ترجمه و تجربة رضایت
برای برخی واژه ها معادلی در سایر زبان ها نیست. مثلا واژه رضایت معادلی در فارسی ندارد. چون رضایت فقط یک احساس زودگذر نیست و نمیتوان آن را با پسندیدن یا خشنودی یا موافقت برابر دانست. رضایت از زندگی حالتی درونی است که نتیجة باورها و رفتارهای یک انسان و نشانة سعادت و خوشبختی اوست. در زندگی یک انسان اگر رضایت باشد آرامش و اطمینان و معنا نیز هست. رضایت با اندیشه و تلاش به دست میآید و نیازمند یک موضوع است (دربارگی). (واژه کریم هم ابعادی دارد که نمی توان برای آن معادل فارسی یافت.)
یکی از دلایل اینکه شیعه هستم مفهوم رضایت است. الگویی که در شیعه معرفی شده است در طول زندگی از بودن راضی است. او حتی وقتی با مرگ روبرو میشود به خدای کعبه قسم میخورد که رستگار شده است. کدام انسان را میشناسید که هنگام شکافته شدن فرق سر با شمشیر نخستین واژهای که به ذهن و زبان او میآید رستگاری باشد. فرزند او نیز در سختترین موقعیت قابل تصور برای یک انسان، یعنی با لبی تشنه و تنی زخمی در زیر ضربههای نیزه و سم اسبها، سخنش این بود که به آنچه رضایت خدا در آن است راضی است. خواهر او نیز در تمام این مصیبتها چیزی غیر از زیبایی نمیدید.
این رضایت را مقایسه کنید با احساس پوچی که باعث میشود انسان از وجود خود نیز تنفر داشته باشد. ما در زمانی زندگی میکنیم که دوران وفور کالاهاست و آسایش انسان از هر جهت فراهم است. اما رضایت از زندگی کالایی کمیاب یا حتی نایاب است که فقیر و غنی به دنبال آن هستند. زندگی اگر معنادار نباشد رضایتی به دنبال ندارد. باورها، عواطف و رفتارهایی که در مکتب تشیع سفارش شدهاند، انسان را در مسیر رضایت قرار میدهند.
رضایتی که در زندگی الگوی شیعی موج میزند به دلیل اینکه در اوج سختیها نیز حفظ و ابراز شده است ارزش دو چندانی دارد. رسیدن به چنین آرامشی برای بیشتر انسانها مطلوب است و با پیروی از چنین الگویی آنها این توان را پیدا میکنند که در هر شرایطی آرامش و اطمینان خود را حفظ کنند.
(یکی از کارکردهای ذکر مصیبت در فرهنگ شیعه نیز آمادگی برای تحمل مصیبت هاست. هر انسانی ممکن است به طور ناگهانی و بدون آمادگی با مرگ یک عزیز روبرو شود. تاب آوری در چنین موقعیتی نیازمند تقویت باورها و مهارت در کنترل احساسات است. مجالس ذکر مصیبت با تصویرسازی و ذکر جزئیات این آمادگی را ایجاد می کنند و برای روبرو شدن با هر مصیبتی الگوهایی عملی معرفی می کنند.)