دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی

فلسفه علم و معرفت شناسی

دکتر رضا صادقی
بایگانی
آخرین نظرات

چندی است در محیط اینترنت بحث هایی در خصوص اخلاقی بودن نهاد ازدواج مطرح شده است. آغاز این بحث ها نقل قولی بود از استاد مصطفی ملکیان در خصوص غیر اخلاقی بودن نهاد ازدواج که در فضای مجازی منتشر شد. هر چند گفته شده که ایشان در این خصوص در آینده توضیح خواهند داد، اما به هر حال در سخنانی که از ایشان نقل شده است چهار دلیل در خصوص غیر اخلاقی بودن نهاد ازدواج و تولد فرزند بیان شده است و این دلایل را می توان به طور جداگانه ارزیابی کرد. در این نوشتار نکاتی انتقادی را یادآور خواهیم شد که صرفا به دلایلی مربوط می شود که اکنون در سطح فضای مجازی منتشر شده است. نخست خلاصة دلایلی را که نقل شده است مرور می کنیم:

۱-    قوام ازدواج به عواطف است و در نهاد ازدواج عواطف که غیر اختیاری‌ترین بخش از وجود ما هستند، زیر مهمیز قانون و تبصره می‌روند و این کار لوازم غیر اخلاقی زیادی به دنبال دارد.

۲-    قوام ازدواج به عشق است و عشق پایدار نیست. بنابراین بعد از ازدواج یا باید زندگی بدون عشق را تحمل کنیم و یا نقض عهد کنیم. چون هر دو کار با اخلاق ناسازگار است، پس اصلا چرا از ابتدا خود را در این دوراهی بن‌بست گرفتار کنیم.

۳-    بعد از ازدواج اگر عاشق فرد دیگری شدید چرا باید مانعی برای زندگی با آن فرد داشته باشید؟ تعهد به همسر کنونی مانع زندگی با معشوق بعدی شماست.

۴-    بعد از ازدواج اختلاف هایی پیش می‌آید که شما را محدود می‌کند و چنین محدودیتی مانع رشد کمالات است.

مصطفی ملکیان

توصیة نهایی این است که چون نهاد ازدواج غیر اخلاقی است این قبیل تعهدات را باید نقض کرد و تبعات آن را نیز باید تحمل کرد. در ادامه فرزندآوری نیز کاری غیر اخلاقی تلقی شده است. دلیلش نیز این است که وضع جهانی که در آن زندگی می‌کنیم چندان مطلوب نیست. اصلا چرا باید دیگران را به جهانی دعوت کنیم که خطر بمب اتم و آلودگی‌های زیست محیطی در آن وجود دارد. مکتب تربیتی مورد اتفاق و مورد اطمینانی هم که وجود ندارد تا بتوان بر اساس آن تربیت درست فرزندان را تضمین کرد. از همه مهمتر اینکه با تولد فرزند نیز محدودیت هایی ایجاد می‌شود و این محدودیت ها نیز مانند محدودیت های ناشی از ازدواج، ما را از زندگی اصیل محروم می‌کنند.

اما این چهار دلیل بسیار شکننده و ناقص هستند. برای اینکه نواقص آنها روشن شود توجه به نکات زیر ضروری است:

۱-   هر چهار دلیل این جهانی هستند و با نادیده گرفتن و یا حتی انکار ضمنی جهان پس از مرگ تنظیم شده‌اند (تأکید می‌شود که در مورد مضمون دلایل بحث می‌کنیم و قصد نداریم در مورد ایمان فرد خاصی قضاوت کنیم.) هر چهار دلیل در صورتی درست هستند که کل زندگی در همین عمر کوتاه خلاصه شود: جهانی که این دلایل در آن طرح شده‌اند جهانی است که ما در آن به دنیا می‌آییم، ازدواج می‌کنیم، سختی می‌کشیم و نابود می شویم. روشن است که در چنین وضعیتی حتی خود ما هم به دنیا نمی‌آمدیم بهتر بود و اکنون که به دنیا‌ آمده‌ایم حق نداریم نوزادان معصوم را نیز به این جهان دعوت کنیم. اما اگر آخرتی هم در کار باشد و برای انسان امکان همجواری جاودانه با حضرت حق تعالی فراهم باشد چه؟ آیا اگر جاودانگی در بهشت رضوان الهی درست باشد محروم کردن دیگران از چنین نعمتی کفران این نعمت نیست؟ چه دلیلی برای انکار حیات پس از مرگ وجود دارد؟ آیا زمانی که هنوز از امکانات همین جهان مادی نیز آگاهی چندانی نداریم حق داریم تکلیف عالم و آدم را روشن کنیم و حکم به غیر اخلاقی بودن نهاد ازدواج بدهیم.

۲-    در این دلایل عشق ارزشمند تلقی شده است. اما اگر زندگی را مادی تفسیر کنیم عشق نیز ارزش و تعالی خود را از دست می‌دهد. عشق در نگاهی مادی چیزی بیش از افزایش ترشح هورمون ها و آنزیم هایی خاص نیست. عشق زمانی ارزشمند است که جهان ابعادی متعالی، مقدس و ماندگار داشته باشد. چنین عشقی می‌تواند عقلانی نیز باشد و ازدواج مبتنی بر این عشق راهی برای رسیدن به ابعاد متعالی جهان است. با در نظر گرفتن آخرت رفتار ما به گونه‌ای خواهد بود که عشق های مخرب زندگی خانوادگی به حداقل می‌رسند. در موارد نادر و غیر اختیاری نیز پنهان کردن چنین عشقی می‌تواند عامل سعادت اخروی باشد و اجر شهادت در راه خداوند را داشته باشد.

۳-    در این دلایل نهاد ازدواج در برابر ارزش های اخلاقی فرض شده است. اما معلوم نیست کدام مکتب اخلاقی مبنای بحث است. آیا تکثرگرایی و نسبی‌گرایی معرفتی که پیش فرض دلایل غیر اخلاقی بودن ازدواج هستند، حوزه اخلاق را نیز در بر نمی‌گیرند. اصلا در نسبی‌گرایی مدرن کدام اصل اخلاقی ثابت می‌ماند تا بتوان آن را مبنای نقد و یا حتی اصلاح نهاد خانواده قرار داد؟ استدلال شده که چون مکتب تربیتی قابل اعتمادی وجود ندارد فرزندآوری غیر اخلاقی است. اما آیا مشابه همین استدلال در خصوص اخلاق نیز قابل طرح نیست؟ و آیا نمی‌توان استدلال کرد که برای نقد نهاد ازدواج نیز به مکتب اخلاقی قابل اعتمادی نیاز است و هنوز چنین مکتب قابل اعتمادی در نظام‌های فکری سکولار تدوین نشده است.

۴-    در دلیل نخست گفته شده که چون قوام ازدواج به عاطفه است مشکلاتی اخلاقی به وجود می‌آید. این مطلب درست است. اما راه حلش این است که نهاد ازدواج بر پایه عقل و اخلاق استوار شود، نه اینکه از پای‌بست ویران شود. منظور این نیست که نقش عاطفه در ازدواج نادیده گرفته شود. عشق نیز یک پایه ثابت ازدواج است. ولی اگر هدف ازدوج تقویت ارزش های اخلاقی و معنوی باشد، با ازدواج عشق حذف نمی‌شود. بلکه مبنایی برای ماندگاری می‌یابد. بله عشق زیباست. اما آیا بدون تولد انسان هایی دیگر چراغ عشق برای همیشه خاموش نخواهد شد؟

با اینکه در این دلایل به برخی از محدودیت های زندگی خانوادگی اشاره شده، اما هیچ اشاره‌ای به آفات زندگی مجردی نشده است. آیا آمارهای متخصصین جامعه‌شناسی و روانشناسی در خصوص میزان جرم‌خیزی خانه‌های مجردی و نرخ بیماری‌های روانی ناشی از تأخیر در ازدواج در چنین بحثی کاربرد ندارند. اصلا گاهی به نظر می‌رسد مخاطب این دلایل جامعه ای خیالی است که در آن نه مردها غریزه‌ای دارند و نه زن ها نیازی به حمایت از جانب جنس مخالف. روشن است که خواب چنین انسانی را حتی در آرمانشهر فیلسوفان نیز نمی‌توان دید. در چنین بحث هایی جامعه‌شناسان باید نظر دهند که با ترک ازدواج چند درصد از جوانان به دنبال تقویت کمالات اخلاقی می‌روند و چه درصدی در فساد و اعتیاد نابود خواهند شد.

۵-    تقریبا هیچ یک از محدودیت هایی که در این دلایل به آنها اشاره شده است خاص به نهاد خانواده نیست و مشابه آنها در هر گونه تعهد اجتماعی دیگری نیز وجود دارد. مثلا عضویت در یک شرکت اقتصادی (یا یک حزب سیاسی) نیز دقیقا تعهدات و محدودیت های مشابهی را به دنبال دارد. اصلا زندگی جمعی مستلزم آن است که برخی از خواسته‌های خود را کنار بگذاریم. در همة جوامع محرومیت از برخی کمالات برای احراز کمالاتی والاتر کاری عقلانی است. حتی اگر معیار روابط زن و مرد صرفا عشق باشد باز چنین رابطه ای نیازمند ضوابط و قواعدی است که به نهاد ازدواج ختم می شود.

محدودیت های ناشی از ازدواج در برابر زمینه‌ها و فرصت هایی که نهاد خانواده برای رشد اخلاقی و معنوی فرد مهیا می‌کند بسیار ناچیز است. والاترین نمونه‌های ایثار و محبت تنها با وجود نهاد خانواده خلق خواهند شد. محبت مادرانه اوج اخلاق است و این شاهکار اخلاقی و عاطفی خالق هستی تنها در نهاد خانواده امکان بروز می‌یابد. حمایت یک مرد از همسر خویش لازمة «صرافت طبع» اوست و وفاداری یک زوج به یکدیگر و تحمل محدودیت های ناشی از ازدواج از نظر اخلاقی خوب است و عامل کمال انسان است. لذت وفادار بودن و آرامش حاصل از آن، با هیچ یک از لذت های عشق های ناپایدار خارج از محیط خانواده قابل مقایسه نیست. چشم‌پوشی یک مادر از خواسته‌های فردی خود برای فراهم کردن امکان رشد و پویایی یک نوزاد نیز صرفا نیازی زنانه نیست. فداکاری مادر هیچ منافاتی با صرافت طبع او ندارد. چون فداکاری یک مادر رنج کشیدن نیست. بلکه نیازی است که برآورده کردن آن لذت بخش است و رشد مادر و فرزند را همزمان تضمین می کند. حتی اگر قرار باشد خودخواهانه‌ترین نوع زندگی را فرض کنیم باز نمی توانیم از قابلیت های اخلاقی و لذت های عمیق و ماندگاری که تنها با پدر شدن و مادر شدن تحقق می‌یابند، چشم‌پوشی کنیم.

۶-    پیش فرض نگارنده این است که هیچ اصلی در اخلاق مهمتر از صرافت طبع نیست. اگر صرافت طبع به این معناست که نباید به خاطر دیگری از رشد و کمال خودمان چشم‌پوشی کنیم، بعید است مکتب یا دیدگاهی اخلاقی را یافت که با این معنا از صرافت طبع مخالف باشد. اما آیا ازدواج با این معنا از صرافت طبع منافاتی دارد؟ کدام آمار وجود دارد که نشان دهد انسان های مجرد در طول تاریخ در کسب کمال موفق تر بوده اند؟ حتی اگر چنین آماری نیز وجود داشت باز معنایش این نبود که مجرد ماندن اخلاقی تر است. چون فرض کنید فردی با زندگی مجردی بتواند صد درجه رشد کند. آیا او از نظر اخلاقی برتر است یا پدری که به پنجاه درجه از رشد قناعت کرده است و در عوض فرزندانی تربیت کرده است که آنها نیز کمابیش از رشد مشابهی برخوردار هستند؟ قطعا فرد دوم خودخواهی کمتری دارد و به دلیل برخورداری از فضایلی مانند ایثار و محبت اخلاقی‌تر است. بیشتر کمالات اخلاقی در تعامل‌ها و تقابل های اجتماعی زمینة تحقق پیدا می‌کنند. لذا بیشتر توصیه‌های اخلاقی برای انسان غارنشین و منزوی موضوعیت ندارند.

اگر ازدواج بد بود و فرزندآوری غیر اخلاقی بود که اصلا انسانی نمی‌ماند تا خوبی‌ها معنا داشته باشد. شاید به همین دلیل است که خداوند متعال در قرآن کریم تلاش برای نابود کردن نسل را فساد می نامد (بقره/۲۰۵) حتی اگر ثواب آخرت را نیز نادیده بگیریم، کمال اخلاقی فرد مجرد تا زمان مرگ او دوام دارد. اما بذر خوبی‌هایی که با محبت مادری و ایثار پدری در جامعة انسانی ایجاد می‌شود اخلاق را ماندگار می‌کند و در نسل یک فرد دست کم تا زمانی که ازدواج را اخلاقی می‌دانند باقی می‌ماند.

بیشتر انسان ها زندگی در جهان پر التهاب کنونی را بر نیستی ترجیح می دهند. اصلا اینکه بمب اتم و تخریب محیط زیست بد است معنایش این است که انسان های کنونی از اینکه هستند رضایت دارند و نگران از دست دادن زندگی خود هستند. اگر زندگی اینقدر سیاه است که نباید کسی را به آن دعوت کرد چرا کمتر کسی حاضر است از عمر خود کوتاه بیاید. اگر تقریبا همه کسانی که تاکنون به دنیا آمده‌اند از مرگ و نیستی هراس داشته اند معنایش این است که بودن برای نوع انسان مطلوب است و این مطلب شامل نوزادانی که هنوز متولد نشده اند نیز می شود.

البته تولد باید متناسب با وجود زمینه‌های پرورش باشد و هیچ کس ادعا ندارد که در این دنیا همه چیز سر جای خودش است. بخشی از رنج ها و محدودیت های زندگی به ماهیت زندگی دنیایی مربوط می شوند و چنین رنج هایی بدون نهاد ازدواج نیز وجود خواهند داشت. اما بخشی از مشکلات زندگی مدرن نیز ناشی از جهان‌بینی‌های ناقص و خیالی کسانی است که معارف الهی را انکار کرده‌اند. اظهار نظر در خصوص ترک ازدواج و حتی فسخ ازدواج های موجود و یا نهی از فرزند‌آوری به یک جهان بینی کامل نیاز است. ما هنوز از همة‌ امکانات سیارة خودمان خبر نداریم و هنوز امکان بهره برداری از امکانات موجود در سایر سیارات را پیدا نکرده ایم. عقل بشر زمانی که تنها باشد از گذشته و آیندة تاریخ بشر نیز اطلاع چندانی ندارد. چنین عقلی در حوزه‌هایی مانند اخلاق و معرفت گرفتار نسبیت و شک است و هیچ جهان‌شناسی و روش‌شناسی مورد اتفاقی تدوین نکرده است. پس بر کدام مبنا می‌توان این گونه بی‌پروا تکلیف عالم و آدم را روشن کرد و در خصوص اموری که به بقای نوع بشر مربوط است اظهار نظر کرد.

در جامعه ای که امکانات برای تولد یک نوزاد و رشد و آموزش او وجود دارد، فقط نوعی بدبینی و تمایل به نیستی می‌تواند فرزندآوری را غیر اخلاقی اعلام کند. چنین توصیه‌ای صرفا ناشی از یأس و خستگی روحی است و اگر عمل به آن عمومیت بیابد دیگر نه انسانی می‌ماند و نه حتی اخلاق و عشقی. چرا چشمانمان را در برابر بر عظمت و زیبایی جهان هستی ببندیم؟ و چرا گشوده شدن چشمان نوزادان را منع کنیم؟ اگر در همة عمر فقط یک بار می‌توانستیم پدیدة شکوفایی طبیعت در فصل بهار را ببینیم آیا همه سختی‌های دنیا را به جان نمی‌خریدیم تا این پدیده را ببینیم؟ اگر دیدن پدیده طلوع خورشید هزینه داشت آیا همة عمر را با سخت‌کوشی کار نمی‌کردیم تا هزینه دیدن این بخش از جلال و شکوه هستی را تأمین کنیم. زندگی رسم خوشایندی است، بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم.


 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۳
رضا صادقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی