسان­ها هر کاری که بتوانند برای خاموش کردن آتش انجام می دهند. البته آتش­ سوزی­ها در جنگل­ها همیشه طبیعی نیست و برخی نیز عمدی و یا ناشی از سهل­ انگاری انسان است. اما در مجموع آتش ­هایی که تاکنون توسط انسان خاموش شده­ اند، بیش از آتش ­هایی است که به عمد ایجاد شده ­­اند.

بقای بخش زیادی از موجودات زنده به دلیل بهره­ مندی از غذایی است که انسان تولید کرده است. بخش زیادی از فضای سبز و اکسیژن و مواد غذایی مورد نیاز حیوانات در روی زمین حاصل باغ و بوستان­ هایی است که انسان با دست خود بر روی زمین ایجاد کرده است و در گزارش ­های مربوط به محیط زیست به نقش انسان در نظافت شهر و خانة خود و ایجاد فضای سبز و نگهداری از گونه­ های گیاهی و حیوانی توجه نمی ­شود و یا حتی ممکن است این نقش مثبت انسان نیز ناخواسته، نمایشی یا خودخواهانه تلقی ­شود. 

 

انسان تنها موجودی است که به طور نظام­مند خودخواسته با افزایش جمعیت خود مقابله می­ کند. در حالی که برای یافتن نشانه­ هایی از حیات در سایر کرات میلیاردها دلار هزینه می­ شود، اما در کل کیهان عقل و آگاهی نایاب است و هنوز هیچ نشانه ­ای از حیات و آگاهی در سایر کرات نیست. در زمین نیز حیواناتی که در قابلیت ­هایی هوشی و عقلی به مراتب از انسان ضعیف­ تر هستند، برای بقای نسل خود  از تمام غریزه و توان خود بهره می­ گیرند. اما فقط انسان از افزایش جمعیت خود هراس دارد و تنها موجودی است که خود را عقیم و نازا می­کند.
نگرانی از رشد جمعیت فقط به دلیل نگرانی از غذا و مسکن نیست. در طول تاریخ هر چه تعداد انسان­ها افزایش پیدا کرده امکانات زندگی و تنوع محصولات غذایی نیز افزایش یافته است. چین و هند بعد از اینکه جمعیتی میلیاردی پیدا کردند اکنون در بسیاری از محصولات غذایی صادرکننده هستند و امکانات زندگی را برای سایر کشورها نیز فراهم می ­کنند. چون با تولد هر انسان میزان عقل و آگاهی و آزادی و خلاقیت در جهان افزایش می­ یابد. انسانی که متولد می شود فقط مصرف ­کننده نیست. هر انسانی یک نیروی کار است که با کمک تکنولوژی می­ تواند نیازهای چند انسان را برطرف کند. بنابراین بدون بدبینی به نوع انسان دلیلی برای مخالفت با افزایش جمعیت وجود ندارد.

 

 
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۴ ، ۰۸:۳۲
رضا صادقی

آمار بالای قتل و جنایت در تاریخ بشر نیز برای بدبینی به انسان استدلالی تاریخی فراهم کرده است. بر اساس آماری که تافلر ارائه می کند در سطح سیارة زمین به طور متوسط در هر سال حدود سی جنگ با ابعاد گوناگون رخ می دهد. او پیش­ بینی می­ کند در آینده این آمار به 50 تا 100 جنگ افزایش می یابد.[1] خاک ایران عزیز در 2500 سال گذشته بیش از 120 جنگ را به یاد دارد. حمله ی  صدام، حمله ی داعش و حمله ی اسرائیل و آمریکا آخرین نمونه ها هستند.

هر گونه گزارشی که از جنگ و غارت در تاریخ وجود دارد و  هر گونه درد و رنجی که انسان در طول زندگی از رفتار و گفتار هم­ نوعان خود تحمل می­ کند، این باور را تقویت می­کند که نوع انسان بیشتر میل به بدی دارد و انسان گرگ انسان است. با این که در برخی از جنگ­ها میلیون­ها انسان کشته شده ­اند، اما این آمار نمی­ تواند طبیعت و هویت­ انسان را به طور کامل معرفی کند. هیچ مورخ یا گزارشگری وظیفه ندارد رویدادهای تکراری زمین را گزارش کند. در حالی که طبیعت انسان را با کمک رویدادهای تکراری بهتر می ­توان شناخت. در روی زمین برای هر انسانی که کشته می­ شود، یک قاتل وجود دارد. اما صدها نفر برای رشد و پرورش و حفظ جان او تلاش کرده ­اند. کار و تلاش خانواده­ ها و مربیان برای پرورش نسل بعد از خود، متن اصلی زندگی انسان در تمام جوامع است. تاریخ قادر نیست جزئیات این بخش را که پر از فداکاری و عشق و معناست، ثبت کند.

سازمان­ها و دولت­ها در طول تاریخ برای آموزش و رشد و رفاه شهروندان تلاش می­کنند. اما  فقط نام دولت­هایی در تاریخ می ­ماند که گرفتار جنگ و خشونت و خیانت می­ شوند. در حالی که همیشه تولدها بیش از مرگ و مرگ طبیعی بیش از قتل است، علم تاریخ نیز مانند روزنامه­ ها و رسانه­ ها فقط تعداد قتل­ها را گزارش می­کند. این بخشی از روانشناسی انسان است. دروغی که یک نفر یک بار می ­گوید، بیشتر از سخنان راستی که همیشه می­ گوید در ذهن­­ ها می ­ماند. جنایت و شرارت نیز مانند دروغ، رویدادی طبیعی و تکراری و قابل انتظار نیست و در خاطرة تاریخ ثبت می شود.

در دوگانة بود و نمود، بدی­ نمود بیشتری دارد. همین نمود بدی­ها ریشة بدبینی به نوع انسان است. قضاوت بر اساس نمود شر را می­ توان "مغالطة نمود شر" نامید. مردم در این مغالطة بسیار رایج از اینکه بدی نمود بیشتری دارد، نتیجه می­ گیرند که بدی و شرارت همه جا را فرا گرفته است. فیلسوفان تاریخ نیز ممکن است با مغالطة مشابهی به این نتیجه برسند که شرارت در ذات انسان است و بر تاریخ غلبه دارد. در حالی که جنگ و کشتار فقط نمود بیشتری دارد و بیشتر رفتارهای بشر برای کمک و محافظت از دیگران است. حتی در متن جنگ­ها نیز نمی­ توان ادعا کرد شرارت بر انسان غلبه دارد. در بسیاری از جنگ­ها و قتل­ها و دشمنی­ ها جهالت و خطای شناختی بیش از شرارت و خطای اخلاقی است. بخش زیادی از اقدامات جنگی برای حفظ جان انسانهاست. در سایر موارد نیز سربازان اغلب گمان می­ کنند در حال دفاع از ارزش­هایی مانند حقیقت و شرافت هستند و رفتار خود را غیر اخلاقی نمی­دانند. این قضاوت آنها اگر نادرست باشد ناشی از شرارت ذاتی نیست و جهالت آنها را نشان می­ دهد. 

. تافلر، 1377، 114

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۰۴ ، ۰۸:۳۰
رضا صادقی

 

 مفهوم ناخودآگاه نقشی بنیادین در روانکاوی دارد. تمام احساس و اندیشه و رفتار انسان تحت تأثیر ضمیر ناخودآگاه است و ناخودآگاه می­تواند انسان را گرفتار خودفریبی کند. در این صورت انسان از انگیز ه­ های بنیادین رفتار خود آگاه نیست و به عنوان نمونه این امکان هست که خودخواهی یا حرص و آز انگیزة اصلی هر رفتاری باشد. ممکن است غرایز حیوانی به طور ناخودآگاه درون انسان را مدیریت ­کنند و حتی خود فرد نیز متوجه نباشد که خیرخواهی او برای دیگران نقابی برای پوشاندن انگیزه های خودخواهانه و شرارت ذاتی اوست.

 ناخودآگاه بسیار قدرتمند است. اما آیا عقل هم دارد؟ آیا توانایی و تمایلی برای  مدیریت خواسته های سرکوب شده دارد؟ آیا هیچ انگیزه ای  برای خیرخواهی و کمک به رشد خود فرد در ناخودآگاه یافت می شود؟ به طور قطع ناخودآگاه فقط یک انبار تاریک از نیروهای وحشی نیست. اما آیا یک انباردار هم هست که بداند کدام نیرو در کدام لحظه باید آزاد شود؟ اگر خیرخواهی و عقلانیتی در کار نیست، با یک بدخواهی بنیادین روبرو هستیم.

 در روانکاوی فروید سازوکار والایش Sublimation مطرح است که در آن انرژی غرایز با نقابی که در ظاهر خیرخواهانه است بر عقل چیره می شوند. والایش به این معناست که حتی تمایل یک دانشمند به کشف کردن می تواند ناشی از میل جنسی برای دیدن و لمس کردن باشد.[1] اگر انرژی غرایز ریشه و زیربنای اندیشه و رفتار باشند، هر گونه خیرخواهی می تواند تظاهر باشد. حتی یک استدلال عقلی می تواند پوششی برای تصمیمی باشد که پیش از تعقل تحت تأثیر غرایز گرفته شده است. در این صورت حتی عقل انسان ابزاری برای نیروها و انگیزه­های پنهانی خواهد بود که شرارت ذاتی انسان را تأیید و تقویت می کنند. با نگاه فروید هر رفتار خیرخواهانه و عاقلانه و تمام جهان انسانی پر از  دورویی، تظاهر و نفاق است.

اما روانکاوی در شیوة اثبات ادعاها و تعریف مفاهیم با مشکلات زیادی روبروست. آیا راهی تجربی برای اثبات ناخودآگاه هست؟ حقایقی مانند ترس تا زمانی وجود دارند که موضوع آگاهی باشند. آیا معنا دارد فردی ترس­ها و خواسته­ های سرکوب شده ­ای داشته باشد که حتی خودش هم از آنها آگاه نیست؟ آیا ناخودآگاه از این ترسها آگاه است و آیا آزادی دارد و می­ تواند خواسته­ های سرکوب شده را تغییر دهد؟ آیا ضمیر هوشیار می­تواند در برابر تأثیر ناخودآگاه مقاومت کند؟ اصلا چرا باید حوزه ای را بخشی از وجود خودم بدانم که من از آن آگاه نیستم و در آن آزادی عمل ندارم و بر آن مدیریتی ندارم. این ابهام­ها باعث تضعیف هر گونه دیدگاهی می­شود که با کمک ناخودآگاه از شرارت ذاتی انسان دفاع کند.

البته انسان غریزه و حرص و طمع و شهوت دارد. این نیروها زیاده خواه هستند و با هر پاسخ مثبتی شعلة آنها بیشتر می شود. به همین دلیل بیشتر خواسته­ های این نیروها برآورده نمی شوند و توسط عقل انسان یا نیروی جامعه سرکوب می­ شوند. به همین دلیل در درون هر انسانی همیشه بین دو سطح نزاع است. در این نزاع این امکان هست که یک بخش از درون بخشی دیگر را فریب دهد و بر آن چیره شود. اما در چنین شرایطی خود فرد پیش و بیش از دیگران از اینکه خودش را فریب داده است، آگاه است. اما این تصور که در این نبرد همیشه غرایز حیوانی قدرت بیشتری دارند و با کمک ناخودآگاه می­توانند بر رفتار و ذهن و عقل انسان سیطره یابند، بدون دلیل است و قابل اثبات نیست. هر انسانی در کنار غرایزی که دارد­ عقل و خیرخواهی و مهر و محبت نیز دارد و خود فرد بیش از دیگران از انگیزة خود آگاه است. بنابراین با تمسک به مفهومی مبهم مانند ناخودآگاه نمی­توان نوع انسان را متهم به شرارت و نفاق کرد یا کارهای خوب را ریاکاری و خودفریبی دانست.

انگیزه مثل اجسام نیست که بتواند از آگاهی جدا شود و از حوزة نفوذ ذهن بیرون باشد و پنهان بماند. امکان ندارد ترس یا انگیزه ای باشد که خود فرد از آن آگاه نباشد. انگیزه  را می توان از دیگران پنهان کرد. اما انگیزه ­ای که برای خود فرد نیز پنهان باشد و یا ترسی که درک نشود، یک مفهوم متناقض است. اگر افراد از سطح ناخودآگاه خود آگاه نیستند و بر آن کنترلی ندارند، در این صورت این نیرو باید یک آگاهی مستقل باشد که با سایر نیروهای بیرونی تفاوتی ندارد و نمی­ توان تأثیر و تصمیم آن را به خود فرد نسبت داد.

ناخودآگاهی که به گونه­ ای پنهان هوشیاری و رفتار را به سمت شرارت مدیریت می­کند مانند شیطانی است که شما را وسوسه می­کند. اما چرا ناخودآگاه خیرخواه نیست و با تظاهر و ریا مقابله نمی کند؟ اصلا چرا با این همه توانی که دارد عقل ندارد؟ وسوسة ناخودآگاه در سطح هوشیاری دریافت می­شود و دیگران از آن آگاه نیستند. فرد اگر توان مقاومت در برابر این وسوسه را نداشته باشد، گرفتار جبر است و مسئول رفتار یا اندیشة حاصل از این وسوسه نیست. بنابراین  تأثیر ناخودآگاه را نمی­توان به خود فرد نسبت داد و آن را شرارت نامید. به هر حال مفهوم ناخودآگاه نقش مهمی در کاهش اعتماد به انسان داشته است و نقش مهمی در تقویت بدبینی به انسان در سطح نخبگانی داشته است.

 

[1] فروید، زیگموند. ۱۳۹۵). تمدن و ملالت‌های آن (امید مهرگان، مترجم). تهران: انتشارات گمان.

۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۴ ، ۰۸:۴۱
رضا صادقی