آیا فلسفه مادر علوم است؟
دانش تجربی روشی دارد که در خود آن دانش از آن بحث نمیشود و در فلسفه از آن بحث میشود. همچنین هر شاخه ای از دانش پیشفرضهایی وجودشناختی دارد که برای اثبات آنها به بحثهای فلسفی نیاز است. لذا اغلب گفته شده که فلسفه مادر علوم است. گاهی نیز در دفاع از فلسفة مدرن گفته شده که پیدایش علوم جدید ناشی از پیدایش فلسفة جدید است. اما یک مشکل وجود دارد. تاریخ فلسفة جدید محل نزاع نظامهای فلسفی متعدد و ناسازگار با یکدیگر است. علم مدرن فرزند کدام یک از آنهاست؟ آیا بیکن تجربهگرا پدر علوم جدید است یا دکارت عقلگرا؟ آیا فلسفة هیوم که اعتبار استقرا و قیاس را نفی میکند میتواند عامل رشد علوم جدید باشد؟ یا فلسفة کوهن که مبنای عقلانی علوم تجربی را تضعیف میکند و با برابر دانستن نظام خورشیدمرکزی با نظام زمینمرکزی، در برابر نهاد علم قرار دارد؟ چگونه میتوان گفت چنین فلسفهای مادر علوم است؟