چیستی معنویت و نسبت آن با مدرنیته
متن مصاحبه با خبرگزاری ایکنا در مورد چیستی معنویت و نسبت آن با مدرنیته
منظور از معنویت چیست و زیست معنوی بر اساس چه زمینهها و الزاماتی شکل میگیرد؟ شاخصها و مصداقهای زیست معنوی چیست؟
معنویت یک حالت درونی و انفسی است که امکان زندگی معنادار را فراهم میکند و نوعی وحدت و هماهنگی در درون انسان ایجاد میکند. باورهای عقلانی مبنای اصلی معنویت است. معنابخشی به زندگی در صورتی که عقلانی و مبتنی بر باور نباشد، صرفا نوعی شور و احساس تصنعی است و به دلیل آنکه با خودفریبی همراه است به زودی به پوچی و بن بست میرسد.
زندگی معنوی نشانههایی بیرونی دارد.عشق به خوبیها و تنفر از رذالتها از نشانههای معنویت است. آمادگی برای ایثار جان و مال برای بسط خوبیها نشانة دیگر معنویت است. وقتی زندگی برای کسی معنادار باشد، تمام لحظههای زندگی قیمت پیدا میکنند. در این صورت جایی برای سستی و بیتحرکی نیست و فرد به نوعی رضایت درونی عمیق و آزادگی اصیل می رسد.
زیست معنوی چه نسبتی با دین و دینداری دارد؟ آیا معنویت نوعی قرائت و فهم از دینداری است یا امری فراتر از آن محسوب میشود؟
نشانههای بیرونی معنویت در بین کسانی که دیندار نیستند نیز یافت میشود. کسی که به خدا و معاد باور ندارد ممکن است به دنبال عدالت باشد و حتی جان خود را برای همنوعان خود ایثار کند. اما چنین فردی برای چنین کاری بر اساس باورهای خودش دلیل و منطق مشخصی ندارد. به بیان دیگر کسی که باور دارد با مرگ نابود میشود، اگر جان خود را ایثار کند، رفتاری خلاف باورهای خود انجام داده است. اگر با مرگ سهم انسان از هستی به پایان می رسد، انسان باید فقط برای حفظ زندگی خودش تلاش کند. برای اینکه ایثار و همدردی منطقی باشد و توجیهی عقلانی داشته باشد، باور به مبدا و معاد لازم است.
معنویت درونی بدون باور به وجود یک آگاهی برتر و غایی قابل تحقق یا دست کم پایدار نیست. برای تحقق معنویت پایدار و اصیل نخست باید باور به خدا را از راه عقل اثبات کرد. در صورتی که چنین باوری وجود نداشته باشد یا عقلانی نباشد، آن وحدت و هماهنگی درونی که اساس معنویت است، تحقق نخواهد یافت. بنابراین باور عقلانی به مبدا و معاد شرط منطقی تحقق معنویت است و فرض هر گونه معنویتی بدون چنین باوری دچار تناقض است.
باور عقلانی به مبدا و معاد باعث میشود در ساحتهای عقل و احساس و رفتار، وحدت و هماهنگی ایجاد شود. این هماهنگی مشروط به توحید است و بدون توحید تحقق رضایت درونی و آزادگی اصیل قابل تصور نیست. انسان بدون توحید، گرفتار دلبستگیهای متعدد و ناقصی است که وجود انسان را از وحدت و هماهنگی درونی محروم میکنند. انسان به طور فطری به خوبیهای بینهایت و بدون نقص تمایل دارد. اما انسان محروم از توحید از نقص در بتها و دلبستگیهای مادی خویش آگاه است و هیچگاه در درون خود به رضایت درونی نمی رسد. قرآن از آرامش اصیلی که حاصل معنویت توحیدی است به سکینه و اطمینان یاد میکند و روح انسان مومن را نفس مطمئنه ای می نامد که در اوج رضایت نزد خداوند حاضر میشود: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه.
- معنویت چه ارتباط و نسبتی با تجدد و مدرنیته دارد؟ آیا در عصر مدرن و عصر گذار از سنت به تجدد و در شرایطی که ارتباطات، تکنولوژی و ماشینیزم بر زندگی بشر از جمله مسلمانان سایه افکنده و هیمنهای را شکل داده است، امکان معنوی زیستن وجود دارد؟ چگونه میتوان هم انسانی مدرن بود و هم انسانی معنوی؟ آیا معنویت درصدد ایجاد قرائتی سنتگرایانه از زندگی نیست؟
در جهان بینی های رایج در دوران مدرن، باورهایی را ترویج میکنند که با مبانی زندگی معنوی ناسازگار هستند. در این جهانبینی ها یا معنویت انکار میشود و یا انواعی از معنویتهایِ بدون خدا ترویج میشوند که فقط با هدف کسب آرامش و لذت بیشتر از زندگی دنیایی تدوین شدهاند. سنتگرایان و عرفانهایی که بدون باور به مبدا و معاد از معنویت سخن میگویند، دچار تناقضی منطقی هستند. اگر خدایی نیست و مرگ به معنای نابودی است، زندگی کوتاه ما پوچ و بیمعنا است و هر گونه دعوتی به اخلاق و معنویت بیوجه است. اگر خدا نباشد هر کاری جایز است.
در این عرفانها اغلب گفته شده عشق به همه هستی و همه انسانها از نشانههای معنویت است. اما این سخن در معنویت توحیدی قابل قبول نیست. اگر باور به خدا مبنای معنویت باشد دیگر نمیتوان به بدیهای مانند ظلم و جهل و شرک که در جهان وجود دارد، عشق ورزید. در عرفان توحیدی تساهل در برابر جهل و خرافه ظلم به انسان است و تلاش برای اصلاح جامعه خدمت به انسان است. ارزش انسان به باورها و رفتار اوست. معنویت اگر به معنای تساهل و تسامح در برابر رفتار و باورهای دیگران باشد، دیگر نه از ارزش انسانها میتوان دفاع کرد، نه از ارزش خود عرفان و معنویت و آگاهی.
در بحث از نسبت مدرنیته با معنویت باید بین جهان بینی و علم مدرن تمایز گذاشت. این ادعا که علم و صنعت مدرن با جهانبینی مدرن یکی هستند و از یکدیگر جداشدنی نیستند، مغلطهای بیش نیست. ابزارهای مدرن از نظر منطقی و عملی با زندگی معنوی جمع میشوند. معنویت مانع استفاده از کامپیوتر و اینترنت و هواپیما نیست و با چنین ابزارهایی قابل جمع است. نظریههای علمی نیز صرفا به جهان طبیعت توجه دارند و در خصوص مبدا و معاد و جهان غیر مادی ساکت هستند. آن دسته از باورهای غیر علمی که با برچست جهانبینی مدرن عرضه میشوند، ربطی به علم و باورهای علمی ندارند.
اصالت ماده و اصالت انسان دو باور رایج در جهانبینی مدرن هستند که با زندگی معنوی در تضاد هستند. اگر انسان صرفا یک جسم باشد دیگر نمیتواند زیست معنوی داشته باشد. اوج بیمعنایی در این است که هر انسانی صرفا جسمی مادی باشد و تمام رفتار و گفتار او حاصل علتها و عوامل مادی باشد.
اصالت انسان نیز با زیست معنوی ناسازگار است. چون اگر قرار است خود انسان تمام ارزشهای خود را تعیین کند، معنویت صرفا با انتخاب انسان ارزش پیدا میکند و فینفسه ارزشی ندارد. اینکه خود انسان به زندگی خود معنا میدهد معنایش این است که زندگی و جهان هستی هیچ معنایی حاکم نیست. معنایی که ساختة ذهن انسان باشد معنایی خیالی است و انسان با فریب خودش نمیتواند زندگی را معنادار کند. همچنین باید توجه داشت که اصالت انسان و اصالت ماده فاقد دلیل منطقی هستند و با یکدیگر نیز سازگار نیستند. انسانی که صرفا یک جسم است دیگر نمیتواند محور جهان و ارزشهای آن باشد.
- معنویت و عقلانیت چه نسبتی میتوانند با هم برقرار کنند تا پاسخگوی نیازهای بشر در جامعه مدرن امروزی باشند؟
معنویت در برخی اندیشههای مسیحی و صوفیانه ممکن است به معنای عدم استفاده از ابزارهای جدید و گوشهگیری و عزلت باشد. برخی از سنتگرایان نیز ممکن است تمام مظاهر دنیای جدید را نفی کنند. اما در نگاه توحیدی و علوی، زهد به معنای ترک دنیا نیست و صرفا دلبستگی به دنیا منع شده است. تلاش برای بسط خوبیها در درون و بیرون و مبارزه با فساد و ظلم و شرک از نشانههای یک زندگی معنوی است و در این تلاش باید از تمام ابزارهای دنیایی استفاده کرد. چنین تلاشی نیازمند شناخت علمی و عقلانی است و در توحید علوی مدام به معنویت عقلانی دعوت شده است.
در این نگاه توحیدی تبعیت از احکام الهی از نشانههای معنویت اصیل است و معنویت بدون بندگی خدا که صرفا با هدف آرامش و لذت بیشتر از زندگی ترویج میشود، در واقع نوعی خودپرستی است که با پوچی و خودفریبی همراه است. یک زیست معنوی اصیل به معنای تلاش برای تقرب به مبدا تمام خوبیها و زیباییها و تلاش برای اعتلای اسماءالهی در زمین است. در عرفان علوی که مظهر عرفان توحیدی است، جهاد و ایثار جان برای دفاع از ارزشهای اصیلی مانند توحید و عدالت اوج معنویت است.