کوهن و مقایسة کار علمی با بازی جورچین
کوهن و مقایسة کار علمی با بازی جورچین
تامس کوهن در کتاب ساختار انقلابهای علمی کار علمی را به حل معما تشبیه میکند. او مدعی است کمتر پژوهشی است که به نیازهای حیاتی انسان مربوط باشد و در نهایت پژوهشهای دانشمندان را به بازی جورچین تشبیه میکند.[1] بازی جورچین صرفا کودکان را در یک دور باطل سرگرم میکند و آنها باید مطابق با قواعد بازی به جوابی که از قبل مشخص شده است، برسند. از نظر من این نگاه کوهن به دانش و دانشمند منصفانه نیست و او به دانش و دانشگاه نگاهی تحقیرآمیز دارد. با این حال زمینههایی وجود دارد که طرح نگاه کوهن و پذیرش آن را ممکن کرده است و این تلقی را ایجاد کرده است که دست کم بخشی از پژوهشهای علمی، سرگرمی نخبگان جامعه است.
مثلا طرفداران کوهن ممکن است استدلال کنند که بسیاری از پژوهشهای رشتههای دانشگاهی به حل پازل شباهت دارند و هیچ ارتباطی با مشکلات جوامع بشری ندارند. در مجلات علمی پژوهشهای زیادی به چاپ میرسند که از ابتدا یادآوری میکنند که این پژوهش کاربردی عملی ندارد. بیشتر پژوهشها در رشتههای مهم و پرطرفداری مانند ادبیات، تاریخ، باستانشناسی، هنر، فلسفه و ریاضی محض از این سنخ هستند. در فلسفه که خودآگاهی بیشتری حاکم است مکاتب زیادی وجود دارند که کار فلسفی را نوعی بازی با زبان میدانند و حتی در معناداری مفاهیم فلسفی تردید دارند. در رشتههایی که کاربردی تلقی میشوند نیز میتوان پژوهشهای زیادی را یافت که هیچگونه نقشی در رفع نیازهای حیاتی بشر ندارند.
همچنین بسیاری از کارهای پژوهشی که کاربردی نیز تلقی میشوند، به نیازهای کاذب بشر مربوط میشوند. به عنوان نمونه با اینکه صنعت و علم در تولید همة محصولات یک سوپرمارکت نقش داشتهاند، اما تنها درصد اندکی از این محصولات نقشی فراتر از سرگرمی دارند. گاهی جذابیت یک محصول تنها در این است که برای خرید آن میتوان وقت صرف کرد و در بازار سرگرم شد. گاهی نیز وظیفة یک معمار این است که یک بازار را به گونهای طراحی کند که انسانها حاضر باشند بدون نیاز به خرید صرفا برای بازارگردی وقت و هزینه پرداخت کنند. نقش دانش در تولید لوازم خانگی و نقش این لوازم در مشغول کردن انسانها به گونهای است که خود طراح و مهندس یک ابزار یا ساختمان بیش از مشتری خود احساس یأس و پوچی میکند.
فرض کنید به هر دلیلی مجبور شویم آن دسته از پژوهشهای علمی را که حیاتی نیستند کنار بگذاریم. برای اینکه کارمان سادهتر باشد پژوهشی را حیاتی مینامیم که اگر حذف شود حیات یک یا چند انسان در معرض خطر قرار گیرد یا دست کم زندگی مشکلتر میشود. طرفداران کوهن ممکن است ادعا کنند با این معیار بیشتر رشتهها به پازلهایی فکری تبدیل میشوند که بخشی از فرهیختگان هر جامعهای را مشغول کردهاند و اگر کاربردی نیز داشته باشند ربطی به نیازهای حیاتی بشر ندارند و بیشتر در جهت مشغول کردن سایر انسانهاست. نیازی نیست از نقش دانشمندان در تولید مواد روانگردان سخن بگوییم. حتی فرض کنید تحقیقات پرهزینهای که برای ممکن ساختن جراحی بینی و یا کاشت مو انجام شده است نیز ضروری بودهاند. اما آیا طراحی بازیهای کامپیوتری و اتاقهای چت و یا چاپ رمانها و مجلات سرگرمکننده به کارهای پژوهشی و علمی تکیه ندارند؟ و آیا شأن کار علمی را در حد یک بازی جورچین تنزل نمیدهند؟
چند درصد از محصولاتی که در یک داروخانه عرضه میشوند نقشی درمانی دارند؟ حتی در جایی که علم به درمان بیماران میپردازد باز میتوان پرسید چند در صد از بیماریها ربطی به بازیها و سرگرمیها ندارند؟ پزشکی که به درمان بازیکنان مصدوم در کنار زمین فوتبال اشتغال دارد، در استخدام تیم فوتبال است. اما فقط بازی فوتبال که نیست. واقعیت این است که ما در زمانة بازیها به سر میبریم. زندگی مدرن برای هر انسانی سرگرمیهای خاصی را تعریف کرده است و هر کس خود را موظف میداند که مطابق با قواعد مشخصی نقش خود را بازی کند. در «زمانة بازی» حتی پژوهشهای علمی نیز یا بازی هستند و یا به بازیهای زمانه مربوط هستند. در چنین زمانهای مهمترین کار یک روانپزشک درمان بیماریهای روحی ناشی از افراط در بازیهای کامپیوتری و یا ولگردی در سایتها و اتاقهای چت است و یک جراح نیز مشغول درمان جراحت ناشی از تصادف خودروهایی است که سرنشینان آنها یا با یکدیگر کورس گذاشتهاند و یا با سرعت جنونآمیزی به دنبال سرگرمی و بازی دیگری بودهاند. در روزگار بازیها حتی دانش نیز به یک بازی تبدیل میشود و دانشمندان صرفا به نیازهای انسانی فکر میکنند که سرگرم بازی است. آیا در چنین وضعیتی نمیتوان کار آنها را نیز بخشی از بازی دانست؟ در این صورت چگونه میتوان مخاطب کوهن را قانع کرد که کار علمی با بازی جورچین قابل مقایسه نیست؟
پاسخ این است که همیشه در دانشگاهها فهرست بلندی از رشتههای کاربردی وجود دارند که با نیازهای حیاتی انسانها در ارتباطاند. اکنون دیگر نقش علم در زندگی بشر به گونهای است که حذف رشتههایی مانند پزشکی و مهندسی معادل با حذف نوع بشر است. رشتههای غیرکاربردی نیز اغلب با رشتههای کاربردی تعامل دارند و آنها نیز به طور غیر مستقیم با نیازهای حیاتی بشر ارتباط پیدا میکنند. بنابراین طرفداران کوهن با فهرست کردن مقالات و گزارههای علمی و پرسش از ضرورت یا کاربرد آنها نمیتوانند از دیدگاه کوهن دفاع کنند. رشتههای دانشگاهی را باید به عنوان یک مجموعة مرتبط با یکدیگر ارزیابی کرد. اینکه انسانها از محصولات علمی برای سرگرمی و وقت تلف کردن استفاده میکنند مشکلی جامعهشناختی است و به ماهیت این محصولات مربوط نمیشود. علم جراحی برای درمان بیماریهاست و جراحی بینی یک تقاضای اجتماعی است و نه یک هدف اصیل برای علم پزشکی.
[1] . ر. ک. کوهن، 1390، 68 و کوهن، 1392، 54.