طبقات استادی
دانشگاه یک شبکة جهانی است که ساختاری طبقاتی دارد و با مدارکی که صادر میکند اعضای طبقات مختلف جامعه را نیز مشخص میکند. اساتید دانشگاه نیز در ساختاری طبقاتی رده بندی میشوند. استاد تمام (فول پرفسور) در برخورداری از مزایا در راس هرم استادی قرار دارد و استاد حقالتدریس در پایینترین مرتبة نظام استادی قرار دارد. پرداختی حقالتدریس بسیار اندک است و در مقایسه با پرداختی به استادان رسمی به هیچ وجه عادلانه نیست. استاد حقالتدریس فاقد امنیت شغلی است. او برای اینکه دو واحد تدریس از دانشگاه بگیرد تلاش زیادی میکند و برای اثبات خود و از دست ندادن این موقعیت مجبور است ساعتها برای طرح درس خود وقت بگذارد.
استاد تمام برعکس است. او از نظر شغلی در امنیت کامل است و بدون نیاز به طرح درس این حق را دارد که در لحظة تدریس در خصوص محتوای درس تصمیم بگیرد. او میتواند در کلاس دکتری از خاطرات دوران تحصیل خود بگوید یا از سیاست انتقاد کند و یا از دانشجویان تقاضا کند که تحت نظارت او کلاس را اداره کنند. محتوای تدریس او میتواند تکراری یا فاقد انسجام باشد. او حتی می تواند همان جزوههایی را که سالها برای کارشناسی و ارشد تدریس کرده است بدون بیان جزئیات در دورة دکتری تکرار کند. یکی از نشانه های استاد تمام این است که به ندرت در دفتر کار خود حضور دارد. او وقتی در ساعات موظفی نیز در محل کار خود حضور ندارد این تصور ایجاد می شود که او کارهای مهم تری دارد. در بین طبقات دانشگاهی استاد تمام تنها فردی است که می تواند در محیط اداری و حتی در کلاس سیگار بکشد.
در حوزة پژوهش نیز کار استاد تمام ساده است. او برای گرفتن پایه و پاداش نیازی به نگارش مقاله ندارد. دانشجویان رده بالا این کار را برای او انجام میدهند. آرزوی هر دانشجویی است که مقالة خود را با نام مشترک یک استاد تمام منتشر کند و کمتر دانشجویی حاضر است این افتخار را از دست بدهد. در هرم استادان جایگاه و مزایای سایر طبقات استادی در وضعیتی بین حقالتدریس و استاد تمامی قرار دارد. هر چه به راس هرم نزدیک شویم وظایف کمتر و مزایا بیشتر میشوند.
اگر این نظام طبقاتی کنار گذاشته شود راه برای تدریس و تحقیق دانشآموختگان جوان که انرژی و ابتکار بیشتری دارند باز میشود. تخصصهای مورد نیاز جامعه و روشهای تدریس در دوران جدید مدام در حال تغییر است و ساختار دانشگاه باید به گونهای تنظیم شود که بتواند با تعویض مداوم نیروهای خود، چالاکی خود را حفظ کند و از تخصص و انرژی نیروهای جوان بیشتر استفاده کند. با شکسته شدن این انحصار دیگر دانشجویان مجبور نیستند از لیسانس تا دکتری درسهایی تکراری و چهره هایی تکراری را تحمل کنند.
در عصر جدید بهترین متخصصان هر رشته هیچ گاه ثابت نیستند و تخصصها مدام در حال تغییر است. اما تدریس و تحقیق در دانشگاه در انحصار گروه هایی ثابت و بسته است که طبقات استادان را می سازند و جذب نیروی جدید نیز به ندرت و با جلب نظر آنها رخ می دهد. اگر مدیریت هر دانشگاه جذب نیروی رسمی را متوقف کند و هزینهای را که بابت تدریس به یک استاد رسمی پرداخت میکند، به چند استاد جوان حقالتدریس پرداخت کند، دانشجویان در انتخاب استاد آزادی بیشتری خواهند داشت.
امتیاز یک استاد حقالتدریس این است که امنیت شغلی ندارد و تداوم تدریس او مشروط به آن است که مدام به روز شود و بتواند محتوایی متناسب با نیاز جامعة دانشجویی تولید کند تا آیندة کاری دانشجویان تضمین شود. چنین استادانی زبان نسل جدید و زمانة آنها را بهتر میشناسند و در هدایت آیندة شغلی دانشجویان موفقتر هستند. استاد حقالتدریس مجبور است در صنعت و تجارت نیز مشغول باشد و کار اصلی او خارج از دانشگاه است. چنین استادانی که در زمینة تجارت یا صنعت نیز موفق هستند، زمینة ارتباط دانشگاه با صنعت را نیز فراهم میکنند.