رنج انسان و الحاد
در تاریخ اندیشه ملحدین همیشه مشغول رد دلایل وجود خدا بوده اند و کمتر فرصت کرده اند دلایلی برای عدم وجود خدا ارائه کنند. گویی پیش فرض آنها این بوده که از رد دلایل وجود خدا می توان عدم وجود خدا را نتیجه گرفت. مسئلة شر از معدود دلایلی است که به عنوان قرینه یا دلیلی بر ضد وجود خدا مطرح شده است. اما استفاده از مسئلة شر به عنوان دلیلی بر ضد وجود خدا مشکلاتی به دنبال دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنم:
زمانی می توان به مسئله شر تمسک کرد که امکان شناخت خیر و شر وجود داشته باشد. به بیان دیگر باور به عینیت احکام اخلاقی و نفی نسبیت پیش فرض مسئله شر است. اما ملحدینی که در دوران جدید به این مسئله تمسک کرده اند اغلب به نسبی بودن اخلاق و احکام ارزشی باور داشته اند. اگر اخلاق نسبی باشد اثبات وجود شر و امکان شناخت خیر و شر منتفی است و جایی برای مسئله شر باقی نمی ماند.
مشکل دیگر این است که تمسک به مسئلة شر به عنوان دلیلی بر ضد وجود خداوند نمونهای از استنتاج گزارههای عینی از احکام ارزشی است و چنین استنتاجی از زمان هیوم با عنوان مغالطة هست-باید منع شده است. جالب است که هم مسئلة شر به عنوان دلیلی منطقی بر ضد وجود خدا و هم مغالطه هست-باید به عنوان دو میراث اصلی هیوم مطرح هستند. اما نمی توان دانش را از ارزش جدا دانست و همزمان از وجود شر به عنوان دلیلی برای قضاوت در خصوص وجود چیزها استفاده کرد.
نگاه مادی به انسان و ادعای الوهیت انسان دو صورت رایج الحاد در دوران جدید است که این دو صورت الحاد در بحث از مسئلة شر با مشکل منطقی روبرو می شوند.
تلقی رایج این است که در نگاه مادی و با انحصار وجود در ماده مسئله شر مطرح نمی شود. ریچارد داکینز در این خصوص مینویسد:
"در عالم نیروهای فیزیکی کور و تکثیر ژنتیکی، گروهی از مردم آسیب خواهند دید و گروهی خوشبخت خواهند شد و این نه توجیهی دارد و نه در آن عدالتی یافت میشود. عالمی که آن را مشاهده میکنیم اگر اصلا در آن نظم، هدف و خیر و شری وجود نداشته باشد بلکه بیاعتنایی کور و بیرحمانهای باشد، دقیقا ویژگیهایی را دارد که باید انتظار آن را داشت. ... دی ان ای نه می داند و نه اهمیتی میدهد. دی ان ای فقط هست و ما به ساز آن میرقصیم." (داکینز، ۱۳۹۷، ۷۲۳)
بنابراین رنج انسان برای مادهگرایان یک مسئله نیست. این رنج ناشی از نیروهای کور و ناقصی است که نمیتوان آنها را بازخواست کرد. حتی شاید بتوان گفت در نگاه مادی چیزی به نام رنج باقی نمیماند. چون فقط ماده و حرکت وجود دارد و جایی برای مفاهیم اخلاقی از جمله رنج یا شر باقی نمیماند. این دیدگاه برای اینکه مسئلة شر را حل کند صورت مسئله را پاک میکند. این خطر وجود دارد که چیزی به نام اخلاق نیز باقی نماند و هر قاتلی بتواند قتل کودکان را نیز به عنوان نتیجة فعالیت کور دی ان ای خود توجیه کند. در واقع در نگاه مادی بین سر بریدن یک کودک و تقسیم کیک تولد تفاوت خاصی نیست. مثله کردن یک انسان از نگاه مادی جدا کردن مواد از یکدیگر است و جدا کردن مواد از یکدیگر که جنایت نیست. رنج ناشی از نگاه مادی فقط در ترویج و توجیه خشونت و جنایت نیست. نژادگرایی به عنوان یکی از عوامل رنج بشر مبنایی مادی دارد. وقتی وجود انسان با جسم او برابر باشد نژاد انسان معیار ارزش و عامل برتری اوست. درد بیمعنایی عمیقترین رنج تاریخ بشر است و این درد نیز نتیجه نگاه مادی به انسان و جهان است.
ادعای الوهیت انسان صورت دیگر الحاد است. اگر انسان را معیار همه چیز بدانیم و وجود هر چیزی را وابسته به انسان بدانیم این پرسش مطرح می شود که چرا انسان برای خود رنج و درد و بیماری را خواسته است. به بیان دیگر رنجهای بشر ابطال عملی ادعای اصالت انسان است. اومانیستهایی که حتی خلقت چیزها را به انسان نسبت می دهند آیا می توانند وجود بیمارستان و تیمارستان و گورستان را نیز ناشی از خواست انسان بدانند؟ مرگ فرعون فقط بطلان ادعای الوهیت او نبود. مرگ بطلان ادعای هر انسانی است که خود را محور جهان هستی بداند و ادعا کند هر قانونی تابع خواست اوست.
در واقع اصل مسئلة شر نسبتی با اومانیسم و نگاه مادی دارد. انسان اگر زندگی را منحصر در جهان ماده بداند و انتظار داشته باشد همه چیز بر محور خواست او بچرخد با مسئله شر روبرو می شود. این پرسش که چرا رنج می کشیم و بیمار می شویم و با مرگ روبرو می شویم پرسشی است که با نگاه مادی مطرح می شود. اما اگر زندگی را فراتر از حیات مادی بدانیم و به اراده و علمی فراتر از خواست و دانش انسان باور داشته باشیم برای هر رنجی که در جهان وجود دارد حکمتی وجود خواهد داشت که از چشم انداز بشر بیرون است و عدالتی در جهان حاکم خواهد بود که تا جاودانه ادامه دارد و هر انسانی تحقق آن را در جاودانگی پس از مرگ تجربه خواهد کرد.
داکینز، ریچارد، ۱۳۹۷، کارکرد چندمنظوره مورد نظر خدا، ترجمه نعیمه پورمحمدی، در دربارة شر: ترجمه مقالات برگزیده در فلسفه و الهیات شر، به اهتمام نعیمه پورمحمدی، نشر طه، قم، صص ۷۱۱-۷۲۳.
سلام استاد. من زمانی سوال درباره خیر کلی و اعتقاد به آن در زمینه فکری اسپینوزا داشتم.ازاستاد محمدعلی انصاری پرسیدم.ایشان مشکل را در افاده تام مطلب در ترجمه ای که ازاسپینوزا شده دانستند.ولی آن رارد نکردند.و سوال دیگرم ازایشان درباره حلقه اتصال این مطلب فرضی استنباطی با اخلاق اسلامی بود که فرمودند باید با مبادی اسلامی دنبال اخلاق اسلامی بود! شما دراین باره به این دوسئوال چه پاسخی می فرمایید؟