هزینه های غیر مادی زیست اخلاقی
استادی را فرض کنید که از پنجره کلاس شاهد غرق شدن یک کودک در حوضی کم عمق است و فقط برای حفظ پرستیژ استادی، با آرامش و متانت درس خود را در تحلیل مفهوم "نوع دوستی" ادامه می دهد؟ شما چه قضاوتی در مورد این بی تفاوتی دارید؟ پیتر انگر که از منتقدین نظام دانشگاهی به ویژه در حوزة علوم انسانی و انتزاعی است معتقد است قضاوت آیندگان در مورد وضعیت دانشگاههای ما این است که بسیاری از اساتید دانشگاه در وضعیتی به مراتب بدتر از این استاد فرضی قرار دارند. چون آنها وضعیت جهان و مرگ میلیونها کودک گرسنه را از پنجره کلاس درس می بینند و به عمد و با صدای بلند در مورد نوع دوستی سخنرانی می کنند تا کسی ناله کودکان گرسنه را نشنود. او در اخلاقی که برای آینده می نویسد معتقد است هزینه زیست بر اساس اصول اخلاقی بسیار بالاست. او در مورد هزینه زیست اخلاقی یک استاد می نویسد:
خود من به عنوان یک استاد دانشگاه در 50 سال عمر خودم حتی 500 دلار برای کاهش مرگ کودکان گرسنه در جهان هزینه نکردهام. در حالی که در جایگاهی بودم که می توانستم مانع مرگ هزاران کودک شوم.
در جهانی که هر سال میلیونها انسان از گرسنگی تلف می شوند وظایف ما فقط منحصر به تأمین هزینه های مالی نیست. در چنین وضعیتی ما باید حاضر باشیم از شهرت و اعتبار خود هزینه کنیم و یا چشمپوشی کنیم و حتی به شغل و حرفهای وارد شویم که از آن لذت نمیبریم.
انگر می گوید من می دانم فلسفه بسیار لذتبخش است و ما تمایل کمی داریم به کارهای دیگری وارد شویم که درآمد بیشتر و لذت کمتری دارند. اما استادان دانشگاه دوستان و اعتبار زیادی در جامعه دارند و با توجه به سطح آگاهی خود به سادگی میتوانند در شغلهای آزاد موفق باشند و درآمدی به مراتب بیشتر کسب کنند.
حسرت انگر فقط این نیست که چرا از حقوق استادی برای کمک به گرسنگان اختصاص نداده است. حسرت اصلی او این است که با وجود توانایی هایی که داشته است چرا فقط به حقوق استادی اکتفا کرده است. به عنوان نمونه استادی که حقوق تدریس میکند به سادگی میتواند از این شغل دارای اعتبار چشمپوشی کند و در یک شرکت خصوصی درآمدی به مراتب بیشتر کسب کند و بیشتر درآمد اضافی خود را برای نجات جان کودکان گرسنه هزینه کند.
ممکن است تصور شود ما وظیفه نداریم تا این اندازه برای کودکان گرسنه هزینه کنیم. اما فرض کنید یک واگن سرگردان به زودی به دو کودک خردسال برخورد می کند و اگر آن را از مسیر خود منحرف کنید به خودروی گرانقیمت یک پیرمرد بازنشسته برخورد می کند و بیشتر پس انداز عمر او را نابود می کند و حتی یک پای او را قطع می کند. در چنین وضعیتی شما بر اساس اصول اخلاقی خود حاضر هستید بیشتر پس انداز این پیرمرد بازنشسته را نابود کنید و یک پای او را نیز قطع کنید تا جان دو کودک را نجات دهید.
اگر شما شغل نامداری را ترک کنید و به شغلی که درآمد بیشتری دارد وارد شوید هنوز وضعیت شما به مراتب بهتر از آن پیرمرد یک پاست که تمام پس انداز زندگی خود را از دست داده است. شما با تغییر شغل هزینهای را که برای نجات جان صدها کودک پرداخت کردهاید به مراتب کمتر است.
انگر ادعا دارد با استدلالی عقلی می تواند نشان دهد تا زمانی که در جهان کودکان از گرسنگی جان میدهند، بسیاری از استادان حقوق وظیفه دارند کرسی تدریس را رها کنند و به شغلهایی وارد شوند که درآمدی به مراتب بیشتر از استادی دارد تا بتوانند به وظایف اخلاقی ضروری خود عمل کنند.
این مطلب از نگاه انگر در مورد بسیاری از رشته های انتزاعی که ضرورتی حیاتی ندارند صدق می کند. اما وظیفة استاد فلسفه چیست؟ یک استاد پیر فلسفه به سختی میتواند مهارتهای جدیدی کسب کند. انگر که 30 سال استاد دانشگاه نیویورک بوده است تعبیر تحقیرآمیزی (دست کم در فرهنگ ما) در مورد خودش به کار می برد و می گوید یک سگ پیر دیگر قادر نیست مهارتهای جدیدی یاد بگیرید.
اما انگر به دانشجویان این رشته توصیه میکند به فکر کار پردرآمدتری باشند. البته استادی که قادر به کسب مهارتی پردرآمد نیست دست کم این توان را دارد که حوزة مطالعاتی خود را با معیارهایی مانند هیجان، لذت و آسایش فکری خود انتخاب نکند و به جای تلاش برای جلب توجه دیگران به خود، توجه آنها را به کودکی که در حال غرق شدن است جلب کند و یا دست کم سکوت کند و اجازه دهد دیگران نالههای آن کودک را بشنوند. او به جای بحث از مسائل حاشیهای و انتزاعی باید به بحثهایی وارد شود که از نظر اجتماعی تأثیرگذار و مفید باشند.
بیشتر استادان برای حفظ وجهة خود و گاهی نیز برای حفظ آسایش و آرامش از ورود به سیاست پرهیز میکنند. اما سیاست بیشترین نقش را در مرگ یا نجات جان کودکان گرسنه دارد. از نگاه انگر ورود به سیاست و تلاش برای تغییر مسیر حرکت این واگن سرگردان که یکی از دلایل مرگ و میر میلیونی کودکان در جهان است یکی از هزینههای غیر مادی زیست اخلاقی است و افرادی که توان آن را دارند باید این هزینه را نیز پرداخت کنند. از نظر او دانشگاه این توان را دارد که مسیر حرکت واگن سرگردان سیاست را تغییر دهد و جهانی بدون گرسنگی بسازد. به اندازه ای که دانشگاه در ساختن جهان کنونی نقش داشته است در مرگ و میر میلیونی کودکان گرسنه نیز مقصر است و از نظر انگر با اصلاح مسیر دانشگاه امکان تحقق یک جهان بدون گرسنگی فراهم خواهد شد.
Unger, Living High and letting die, 151-152