فلسفة درجة دوم
فلسفة درجة دوم
فلسفه را میتوان به درجة اول و درجة دوم تقسیم کرد. به عنوان نمونه اینکه صدق چیست بحثی درجة اول است. اما دیدگاههایی که در تاریخ فلسفه در مورد صدق مطرح شده است بحثی درجه دوم است. وقتی افلاطون با روش عقلی در مورد صدق یا عدالت یا خیر بحث میکند و یا از وجود روح دفاع میکند، این بحثها فلسفة درجة اول است. بعد از اینکه این فلسفه تدوین شد در مورد همین فلسفه هم میتوان بحثهای زیادی را مطرح کرد. برخی از این بحثها ماهیتی فلسفی و برخی ماهیتی غیر فلسفی دارند و به عنوان نمونه تاریخی، ادبی یا زبانی هستند. بنابراین بخش زیادی از محتوایی که در متون فلسفی مطرح است و در کلاسهای فلسفه تدریس می شوند یا ماهیتی فلسفی ندارند و با روش عقلی نمی توان در مورد آنها قضاوت کرد و یا فلسفه درجه دوم هستند.
سالهاست که افلاطون یا سقراطی در جهان نیست. شاید یک دلیلش این است که فلسفة درجة اول به حاشیه رفته است و فلسفة درجة دوم در کنار بحثهای تاریخی و ادبی جای آن را گرفته است. به عنوان نمونه در روش آموزشی گروههای فلسفه بیشتر بر فلسفة درجة دوم تأکید میشود و عنوان درسها نام فیلسوفان یا مکاتب تاریخی است. بیشتر منابع، کتابها و مقالهها نیز درجه دوم است و در مورد تاریخ اندیشة فلسفی است. بحثهایی مانند اینکه منظور هایدگر از وجود چیست و تأثیر آن بر تاریخ اندیشه کدام است یک بحث تاریخی است که با روش فلسفی و عقلی و پیشین نمیتوان پاسخی برای آن یافت. در این روش دانشجویان به جای اندیشیدن مجبور به حفظ بحثهایی تاریخی و زبانی میشوند که اغلب پراکنده و غیر دقیق و مورد اختلاف هستند. در این روش دانشجویی که حافظة قویتری داشته باشد موفقترین دانشجوست.
وقتی فلسفة درجة اول به حاشیه میرود فلسفة درجة دوم نیز اهمیت خود را از دست میدهد و به تدریج بحثهای تاریخی و غیر فلسفی جای هر دو فلسفه را میگیرد. اکنون در کلاسهای درس بیشتر اطلاعاتی که به دانشجویان داده میشود عبارت است از زندگینامة فیلسوفان و نام کتابهای آنها و تاریخ مکاتب و اندیشهها و ترجمة عبارتها و اصطلاحات و مقایسة کاربرد آن در زبانها و زمانهای مختلف. این بحثها به جای خود اهمیت دارند. اما گروههایی هم باید باشند که به فلسفة درجة اول بپردازند تا دانشجویان فلسفه حق انتخاب داشته باشند.