رسم این است که یک استاد مشهور (که سابقة مدیریت دانشگاهی و وزارتی دارد) وزیر علوم می شود و بخش زیادی از مدیران وزارتی و دانشگاهی نیز از اساتید مشهور و با سابقه هستند.
این شیوة انتخاب مدیران دانشگاهی دو مشکل دارد.
نخست اینکه استادان موفق در یک رشته وقتی مدیر می شوند از فضای پژوهش و تدریس فاصله می گیرند و گرفتار جلسات اداری می شوند. این نمونه ای از اتلاف سرمایه است.
(یک استاد بزرگ شیمی که وزیر می شود تقریبا در هیچ یک از جلسات اداری به تخصص شیمی نیازی ندارد و همین مطلب در مورد رئیس دانشگاه و معاونان او نیز صدق می کند.)
مشکل دیگر اینکه یک استاد که در تدریس و پژوهش موفق است لزوما مدیر موفقی نیست. به همین دلیل دانشگاه از نظر مدیریت نمره ی خوبی ندارد و این شیوة انتخاب مدیران عامل اتلاف منابع انسانی و مادی در دانشگاه است.
رشته های مدیریت حتما راهی علمی برای حل این مشکل دارند.
اما در چنین مواقعی مدیران دانشگاه به جای رجوع به متخصص برون فکنی می کنند و برای دفاع از جایگاه خود سیاست یا اقتصاد را متهم می کنند. ولی دست کم بخشی از این مشکل داخلی است و به ساختار دانشگاه مربوط است. مشکل این است که انتخاب مدیران دانشگاهی چندان علمی نیست و در انتخاب مدیران به تخصص گرایی توجهی نمی شود.
این خبر هم جالب است. هر چند در دانشگاه از این خبرها زیاد است، اما نوع پاسخگویی مدیریت دانشگاه شریف جالب است:
از نظر من ارتباطی وجود دارد بین خبر بالا و تصاویر زیر از دانشگاه شریف. تصاویری که در آن چند سیاستمدار و استاد بزرگ در سالنی خالی از دانشجو به یکدیگر هدیه می دهند و از یکدیگر تجلیل و برای یکدیگر دست می زنند. خالی بودن سالن (که شاید به دلیل تعطیلی دانشگاه است) می تواند نمادی از شرم باشد. شرم از کارکرد دانشگاه در جامعه و از عنوان استاد ممتازی در چنین دانشگاهی.
تصاویر تجلیل از اساتید ممتاز در سالن خالی:
اینجا