این 5 هزار نفر (2)
در خصوص مافیای کنکور مشکل اصلی این نیست که موسساتی هستند که از تقاضای ورود به دانشگاه درآمدهای هزار میلیاردی کسب میکنند. خسارت اصلی این است که محتوای تستها و درسهای بیفایده ذهن و جان نوجوانان را نابود میکند و آنها را از تجربة زندگیِ اصیل محروم میکند. این 5 هزار نفر در تعیین و تدوین محتوای درسها چه نقشی دارند؟ نقش این 5 هزار نفر در تعیین محتوا و روش دروس آموزش و پرورش همیشه مستقیم نیست. وقتی هدف دانشآموزان این است که به دانشگاه بیایند، پس مطالبی که میآموزند باید مطابق با چیزی باشد که در ذهن این 5 هزار نفر است. بنابراین آنچه این گروه اقلیت میدانند الگوی نهایی است و سالهاست ذهن میلیونها دانشآموز بر اساس این الگو تنظیم میشود. آموزش و پرورش تا زمانی که زیر سایة این 5 هزار نفر است هیچ تحولی را تجربه نخواهد کرد. کلاسها از دبستان تا دکتری با محتوا و روش این 5 هزار نفر مدیریت می شود.
در ذهن این 5 هزار نفر چیزهایی هست که اگر درست هم باشد، دهه اش گذشته است. اما نسل جدید هنوز مجبور هستند از دبستان تا دکتری همین چیزها را حفظ کنند و یاد بگیرند. هر کودکی مجبور است به زندان مدرسه برود و ذهن او مطابق با ذهن این پنج هزار نفر تنظیم شود. صدور مدرک و آیندة شغلی جوانان به دست این گروه است. آنچه از مهد کودک تا تستهای کنکور آموزش داده میشود دقیقا چیزی است که در ذهن این 5 هزار نفر نقش بسته است. با اینکه بیشتر این چیزها هیچ نقشی در حل مشکلات فردی و اجتماعی نسل جدید ندارد، اما هنوز نمرة مدارک تحصیلی و جایگاه اجتماعی و اقتصادی افراد با معیار همین اطلاعاتی که در ذهن این 5 هزار نفر است تعیین می شود. بنابراین هر تحولی در جامعه مشروط به این است که تحولی در ذهن این 5 هزار نفر رخ دهد.
اما اهل دانشگاه می دانند که این 5 هزار نفر تا چه اندازه در برابر بازنشستگی مقاومت می کنند و تا چه اندازه وسواس دارند که جانشینی برای خود انتخاب کنند که از نظر ذهنی تکرار خودشان باشد.